پيش از
ين
تاريخ نيز «جنگ واره» هايي درقبل ازانقلاب ونيز اوايل انقلاب توسط
فرهيختگان ترکمن بچاپ رسيده بودند که اين نشريات تأثيراتي نسبي و اندک را
درفضاي فرهنگي ترکمن صحرا داشته اند.اين نشريات همگي
يک وجه مشترک داشته
اند و آن نيز پرداختن صرف به مسائل استريل فرهنگي{وپرهيز ازورود به
مقولات سياسي، مذهبي و اجتماعي که براي نويسندگان ترکمن تابو محسوب شده
(و هنوز هم تاحد زيادي گذر از اين تابوها وچراغهاي خطر براي طبقه محقق و
نويستده ترکمن مخاطرات و خطرات فراواني دارد)} .
بعد از سال
سال1376 شمسي که «محمدخاتمي» رئيس جمهور منتخب مردم در
يک نمايش دموکراسي
توانست اکثريت آراي مردم ايران راکسب نمايد (و اين آراء در ترکمنصحرا
بطرز معني داري بسياربالابود) سطح انتظارات مردم منطقه بالا رفت و اين
دوره را بايد شروع تحول آرام فرهنگي در بين ترکمنها دانست؛" دوره کسب
مجوز نشريات توسط فرهيختگان ترکمن" وانتظار ميرفت که نشريات ترکمن (يا
بطور صحيح تر نشرياتي که مديران مسئول آن ترکمن زبان هستند) ازنگاه صرفا
فرهنگي و در بستر سطح به قضاياي ترکمنصحرا بپرهيزند و وارد مقولات
اجتماعي، سياسي و مذهبي نيز بشوند، امري که تحقق آن با دشواريهاي فراواني
بوده و هست!)
اگر نگاهي
به تقويم انتشار نشريات ترکمني بيندازيم مي بينيم که اولين نشريه ترکمني
که با در خواست آن موافقت مي شود نشريه «ياپراق» (به صاحب امتيازي
يوسف
قؤجق) است که در سال1375 مجوز انتشار از وزارت فرهنگ ايران مي گيرد و به
تبع آن و چند روز پس از آن ماهنامه «صحرا» (به صاحب امتيازي عبدالرحمن
ديه جي) مجوز نشر مي گيرد و موفق مي شود که به عنوان اولين نشريه مستقل
ترکمن صحرا و استان گلستان اولين شماره خود را به زيور طبع بيارايد و در
واقع بعد از رکود طولاني فرهنگي ترکمنها (بدنبال جنگ ناخواسته گنبد و
ترکمن صحرا) عبدالرحمن ديه جي توانست با انتشار "صحرا" بارقه هاي اميد را
در بين فرهنگدوستان و عموم اقشار ترکمن زنده نمايد.ديه جي در زمان «قحط
الرجال فرهنگي» بين جامعه ترکمنهاي ايران شايد بتوان گفت بتنهايي بار
عظيمي را بدوش مي کشيد و آن دل سوزاندن و کار فرهنگي در فضاي بشدت بسته
ايران پيش از دوم خرداد 1376بوده است. بعد ازآن نشريه «فراغي» نيز به
صاحب امتيازي «اراز محمد سارلي» مجوز نشر مي گيرد و در واقع تمامي تحليل
ها و آناليز هاي نشريات ترکمني را مي توان در اين سه نشريه خلاصه
نمود.اين سه نشريه داراي وجوه مشترک و مفترق گوناگوني هستند که مي توان
از بين آنها به نقاط تشابه زير اشاره نمود:
به اين
ترتيب ما با سه نشريه ترکمني روبه رو هستيم (نشرياتي که حق انتشارمطالب
به زبان فارسي را داشته و در نشر مطالب بزبان ترکمني با محدوديت و
ممنوعيت مواجهند) حال سئوال اصلي اينجاست که اين نشريات تا چه حد توانسته
اند در راستاي رسيدن به اهداف فرهنگي خود موفق باشند و تا چه حد مقبوليت
اجتماعي يافته اند؟
دربين اين
سه عنوان،