وبلاگ ها و سايت هاي ترکمنصحرا  

 

 نشريات ترکمنصحرا:بيم ها واميدها 

اشاره: اين يادداشت راچند وقت پيش نوشته بودم وبخاطر سرعت پايين درتايپ مطالب هربار درج آن در وبلاگ رابه روزديگري موکول مي کردم! بالاخره گفتم تنبلي رابگذارم کنار واين مطلب رادروبلاگ کارکنم. البته بحث درزمينه نشريات ترکمن صحرا بسيارگسترده است و وبلاگ ترکمن بخاطر تنبلي درتايپ مجبور به خودسانسوري شده است!

 

سابقه نشريات مرتبط بافرهنگ و آداب و رسوم ترکمنها در ايران را شايد بتوان به انتشار ضميمه"دورمؤش" و "آق يؤل"در نشريه ترکي زبان "يؤل" رساند که قبل ازسال1376 (روي کارآمدن دولت خاتمي و باز شدن نسبي فضاي فرهنگي کشور) به چاپ رسيدند و مورد استقبال عامه مردم قرارگرفتند.

پيش از ين تاريخ نيز «جنگ واره» هايي درقبل ازانقلاب ونيز اوايل انقلاب توسط فرهيختگان ترکمن بچاپ رسيده بودند که اين نشريات تأثيراتي نسبي و اندک را درفضاي فرهنگي ترکمن صحرا داشته اند.اين نشريات همگي يک وجه مشترک داشته اند و آن نيز پرداختن صرف به مسائل استريل فرهنگي{وپرهيز ازورود به مقولات سياسي، مذهبي و اجتماعي که براي نويسندگان ترکمن تابو محسوب شده (و هنوز هم تاحد زيادي گذر از اين تابوها وچراغهاي خطر براي طبقه محقق و نويستده ترکمن مخاطرات و خطرات فراواني دارد)} .     

بعد از سال سال1376 شمسي که «محمدخاتمي» رئيس جمهور منتخب مردم در يک نمايش دموکراسي توانست اکثريت آراي مردم ايران راکسب نمايد (و اين آراء در ترکمنصحرا بطرز معني داري بسياربالابود) سطح انتظارات مردم منطقه بالا رفت و اين دوره را بايد شروع تحول آرام فرهنگي در بين ترکمنها دانست؛" دوره کسب مجوز نشريات توسط فرهيختگان ترکمن" وانتظار ميرفت که نشريات ترکمن (يا بطور صحيح تر نشرياتي که مديران مسئول آن ترکمن زبان هستند) ازنگاه صرفا فرهنگي و در بستر سطح به قضاياي ترکمنصحرا بپرهيزند و وارد مقولات اجتماعي، سياسي و مذهبي نيز بشوند، امري که تحقق آن با دشواريهاي فراواني بوده و هست!)

اگر نگاهي به تقويم انتشار نشريات ترکمني بيندازيم مي بينيم که اولين نشريه ترکمني که با در خواست آن موافقت مي شود نشريه «ياپراق» (به صاحب امتيازي يوسف قؤجق) است که در سال1375 مجوز انتشار از وزارت فرهنگ ايران مي گيرد و به تبع آن و چند روز پس از آن ماهنامه «صحرا» (به صاحب امتيازي عبدالرحمن ديه جي) مجوز نشر مي گيرد و موفق مي شود که به عنوان اولين نشريه مستقل ترکمن صحرا و استان گلستان اولين شماره خود را به زيور طبع بيارايد و در واقع بعد از رکود طولاني فرهنگي ترکمنها (بدنبال جنگ ناخواسته گنبد و ترکمن صحرا) عبدالرحمن ديه جي توانست با انتشار "صحرا" بارقه هاي اميد را در بين فرهنگدوستان و عموم اقشار ترکمن زنده نمايد.ديه جي در زمان «قحط الرجال فرهنگي» بين جامعه ترکمنهاي ايران شايد بتوان گفت بتنهايي بار عظيمي را بدوش مي کشيد و آن دل سوزاندن و کار فرهنگي در فضاي بشدت بسته ايران پيش از دوم خرداد 1376بوده است. بعد ازآن نشريه «فراغي» نيز به صاحب امتيازي «اراز محمد سارلي» مجوز نشر مي گيرد و در واقع تمامي تحليل ها و آناليز هاي نشريات ترکمني را مي توان در اين سه نشريه خلاصه نمود.اين سه نشريه داراي وجوه مشترک و مفترق گوناگوني هستند که مي توان از بين آنها به نقاط تشابه زير اشاره نمود:

 

به اين ترتيب ما با سه نشريه ترکمني روبه رو هستيم (نشرياتي که حق انتشارمطالب به زبان فارسي را داشته و در نشر مطالب بزبان ترکمني با محدوديت و ممنوعيت مواجهند) حال سئوال اصلي اينجاست که اين نشريات تا چه حد توانسته اند در راستاي رسيدن به اهداف فرهنگي خود موفق باشند و تا چه حد مقبوليت اجتماعي يافته اند؟

 

دربين اين سه عنوان، نشريه فراغي  نشريه ايست که با کيفيت چاپ بسيار پائين و نيز عدم انتشار بموقع و همينطور انتشار درون گروهي (يادرون خانواده اي) در بين مردم ازاقبال برخوردار نبوده است (صاحب امتياز ومدير مسئول اين نشريه آقاي سارلي، سردبير آن همسر آقاي سارلي، مسئول صفحات اين نشريه دختر و پسر آقاي سارلي، مسئول فني و طراح صفحات و صفحه آراي آن خواهر زاده و برادرزاده هاي آقاي سارلي مي باشد و چاپ و نشر آن نيز محصول چاپخانه آقاي سارلي مي باشد واکثر نوشته هاي آن نيز کار خانواده آقاي سارلي مي باشد) هرچند زمزمه هايي مبني بر تغيير رويه اين نشريه و انتشار مرتب آن در هيأت و قالبي جديد به گوش مي رسد که تاکنون به مرحله عمل نرسيده است و بايد منتظر ماند و به آينده اين نشريه نگريست. در مورد مدير مسئول اين نشريه بايد افزود که«ارازمحمدسارلي» ازچهره هاي علمي ترکمن صحرا و استان گلستان هستندکه کتاب ارزشمندي نيز باعنوان "تاريخ ترکستان" تأليف نموده اند که از منابع مهم تاريخ ترکمن مي باشد و در نوع خود شايسته ستايش است اما آنچه که هست آنکه با توجه به عدم تخصص و تجربه سارلي در حرفه ژورناليسم «فصلنامه فراغي»در سطح مانده است و هنوز فاصله زيادي تا جايگاهش بعنوان يک نشريه ايده آل ترکمني دارد. و آنچه که خوانندگان نيز در اين مورد به آن اشاره دارند آنست که اين نشريه بواقع نشريه ايست براي آشنايي مردم با خانواده فرهنگي سارلي و نيز اقدامات و آخرين مقالات آنان! و ريشه ضعف نشريه فراغي نيز درهمين امر است. (اين همان حرفهاي خوانندگان است و اميد است که اين انتقاد شفاف باعث سوءتفاهم براي سارلي نشود و وي در راه تصحيح روشهاي رفته گام بردارد).

 

نشريه «ياپراق»نيز همانند نشريه "فراغي"بصورت فصلنامه منتشر مي شود.با نگاهي به شماره هاي گذشته اين نشريه مي توان دريافت که مطاللب کالبدي فرهنگي نمود خوبي در اين نشريه داشته است و در واقع اين فصلنامه با بهره گيري از نيروهاي صاحبنظر فرهنگي توانسته است در پرداختن به مقوله تحقيق- فرهنگ و اجتماع به ژرفا رود و مطالب آن نيز براي اهل علم، فرهنگيان، پژوهشگران و عموم مردم قابل استناد و اعتنا مي باشد.دليل اين مقبوليت و استقبال پژوهشگران در چاپ مطالب در «ياپراق» را شايد ناشي از اين امر دانست که مديرمسئول در برخورد با آراء و نظرات تحريريه و نويسندگان اصل گوناگوني و احترام به آراء را محترم شمرده و سياست فکري خود را بر کل نشريه تحميل نکرده است و همين امر نيز اولين اصل انتشار يک نشريه خوب مي تواند باشد چرا که اگر نشريه بخواهد تريبون صاحب امتياز يا مدير مسئول آن باشد خوانندگان محدودي خواهد داشت که صرفا از يک بعد و ديد به مسائلمي نگرند(همان چيزي که فراغي ازآن ضربه مي خورد).

سومين نشريه ترکمني موردبحث نشريه«صحرا»(يا بقولي «ترکمن صحرا») مي باشد که ترتيب انتشار آن ابتدا ماهنامه بوده و بعدها بصورت دو هفته نامه (و نيز دو شماره در ماه)به نشر مي رسد. نشريه «صحرا» در آغاز شور و شوقي را در بين اهل قلم موجب شد چرا که نخستين نشريه استان گلستان بود که بچاپ ميرسيد و توانست به عنوان تنها تريبون مکتوب ترکمنهاي ايران شهرتي براي خود دست و پا نمايد ولي اين نشريه نيز درکار خود علاوه بر توفيقات نسبي داراي کاستي هايي نيز (به زعم اينجانب)بوده است.حکايت نشريه صحرا حکايت غريبي ست! آنچه که بر اين نشريه رفته است نيز در جاي خود شنيدني ست! افتادن و بلند شدن کودکي را مجسم کنيد که لرزان و با احتياط گام بر مي دارد گاهي چند نفر به عنوان دايه دستان اين کودک را مي گيرند و گاهي نيز همين کودک براثر ترس يا نا اميدي به زمين مي خورد و باز بلند مي شود و هر آن امکان آن دارد که با «نرم بادي» از پا بيفتد و دست و پابشکند!، اين نشريه که همانند مدير مسئولش نشريه اي خود اتکا بوده است؛ سرنوشتش به چهره تکيده، لاغر و نحيف مديرمسئول آن (ديه جي) بي شباهت نيست! صحرا مديرمسئولي دارد که دردهاي فرهنگي جامعه ترکمني را از نزديک لمس کرده است و بقول ترکمنها حسابي در ديگ اين مشکلات سرخ شده است (قازان ايچينده قاوريلدي!!) وي همچنين به منافع خود نيز مي انديشد که در نفس امر مذموم و ناپسند نيست. همانطور که اشاره شد صحرا دومين نشريه ترکمني مجوز گرفته از وزارت ارشاد (پس از نشريه ياپراق) است و تا جائي که حافظه ياري مي کند «ديه جي» کسي بود که  براي دريافت مجوز بارها به اداره مرکزي ارشاد رفت و آمد کرده بود و پله هاي ارشاد بايد او را خوب بشناسند! آنچه که دريافت مجوز براي اين نشريه را به تعويق مي انداخت ذهنيت خود ساخته منفي حاکميت نسبت به اقليتها عموما (و ترکمنها خصوصا) بود که متأسفانه همين امر باعث محروميت اقشار بسياري از بدنه ملت ايران که عنوان اقليت رادارند (همچون کردها، آذريها، بلوچها، عربها و اهل سنت) شده بود. اقليتهايي که ازسوي بسياري ازافراطگرايان؛ انيراني(غيرايراني) نام مي گيرند! «صحرا» شروع خوبي داشت، در ادامه به مشکلات مالي دچار شد و چندين بار افتاد و دوباره برخاست و هم اکنون نيز با تلاش چند جوان بي ادعا و فعال به هفته نامه اي چهار صفحه اي تبديل شده است که انصافا مطالب خوبي نيز در آن بچاپ مي رسد. در دوره اي که ترتيب انتشار «فراغي» را نمي توان با تعاريف يک نشريه منطبق دانست و ياپراق نيز عليرغم فخامت مقالات و بار پژوهشي آن چندي ست که زمين گير شده است"صحرا" به نشريه خوبي تبديل شده است که اميد مي رود باجذب نخبگان فرهنگي بر غناي مطالبش بيفزايد.

 

درکنار نشريات فوق بايد به يک نشريه ديگر نيز اشاره‌اي کوتاه کرد که مدير‌مسئول آن ترکمن است.«هفته نامه همزيستي»نشريه‌اي است ژورناليستي که «تاج محمد کاظمي» فوق ليسانس ارتباطات ومتولد شهر آق‌قلا مجوز چاپ آن‌را دارد.«کاظمي»فردي است باتحصيلات مرتبط بادانش روزنامه‌نگاري ولي درنشريه‌اش کمتر نشاني ازريشه‌هاي قومي اومي‌توان يافت.هرچند که عقيده من برآنست که لزومي هم ندارد که يک فرد حتما در زمينه مسائل قومي اش کار کند ولي بايد تعلق خاطرش به قوميت را نيز نبايد انکار کند. ولي مطمئنا براي کاظمي دغدغه هايي چون عدم جذب آگهي توسط نشريات قومي٫ برداشتهاي خاص از اين نشريات و نيز عدم حمايتهاي دولتي از اينچنين نشريات کاملا ملموس است.

«کارکردهاي نشريات ترکمني»

براي نشريات ترکمني چاپ شده درايران مي توان کارکردهاي متنوع و متعددي برشمرد که تقسيم‌بندي زير يک تقسيم‌بندي نسبي است و بيانگر نظرات شخصي وبلاگ ترکمن:

  1. کارکرد فرهنگي- پژوهشي صرف:           نشريه ياپراق
  2. کارکرد خبررساني٫فرهنگي٫اجتماعي :   نشريه صحرا
  3. کارکرد جذب منابع مالي:                        نشريه صحرا
  4. کارکرد نيمه حزبي پنهان وانتخاباتي:        نشريه صحرا
  5. کارکرد شخصي:                                    نشريه فراغي
و آنچه که دراين ميان جالب است نقش«صحرا»در اين بين است که کارکردهاي متنوع و متعدد آن درزمانهاي مختلف دچارتغييرات وتحولات آشکاري شده است و گاها ما با نشريه اي تقريبا موفق روبه ‌رو هستيم که جلوه‌ي فرهنگي آن برساير ويژگيهايش برتري جسته وگاهي کارکردهاي ديگر جاي آنرا گرفته‌اند.
 
موارد بالا تحليلي بود بر نشريات رسمي منطقه ترکمن‌صحرا اما نشرياتي نيز درايران منتشر مي‌شوند که بصورت رسمي ازوزارت ارشاد مجوز نگرفته اند بلکه ازسوي دانشجويان ترکمن ودردانشگاههاي ايران به چاپ مي رسند.اين نشريات نيز درنوع خود داراي اميدها ويأس‌هايي مي باشند.
بانگاهي به کتابخانه شخصي يک دانشجوي فعال ترکمن مي توان به‌حدود ۱۰نشريه ترکمني دسترسي پيدا کرد که توسط دانشجويان به چاپ مي‌رسد.اولين خصوصيت اين نشريات٫تجربي بودن آنها٫دانشجو بودن گردآورندگان آثار٫عدم تأمين منابع مالي ونيز نبود ياعدم همکاري دانشجويان صاحبنظر ترکمن بااين نشريات دانست واينکه اين نشريات اکثرا ازضعف مطالب رنج مي‌برند واکثر مطالب آنها نيز تکرار مطالب نشريات ديگر است.ولي همين تجربيات نوپاي دانشجويان ترکمن بعدها مي تواند گام بزرگي رادرجهت دهي فرهنگي جامعه داشته باشد وازاينروست که بايد به آينده اين نشريات اميدواربود.
 
نشريات«دايان»(دانشگاه تربيت معلم تهران»٫«عالم قوشار»(فردوسي مشهد)٫«اترک»(دانشگاه تربيت مدرس تهران)٫«صبح صحرا»(دانشگاه تهران)٫«ميراث»(دانشگاه آزاداسلامي گرگان)٫«قابوس»(دانشگاه اميرکبير)٫«آيدينگ»(دانشگاه آزاد اسلامي بجنورد)٫«گؤنش»(دانشگاه آزاداسلامي گرگان)٫«ارکين»(دانشگاه علوم پزشکي گرگان)٫«ييلديز»(دانشگاه پيام نور بندرترکمن) ونيزنشريه «يورت»(دانشگاه گيلان) عمده‌ي نشرياتي هستند که توسط دانشجويان ترکمن در دانشگاههاي کشوربه چاپ مي رسند وبعضا نشرياتي همچون«قابوس»تنها دريک شماره خلاصه شده‌اند وتداوم انتشار نيافته‌اند.
 
نشريه«صبح‌صحرا»٫نشريه دانشجويان ترکمن دانشگاه تهران است که تقريبا بصورت مرتب منتشر شده ومي شود ولي آنچه که دربدايت امر آشکار است ضعف مفرط مطالب اين نشريه است بطوري که مي توان گفت برخي شماره هاي ان هيچ شباهتي به نشريه دانشجويي ندارد وصرفا چند دانشجوي علاقمندبه حرفه‌ي روزنامه نگاري دورهم جمع شده اند واين نشريه رابچاپ مي رسانند که شايد يک دليل آن وجود تفرق٫تشتت وچنددستگي فراوان بين دانشجويان ترکمن دانشگاه مادر ايران(دانشگاه تهران)باشد واينکه مدير مسئول وگردآورندگان نشريه اعتقادي به کارجمعي درفضاي بازتر ندارند.
 
نشريه«ميراث»نيز ازجمله نشريات دانشجويي استکه به همت چند دانشجوي علاقمند به فرهنگ ترکمن دردانشگاه آزاد اسلامي گرگان شکل گرفت وباتوجه به روحيات جمع‌نگر هيأت تحريريه آن واستفاده ازاصحاب قلم؛نويد نشريه‌اي خوب و وزين را مي دهدودرچند شماره اي که بچاپ رسيده است به جرأت مي توان گفت که يکي ازبهترين نمونه نشريات دانشجويي- ترکمني درسطح کشور مي باشد.نشريات«يورت»٫«دايان»٫«عالم قوشار»٫«آيدينگ»٫«گؤنش»٫«ارکين»و...نيز ازديگر نشريات دانشجويان ترکمن هستند که بااستقبال نسبي دانشجويان مواجه شده‌اند.
 
نشريه«اترک»را بي‌شک بايد سياسي ترين نشريه دانشجويي ترکمنها نام نهاد.اين نشريه که توسط دانشجويان ترکمن دانشگاه تربيت مدرس به نشر مي رسد جرأت وجسارتي مثال زدني دارد وسردبير ومديرمسئول  آن بسياري ازخطوط قرمز موجود راکه بسياري ازنشريات جرأت عبور از آنرا نداشته اند دور زده است.ولي انچه دراين ميان افسوس رابرمي انگيزد عمرکوتاه اين نشريه است چراکه اين فصلنامه تنها دردوشماره انتشاريافته است وبافارغ‌التحصيل شدن سردبير ومديرمسئولش ديگر نشاني ازاين نشريه دربين رسانه‌هاي مکتوب دانشجويان ترکمن ديده نمي شود.
 
جمع بندي:
جامعه ترکمن‌صحرا ازکمبود نشريات مرتبط باسياست٫فرهنگ٫اجتماع٫اقتصاد و ورزش رنج مي‌بردونشريات موجود عليرغم کوشش فراوان درجذب مخاطب بامشکلاتي روبه‌رو هستند.عدم سوددهي اقتصادي ومالي دغدغه اصلي مديران مسئول اين نشريات است ودرکنارآن نبايد ازخطوط قرمز وتابوهاي موجود برسرراه اين نشريات غافل بود.عدم حمايت اسپانسرهاي مالي وصاحبان ثروت جامعه ترکمن ازاين نشريات رابايد معلول عدم تبيين ارزشهاي خدمت به فرهنگ دربين اقشارمرفه ترکمن دانست وبراي اصلاح اين مشکل بايد فرهنگ سازي کرد وتدبيري انديشيد که اقشار ثروتمندجامعه ترکمن به اهميت اين امر پي ببرند.
 
بحث ديگري که شايان ذکر است آنکه اين نشريات متأسفانه مورد تبعيض دولتي قرار مي گيرند وبسياري ازادارات ونهادهاي دولتي به دستور صريح رئيسان خود ازدادن آگهي تبليغاتي به اينگونه نشريات خودداري مي کنند٫مگرآنکه مجبور شوند برحسب سهميه؛به اين نشريات نيز آگهي بدهند واين باعث ضعف مالي نشريات ترکمني شده است.
حال رسالت مردم دراين بين چيست؟آيا مردم نبايد درکمک به مانايي وپويايي اين نشريات که اشاعه دهنده فرهنگ آنهاست پيشقدم شوند؟پاسخ به اين سئوال رابايد درنظرات مردم جست‌و‌جو کرد باتکيه بر اين نظر که مديران مسئول نشريات خودرا ازمردم جداندانند وبه آراء ونظرات آنها احترام بگذارند.چراکه:
 
دردفتر زمانه فتد نامش ازقلم
هرملتي که مردم صاحب‌قلم نداشت
درپيشگاه اهل خرد نيست محترم
هرکس که فکر جامعه رامحترم نداشت
 
پايان مبحث
 
http://www.turkmen.persianblog.com
مآخذ: وبلاگ ترکمن
 
بازگشت به صفحه اول