اخبار

فرزاد صمدلي : در سالگرد تاسيس استان بيست وپنجم
اردبيل سخن مي گويد: آفتاب آذربايجان در مشرق غروب نخواهد کرد!
 
مقمه:
در مقاله پيش روي دو موضوع ذيل مورد بررسي قرار خواهد گرفت:
 
- الف: بررسي عوامل منتهي به تاسيس استان اردبيل به مرکزيت شهرستان اردبيل در فروردين ماه سال 1372:
در اواسط  سال 1371 مصوبه اي از طرف وزارت کشور در خصوص تاسيس دواستان جديد در شمال و شمال غرب ايران به هيات دولت فرستاده شد. در اين مصوبه به رييس جمهور وقت پيشنهاد شده بود تا با توجه به بررسيهاي بعمل آمده توسط کارشناسان اين وزارت خانه با تاسيس استان طبرستان( در منطقه اي  که امروزه استان گلستان ناميده مي شود) و نيز استان سبلان (در جغرافيايي که اکنون تحت نام استان اردبيل شناخته مي شود) موافقت گردد.(1)
در تاريخ 22 مهرماه همان سال از دواستان پيشنهاد شده مذکور ، تاسيس استان جديدي به مرکزيت اردبيل مورد موافقت هيات دولت قرار گرفته لايحه اي با نام تاسيس استان سبلان به مجلس چهارم شوراي اسلامي  فرستاده شد. اين لايحه از طرف دبيرخانه مجلس به کميسيون شوراها و امور داخلي کشور ارجاع گرديد.در اين کميسيون نمايندگان  مجلس با انجام اصلاحاتي در عنوان و متن لايحه دولت، خواهان تاسيس استان جديد با نام آذربايجان شرقي  به مرکزيت اردبيل و تغيير نام استان آذربايجان شرقي به استان  آذربايجان مرکزي  مي  شوند.
کليات اين لايحه در 22/10/71مورد تصويب قرار مي گيرد.با تصويب اين لايحه به دولت اجازه داده مي شود تا استان جديد آذربايجان شرقي به مرکزيت اردبيل و استان تغيير نام يافته آذربايجان مرکزي به مرکزيت تبريز را تاسيس کند.
بلافاصله پس از تصويب کليات اين لايحه در مجلس ، صدها هزار نفر در استان جديد التاسيس به خيابانها آمده شادماني مي کنند و صدها پيغام تبريک از اهالي استان تغيير نام يافته به مردم اردبيل ارسال مي شود.
اما بصورت غير منتظره اي در جلسه نودو هشتم  روز يک شنبه 22 فروردين ماه سال 1372 نمايندگان  مجلس شوراي اسلامي در شور دوم خود، تاسيس  استان جديد را با  نام استان  اردبيل تصويب مي کنند!
شوراي نگهبان نيز بسرعت در سي ام همان ماه ،لايحه مذکور را تاييد مي کند.
بخ اين ترتيب سرزميني که طي هزاران سال گذشته بنام آذربايجان شناخته مي شد و با همين نام از دالانهاي شگفت انگيز تاريخ گذشته بود تنها طي چند ساعت گفتگو ميان نمايندگان موافق و مخالف از پيکره آذربايجان جدا مي شود!
دربخش نخست اين مقاله کوشش خواهد شد تا عوامل و شرايط  منتهي به تاسيس استان اردبيل و نيز علل اخراج رسمي اين استان ازجغرافياي تاريخي آذربايجان توسط تصميم گيرندگان وقت در دولت و مجلس ، مورد بررسي قرار گيرد.
 
- ب:بررسي لايحه جامع تقسيمات کشوري با تاکيد بر آذربايجان و مشخصا استان اردبيل :
لايحه جامع تقسيمات کشوري و يا بعبارتي لايحه ده ايالتي شدن جمهوري اسلامي ايران نخستين بار در سال 1379از طرف وزارت کشور مطرح شد.هدف از اين طرح ارايه تقسيمات جديدي براي اداره کشور پهناور و کثير المله ايران بود.تاکنون جزئيات  بخصوصي از اين طرح جنجال انگيز ارايه نشده است.اما به نظر مي رسد اين لايحه  عمدتا بخاطر   دلايل امنيتي  در مجلس ششم  مسکوت ماند.
در بخش دوم اين مقاله به بررسي کليات لايحه مذکور و  همچنين به چگونگي و هدف از اجراي احتمالي آن خواهيم پرداخت.
 ضمنا در آغاز اين مقاله  لازم مي دانم متذکرچهار نکته  مهم شوم:
- اول اينکه هدف نگارنده ازارايه اين نوشتار مطلقا تخريب  ويا تکريم شخصيت هيچ يک از افرادي که نام انها در اين مقاله آمده است نيست.بي ترديد وجدان بيدار ملت آذربايجان خود بهترين ميزان براي سنجش صحت ويا سقم اظهارات اين افراد است.
- دوم اينکه  نويسنده ابدا قصد ندارد تا سياستهاي نظام جمهوري اسلامي ايران را در تقسيمات کشوري با سياستهاي نظام طاغوت مقايسه  کند.
- سوم اينکه يکي از مهمترين اهداف  نويسنده اين سطورافشا شدن جريان پان آريانيستي بسيار خطرناکي است که از دوران پهلوي شکل گرفته و در حال حاضر با نفوذ در برخي از مراکز تصميم گيري  در صدد هدم  حيات دمکراتيک اقوام وملل ايران است.
- چهارم اينکه از آقاي ساوالان(شهرام) ميرزايي  يکي از اعضاي محترم کميته اعاده( قايتاريش کوميته سي) که در تهيه اين مقاله اينجانب را به رغم کسالت شديدي که  همزمان براي والد بزرگوارشان پيش آمده بود با کمکهاي ذي قيمت خود ياري کرده اند  صميمانه تشکر مي نمايم و ازحضرت حق عافيت والدين محترمشان را طالبم.
 
الف:بررسي عوامل منتهي به تاسيس استان اردبيل به مرکزيت شهرستان اردبيل درسال 1372
 
خواست عموم اهالي اردبيل،خلخال و مغان
تاسيس استان آذربايجان شرقي به مرکزيت اردبيل
بي ترديد طي دهه هاي گذشته يکي از مهمترين خواسته هاي مردم اردبيل و محال اطراف ان تاسيس يک استان جديد با مرکزيت اردبيل بود. التهاب مردم براي رسيدن به وضعيت استاني  سال به سال افزايش مي يافت.درواقع اين خواسته  تبديل به يک ارمان مردمي شده بود بنحويکه موضوع استان شدن اردبيل طي چندين دهه يکي از مهمترين موضوعات مورد بحث در ميان اهالي بود.(2)
 در واقع اردبيليها بر اين امر اصرار داشتند که با توجه به تاريخ درخشان چندين هزار ساله شهر، قرار گرفتن در رتبه هفدهمين شهر پرجمعيت کشور،دارا بودن  مرز طولاني مشترک با  اتحاد شوروي سابق و سپس جمهوري اذربايجان ،  برخورداري از جاذبه هاي شگفت انگيز طبيعي و همچنين  نقش مشهود اين شهر در عرصه هاي مختلف حيات ملي ،اردبيل براي استان شدن کاملا لياقت دارد و محق است تا تحت نام «آذربايجان شرقي» بودجه مخصوص بخود را داشته باشد.لازم به ذکر است که موضوع استان شدن شهرستان اردبيل مطلقا به معناي تلاش براي جدا شدن از شهرستان تبريز نبود چراکه اساسا شهر قوجامان تبريز نه فقط براي اردبيليها بلکه براي همه آذربايجانيهاي جهان از ديرباز  بعنوان سمبل  ملي مطرح بوده است .
 جالب اين که اهالي شهراردبيل سالها قبل از آنکه احتمال تغيير نام استان آذربايجان شرقي  به استان آذربايجان مرکزي مطرح شود در عناوين پيشنهادي خودبراي استاني با مرکزيت اردبيل، آذربايجان شرقي وبراي استاني به  مرکزيت  تبريز، آذربايجان مرکزي را تعيين کرده بودند ودر ديدارهاي خانوادگي و يا دوستانه مابين خود، عموما برآن  صحه مي گذاشتند.درواقع با توجه به اعتبارويژه اي که  اهالي اردبيل براي تبريز عزيز قايل بودند از عنوان استان آذربايجان مرکزي به مرکزيت تبريز که بنوعي تداعي کننده شهرت  شگرف  وتاريخي اين شهرنه فقط در سطح  آذربايجان  و ايران بلکه در مشرق زمين بود استقبال مي کردند.
 
ترفند ايجاد اختلاف
متهم مرکز استان است نه مرکز کشور!
در دوران رژيم پهلوي بشدت سعي شد تا جهت ايجاد اختلاف ميان شهر اردبيل با مرکز استان آذربايجان شرقي ،چنين جلوه دهند که؛
«تبريز بعنوان يک شهر استثمارگر  نخستين مانع استان شدن اردبيل است»!!!
قطعا رژيم سابق بخوبي بر اين امر واقف بود که وحدت ترکهاي سراسر ايران با يکديگر و بويژه در آذربايجان قادر به ايجاد سپرهاي پولاديني در برابر رفتارهاي پان آريانيستي و استبدادي انها خواهد بود.به همين دليل رژيم آريا مهري از بدو کودتاي رضاخان عليه دولت قانوني احمد شاه قاجار، همواره مي کوشيد تا به هر نحو ممکن  ارتباطات ميان  ترکهاي ايران  که از اکثريت مطلق جمعيتي برخوردار بودند رامخدوش کرده و در نهايت از هم بگسلد. چکمه پوشان پهلوي طي 57 سال سلطنت خود ضمن اتکاي بي چون و چرا از دول وقت انگليس و آمريکا  کوشيدند تا با رسمي کردن آيين نامه اي زبان و فرهنگ اقليت، رسوم منفور و مفاخر مشئوم شاهان قبل از اسلام را زنده کنند.
 متاسفانه در اين خصوص موفقيتهايي نيز نصيب اين رژيم کودتايي شد. واقعيت آن است که  در حال حاضر به دنبال اقدامات گسترده و متوالي رژيم ضد ترک آريا مهري،ميزان ارتباطات فرهنگي ميان اقوام و ملل ايران از يک سو و  همچنين مناسبات تاريخي  مابين  مناطق ترک نشين کشورمان از سوي ديگر کاهش چشمگيري داشته است.اگرچه پس از انقلاب اسلامي و خصوصا اتمام جنگ هشت ساله ايران و عراق و بعبارتي عبور از دوران بحراني دهه شصت،برخي تلاشها براي ايجاد ارتباطات فرهنگي ميان اقوام و ملل ايران و نيز مناطق  ترک  نشين پراکنده در چهار گوشه کشور صورت گرفته  اما بسيار نا کافي  است.
به نظر مي رسد هنوز نيز کارگزاران فرهنگي کشور چندان مايل به برقرار شدن روابط فرهنگي ميان ترکهاي مقيم سراسر ايران نيستند!
طبعا در ميان  مناطق ترک نشين  پهنه ايران، آذربايجان ازاهميت ويژه اي برخورداراست. همين ويژگي منحصربفرد ايالت آذربايجان باعث شده بود تا دستگاههاي تبليغاتي و امنيتي  رژيم پهلوي بصورت غير رسمي در صدد روياندن قارچهاي اختلاف درميان اهالي اذربايجان مخصوصا در شهرهاي مهمي چون اردبيل وتبريز برايند.
بعنوان مثال اگر اهالي  نسبت به ميزان کم بودجه عمراني تخصيص يافته به شهرشان اعتراض مي کردند بلافاصله  برخي از مديران مزدور ويا فريب خورده آن شهرها انگشت اتهام را بسوي مرکز استان نشانه  رفته و مي گفتند : مردم آگاه باشيد !کمي بودجه هاي عمراني شهر ما به اين علت است که مرکز استان ناعادلانه رفتار کرده اکثر اين بودجه را به خود تخصيص داده است!!!
با بکار گيري اين شيوه رندانه ، تهران بعنوان مرکز کشور و منبع اصلي  توزيع ناعادلانه  ثروتها  و فرصتهادرنزد عامه مردم از اتهام رفتار تبعيض آميز خود در ميان استانها تبرئه ميشد.
البته نا گفته پيداست که اهالي آگاه شهرهاي اذربايجان در مقابل چنين ترفندهايي با هشياري عمل کرده بارها وحدت نظر خود را در مقاطع مختلف نشان داده بودند. همين شيوه بصورت جدي در ديگر مناطق قومي ايران نيز دنبال شد.
اما واقعيت آن است که رژيم آريامهر فقط در صدد ايجاد اختلاف ميان شهرهاي غير تات ( فارس) نشين نبود. اساسا اين رژيم به شدت در تلاش بود تا از طريق ايجاد نگرشهاي منفي  و رواج شايعات سخيف ميان شهرهاي مجاور با يکديگر و نيز با مرکز استانها ،مانع از وقوع سلسله اتفاقات امنيتي هم راستا در هر منطقه اي از کشور شود.به همين دليل استانهاي خراسان، کرمان،يزد،فارس،اصفهان ،لرستان، سمنان ،مازندران و... انباشته از اختلافات  مجعول ميان شهرها با يکديگر و همچنين با مرکز بود.اختلافاتي که اکنون نيز کم و بيش بقوت خود باقي است و حتي بعضا منجر به بروز تنشهاي بسيار شديدي نيز مي شود.
بعنوان مثال شاهروديها شهر سمنان ، کاشانيها شهر اصفهان و رفسنجانيها شهر کرمان را  بعنوان مراکز استانهاي سمنان و اصفهان و کرمان نه حتي رقيب بلکه دشمن ترقي و پيشرفت خود ميدانند . مردم خميني شهر اصفهان را سرزنش مي کنند.بروجرديها نسبت به خرم آباديها بد بين هستند.اهالي انزلي از رشت مي نالند.. يا دراستان مازندران، آمليها هميشه از بابليها و برعکس انتقاد دارند.در استان خراسان نيز وضع بر همين منوال است. سال 81 و82 به هنگام بررسي لايحه تقسيم استان خراسان به پنج استان جديد در مجلس ششم ،شهرهاي بيرجند، قائنات،طبس،بجنورد وسبزوار که هريک از ديدگاههاي متفاوتي در خصوص چگونگي تقسيمات استان خراسان برخوردار بودند دچار ناآراميهاي شديدي شدند.اخبار و تصاوير رسيده از اين اشوبهاي خسارت بار و پرتلفات حکايت از آن داشت که اقشار مختلف مردم اعم از پير و جوان و زن و مرد در اين اعتراضات حضور دارند. اين اعتراضات شديد  سبب مسکوت ماندن لايحه مذکورگرديد.حتي بعضا کار به جايي رسيده است که در مراکز دو استان مختلف همچون خراسان و اصفهان  و يا کرمانشاهان و کردستان به رغم فاصله طولاني و انفکاک کامل اداري برخي از جهال  نه تنها نسبت به هم بدبين هستند بلکه متاسفانه يکديگر را تحقير نيز مي کنند.
اما به رغم اين مسايل اهالي اردبيل که  همانند ديگر شهر هاي آذربايجان  و ايران تحت بمباران شديد دستگاه تبليغاتي ايادي بومي  و غير بومي  پهلوي قرار داشتند نه فقط عملا  نسبت به شهرهاي ديگر بدبين نشدند بلکه بارها شنيده شد که شخصيتهاي مشهور اردبيلي در محافل مختلف، عومال رژيم پهلوي را عامل تخصيص اندک بودجه براي اردبيل و مانع حقيقي استان شدن اين شهر تاريخي معرفي مي کردند.
متاسفانه توطئه ايجاد اختلاف ميان شهرها ي قومي بويژه در آذربايجان اکنون نيز توسط جريانهاي پان آريانيستي دنبال مي شود.(3)
مساله استان شدن اردبيل به حدي در ميان اهالي شهر مطرح بود  که برخي از مسئولين شهر به هنگام سفر مقامات مهم کشوري ،لشکري ومذهبي چه قبل از انقلاب و چه بعد از انقلاب  عموما  مسئله استان شدن اردبيل را را درقالب يکي از مهمترين خواستهاي مردم شهر  مطرح مي کردند.قبا از انقلاب در زمان سفر پهلوي دوم  و بعد از انقلاب  به هنگام مسافرت آيت الله مشکيني ، ايت الله موسوي اردبيلي ومرحوم سرلشکر ظهير نژاد  اين درخواستها تکرار شد.تقاضاي استان شدن اردبيل به هنگام سفر  مقام معظم رهبري به استان وقت آذربايجان شرقي و ديدار از شهر اردبيل و همچنين  در موقع  سفر آقاي علي اکبرهاشمي رفسنجاني ،رييس جمهور وقت در تاريخ 22 مهر سال 1370 نيز بصراحت از جانب مسئولين شهر و بخصوص  مرحوم آيت الله مروج امام جمعه اردبيل  تکرار شد.
 
  اردبيل درآستانه استان شدن
آذربايجان چشم در چشم آذربايجان !
انقلاب عظيم اسلامي اقوام و ملل ايران  در سال 57  با سرنگوني رژيم نژاد پرست آريا مهر به پيروزي رسيد. سقوط رژيم پهلوي و روي کار آمدن يک نظام انقلابي در ايران، اهالي اردبيل را در  تحقق  خواست خود مبني بر استان شدن مصممتر کرد.
اگرچه در سال 59 طرحي از جانب وزارت کشور وقت در خصوص استان شدن اردبيل تهيه و آماده ارسال به مجلس دوره اول بود اما بدنبال بروز نا آراميهاي شديد در سالهاي آغازين انقلاب ،تجربه تلخ آذربايجانيها در برخورد نظام جديد با طرفداران خلق مسلمان و همچنين وقوع  هشت سال جنگ پر خسارت ميان ايران وعراق از مسايلي بودند که براي مدتي کوتاه مانع از ظهور و بروز جدي تقاضاي اردبيليها در زمينه استان شدن شهرستان خود گرديد. درواقع اگرچه کانديداهاي نمايندگي مجالس دوم و سوم به هنگام مبارازات انتخاباتي خود از اهميت استان شدن اردبيل صحبت مي کردند اما اهالي  شهر بيشتر ترجيح مي دادند تا  موضوع استان شدن اردبيل را موکول به زماني کنند که کشور از مسايل و مصايب جنگ فارغ شده باشد. به همين دليل پس از اتمام جنگ ايران و عراق اهالي اردبيل که به نسبت جمعيت خود، يکي از نخستين مناطق کشور در کثرت تعداد شهدا و جانبازان بود موضوع استان شدن را  مجددا در دستورکار خود قرار داد.
اما اواخر دهه شصت  شمسي  به رغم تثبيت اوضاع داخلي ايران ، مصادف با  تحولات جهان  خارج بود.
در واقع  بدنبال فروکش کردن آتش جنگ در مرزهاي ايران و عراق و همچنين سنگينتر شدن سايه دولت بر عرصه هاي  مختلف  ملي ، ناگهان شعله هاي اشتياق  متقابل و تاريخي آذربايجانيهاي دو سوي آراز چايي( رود ارس )، سيمهاي خاردار نوار مرزي آذربايجان ايران با اتحاد جماهير شوروي را ذوب  کرد!
در سال 67 بدنبال بروز ضعف در اقتدار نظام شوراها ، دهها هزار تن از آذربايجانيها، با تجمع در دو طرف آراز چايي خواهان اتحاد دو آذربايجان شدند. طي چند هفته مردم با هجوم به موانع مرزي ،اقدام به آتش زدن تيرکهاي چوبي ، قطع سيمهاي خاردارو سر دادن شعار هاي ملي  کردند. در جمهوري آذربايجان خاطره اين روزهاي فراموش ناشدني  همه ساله  بصورت سمبليک در 31 دسامبر  گرامي داشته مي شود.
 
آذربايجان بير اولسون          مرکزي تبريز اولسون
 
اين شعار از جمله شعارهاي بسيار معروفي بود که حتي سانسورچي هاي  زبردست روزنامه کيهان آنزمان نيز قادر به حذف آن نشدند.
 شعارهاي ملي اذربايجانيهاي دو ساحل آراز چايي در همه جاي جهان  پيچيد. آراز در کانون توجه خبرگزاريها و ديپلماتهاي دنيا قرار گرفت.در همين ايام دهها هزار نفر از اهالي  مسلمان جمهوري سوسياليستي آذربايجان شوروي  فقط از طريق مرز مغان وارد ايران شدند. طبعا بسياري از اين افراد به دليل نزديکي اردبيل به اين شهر نيز سفر کردند.
 خاطرات سفر برادران و خواهران رها شده آذربايجاني ما از زنجير اسارت  روسهاي کمونيست هرگز از يادها محو نخواهد شد. حتي چندين تن از آذربايجانيهاي دو سوي رود خانه به هنگام شنا بسوي حسرت سراي آرزوهاي خويش،در آغوش  موجهاي آراز براي هميشه غنودند. ميهمانان اردبيل از آذربايجان شمالي بحدي زياد شد که  حضور انها براحتي در خيابانهاي شهر  قابل مشاهده بود. خون جديدي در رگهاي آذربايجان ايران دويده بود. همه در آرزوي ميزباني از عزيزترين ميهمانان زندگي خود بودند. خانواده هاپس ازدهه ها جدايي همديگر را مي يافتند . در منطقه خاطره ديدار هاي سوزناک خويشاونداني که در انتظار عزيزان خود پير شده بودند دهان به دهان مي گشت.
طبعا ميهماني که پس از دهها سال جدايي و حسرت آنهم ازقلمروي ابر قدرت بزرگي چون شوروي وارد آذربايجان ايران مي شود حرفهاي بسياري براي گفت وشنود با صاحبخانه  دارد !
اما اين تنها آذربايجانيهاي انسوي اراز چايي نبودند که به اردبيل مي آمدند . گفته مي شود به دليل تحولات شگرفي که از فروپاشي شوروي حاصل شده بود، دولتمردان  سرشناش بسياري بصورت ناشناس وارد اردبيل شدند تا اوضاع جديد منطقه و راهکارهاي احتمالي  مهار آنچه که از جانب آنها پان آذريسم  ناميده مي شد را بخوبي بسنجند!
از سوي ديگر دهها هزار نفر از اهالي  اردبيل نظير ديگر مناطق آذربايجان با عبور از مرز ، خود را به شهرهاي آذربايجان شمالي رساندند.بي شک اين جمعيت کثير که عمدتا از ميان جوانان بودند با چشمهاي کنجکاو خود مظاهر چشمگير زبان، فرهنگ و اقتصاد آذربايجان را در آنسوي مرز بخوبي کاويدند.
کوتاه زماني بعد سرحدات دو کشور بسته شد!
تهران و مسکو که از شوک  اوليه اين حادثه عظيم خارج شده بودند  کوشيدند تا تيرکهاي مرز را دوباره علم کنند.سالداتهاي روس بار ديگر آنسوي آراز چايي را اشغال کردند. از اين پس اگرچه عبور غير مجازجوانان پرشور از مرزها به سختي صورت مي گرفت و گهگاه تيراندازي  مرزبانان خانواده ها را داغدار مي کرد اما حلاوت آغوشهاي صميمي  انسانهاي هم خون دو سوي رودخانه پر رمزو راز اراز به حدي لذت بخش بود که اهالي آذربايجان شمالي و آذربايجان جنوبي هردو بيش از پيش چشم در چشم هم دوختند.   
کشتار خونين مردم باکو توسط ارتش روسيه در زمستان سال 69 ، تزايد شعارهاي ملي گرايانه و تشديد تلاشهاي پر پژواک جبهه خلق به رهبري مرحوم ابوالفضل ائلچي بي و همچنين فتنه روبه افزايش ارامنه  افراطي در قره باغ ،اردبيليها را نيز همانند ديگر اهالي آذربايجان ايران به شدت متوجه تحولات سريع سرزمينهاي آذربايجاني آنسوي آراز کرده بود.
در 26 مهرماه سال 1370 جمهوري آذربايجان مستقل گرديد.در واقع کشوري جديد در آنسوي مرز ايران با شباهتي تام به اين سوي مرز متولد شد.وزارت خارجه کشورمان باتاخير معنا داري استقلال آذربايجان را به رسميت شناخت . دراين ميان اگرچه با رهايي ملت مظلوم آذربايجان شمالي از چنگال ديو استبداد مسکو، شور و شعف  شديدي در ميان ايرانيان و بخصوص آذربايجانيها برانگيخته شد اما بلافاصله برخي از جريانهاي پان آريانيستي با جعل نام آران براي آذربايجان جديد الاستقلال کوشيدند تا منکر نام تاريخي اذربايجان آنسوي اراز شوند.درواقع  کارشناسان موسسات،بنيادها و انستيتوهاي تحقيقاتي پان آريانيستي با بهره گيري از در آمدهاي بي حساب نفت ،اتشار کتب جديدي را براي تستير،تجعيل و تحريف تاريخ آذربايجان در سرلوحه کار خود قرار دادند. در چنين شرايطي حمله به نام،تاريخ،فرهنگ و زبان آذربايجان در اولويت قرار گرفت!
 بدين ترتيب اولين زنگهاي خطر در خصوص احتمال تحديد نام آذربايجان ايران  از سوي جريانات پان آريانيستي بصدا درآمد. 
در پانزدهم اسفند ماه سال 1370 اياز مطلب اوف صدر حزب کمونيست سابق آذربايجان شوروي ورييس جمهوري آذربايجان مستقل ،بدنبال تظاهرات چند صد هزار نفري اعضاي جبهه خلق در باکو،از قدرت کناره گيري کرد و به اين ترتيب  يک شوراي شش نفره قدرت را تا برگزاري انتخابات دراختيار گرفت.اما اوضاع جمهوري آذربايجان به دليل تجاوزات گسترده ارامنه ،اشغال شهرها و نيز مناقشات سياسي  داخلي همچنان بسيار بغرنج بود.
در16 ارديبهشت ماه سال 71 مقامات دو جمهوري آذربايجان و ارمنستان با سفر به تهران در کنفرانس صلحي که با ميانجيگري دولت جمهوري اسلامي ايران تشکيل شده بود شرکت کرده يک توافقنامه صلح هشت ماده اي را امضا کردند. به رغم امضاي اين توافقنامه در کمال ناباوري، ارامنه دوروز بعد به شهر شوشا حمله کرده اين شهر مهم و تاريخي را اشغال کردندو صدها نفر از مردم بي دفاع را کشتند.جبهه خلق اشغال شدن  شهر شوشا توسط ارامنه را تباني ميان ايران و ارمنستان دانست و بشدت جمهوري اسلامي ايران را محکوم کرد!
اين حملات تهران را بيش از پيش از تحولات آذربايجان نگران ساخت.
 در 24 ارديبهشت ماه مجلس ملي آذربايجان که هنوز در دست کمونيستهاي پيشين بود مطلب اف را بارديگر به رياست جمهوري انتخاب کرد.جبهه خلق از اين اقدام بعنوان کودتايي پارلماني عليه ملت آذربايجان ياد نمود.  صدها هزار نفر از طرفداران اين جبهه با شعارهاي ملي گرايانه به خيابانها آمدند و توانستند در عرض يک روزمطلب اف را از کشور بيرون کنند!
طي چند هفته انتخابات برگزار شد و ابوالفضل ائلچي بي  در 22 خرداد ماه رييس جمهوري آذربايجان شد. بدنبال حاکميت جبهه خلق روابط ميان  باکو و تهران به شدت تيره شد.ميتينگهاي چند صد هزار نفري  ملي گرايان جمهوري آذربايجان در باکو،ادعاي اشغالي بودن آذربايجان جنوبي توسط  پان آريانيستها  و نيز محروميتهاي ناعادلانه شهروندان آذربايجان ايران از بديهي ترين حقوق خود بارها وبارها از روزنامه ها و تريبونهاي رسمي باکو بيان شد!
در چنين هنگامه اي آقاي عبدالله نوري وزير کشور وقت،ناگهان  تصميم به استان شدن منطقه اي در شرق آذربايجان ايران گرفت که اهالي آن از دهها سال قبل خواستار استان شدنش بودند.در واقع موج تقاضايي که از دهها سال پيش بر خاسته بود مورد توجه کارشناسان قرار گرفت.اين وزارت خانه که اوضاع  مرزهاي جمهوري تازه استقلال يافته  ترکمنستان را با بخشهاي ترکمن نشين ايران مشابه دوسوي آراز چايي مي دانست استان جديد التاسيس  طبرستان را نيز در پيشنهاد خود گنجاند.
اما هيات دولت با توجه به پيچيدگي  و حساسيت شرايط آذربايجان،تاسيس استان اردبيل با نامي غير از آذربايجان را دراولويت نخست قرار داد.
بعبارتي ديگر آذربايجان ايران قرباني روابط تيره تهران وباکو و همچنين ضعف حاکم بر سياست خارجه کشور گرديد و مسئولين امر که بي اعتناء به اجراي اصول 15 و 19 قانون اساسي  بعنوان برترين  ميثاق ملت با  دولت بودند براي خنثي کردن توطئه هاي  به اصطلاح طرفداران اتحاد آذربايجان به ضد حمله تجزيه اردبيل از اذربايجان ايران روي اوردند!
 
لايحه دولت به مجلس
تاسيس استان سبلان به مرکزيت اردبيل !
به ظاهر به نظر مي رسيد بدنبال تاسيس کميته پيگيري استان شدن اردبيل و نيز تشکيل جلسات منظم نمايندگان اين کميته در مسجد اردبيليهاي تهران ، تلاشهاي عميقا صادقانه بسياري از معتمدان شهرجهت ارتقاي سطح اداري اين منطقه  به نتيجه رسيده است.
لايحه تاسيس استان سبلان به شماره ترتيب چاپ 316 از طرف هيات دولت وقت به کميسيون شوراها و امور داخلي مجلس چهارم  ارجاع مي گردد. در اين لايحه ضمن تاکيد بر اطلاق اسم سبلان براي استان جديد التاسيس به مرکزيت اردبيل دلايل زير براي تاسيس اين استان اقامه مي شود:
-          ضرورت ارتقاي سطح تقسيماتي واداري منطقه در تناسب با امکانات و استعدادهاي اقليمي،اقتصادي و اجتماعي آن و سرعت بخشيدن به روند توسعه منطقه.
-          تحقق خواست مردم منطقه و آمادگي عمومي براي همکاري با دولت در ايجاد و تخصيص تاسيسات اداري مورد نياز.
-          گستردگي جغرافياي و کثرت جمعيت منطقه و مشکلات مربوط به توزيع خدمات در نقاط مختلف.
روزنامه رسمي-مذاکرات جلسه علني مجلس شوراي اسلامي- جلسه 69- شماره 13963،ص22
 
ملاحظه مي شود که دولت در لايحه پيشنهادي خود جهت استدلال  ضرورت استان شدن اردبيل به مواردي اشاره مي کند که از دهها سال پيش خود اردبيليها بر ان تاکيد داشته اند.اما اينکه چراپس از گذشت  چنين مدت زمان طولاني اي ناگهان استعدادهاي خفته اردبيل مورد توجه دولت محترم قرار مي گيرد و بحث استان شدن اين شهرستان مطرح مي شود مطلبي است که حتي برخي از نمايندگان نيز به هنگام ايراد نطقهاي مخالف و موافق بر زبان مي آورند:
علي موحدي ساوجي نماينده مرحوم  مردم تهران در مجلس چهارم در اين خصوص مي گويد:
-          ما در کشور مان خيلي جاهاي ديگر داريم که سالهاي سال است مردم تقاضايشان و فريادشان و خواسته شان را اعلام کرده اند به اينکه بايد يک استان جديد ايجاد بشود و ما داريم جاهايي را که حتي شرايط اردبيل را بيشتر دارند.سوءال ما از دولت اين است که کساني که مي خواهند جواب بدهند بايد جواب روشني به ما بدهند.چطور شده سومين استان مملکت از لحاظ جمعيت و يک منطقه اي که از لحاظ فاصله با مرکز استان مي بينيم که اولويت آنچناني که استانهاي ديگر دارند را ندارد در عين حال دولت محترم ابتدا کار را از آذربايجان شروع کرده اند،علت چه بوده است؟استان خراسان دومين استان از لحاظ جمعيت واولين استان از لحاظ وسعت جغرافيايي است بطوري که شما اگر بخواهيد ضوابط و شرايط تقسيمات کشوري را معيار قرار دهيد آن استان بايد سه تا استان بشود يا استانهاي ديگري که ما در مملکت داريم که باز شرايط و ضوابط را حداقل دارند اما ايا واقعا مصلحت است که اين کار انجام بشود؟!(4)
روزنامه رسمي- مذاکرات جلسه علني مجلس شوراي اسلامي- جلسه 69،شماره 13963،ص23
 
در واقع  دلايل مخالفت موحدي ساوجي با استان شدن اردبيل بر اساس معيارهاي عامي که هيات دولت در لايحه خود براي استان جديد التاسيس شمرده است دور از واقعيت نيست. اما چرا دولت بر استان شدن اردبيل تاکيد دارد؟! موضوعي است که بصورت تلويحي در سخنان يکي از نمايندگان موافق  لايحه به چشم مي خورد.
سيد علي اکبر حسيني،نماينده مردم تهران :
-          نخست تذکر مي دهم که تقسيمات کشوري اين استان و آن استان مايه جدايي مردم ما نيست و نمي شود و ملت ما يک امت واحده     است...و اين تقسيمات مايه جدايي قلوب انها نخواهد شد...نکته دوم انتخاب نامي است که کميسيون براي اين مولود تازه مي خواهد برگزيند و نامي که هيات دولت براي اين مولود گزيده است هرکدام مزايايي دارد.آذربايجان اشاره اي به سابقه تاريخي و دليريها و حميتها دارد و سبلان هم اشاره به عظمت و غيرت و سرافرازي اين مردم.ما در احاديثمان مومن به کوه تشبيه شده «المومن کالجبل»مومن مانند يک کوه سرافرازي است که عواصف و طوفانهاي سخت اورا از جا نمي کند، نمي لرزاند.به عقيده من نام دوم نامي است مناسب و انتخاب هيات دولت بر انتخاب کميسيون از اين جهت که تکرار نام سرافرازيها و دليريها را ياد آوري مي کند و در قلب اين فرزندان اين سامان ان عظمت را نقش مي بندد مزيت دارد...نکته آخر اينکه ضرورت اين تقسيم بايد براي مجلس محترم روشن باشد.
روزنامه رسمي- مذاکرات جلسه علني مجلس شوراي اسلامي- جلسه 69،شماره 13963،ص22
 
آقاي حسيني که خود بعنوان  معلم برجسته اخلاق در خانواده شناخته مي شودو در شبکه يک سيما طي  صدها برنامه در تشريح اخلاقيات  موعظه کرده اند در گفتاري که منطبق بر صداقت و درواقع اخلاقيات نيست  از يکطرف ملت آذربايجان را  در قبال امت واحده قرار داده فتواي تجزيه آنرا صادر مي کند و از طرف ديگر نام يک کوه در شرق اذربايجان را مهمتر از نام سرزمين تاريخي آذربايجان دانسته  و براي ان حديث نيز مي اورد!
بعبارتي ديگر از نظر آقاي حسيني  مومنين اردبيل براي اينکه مانند کوه محکم باشند و بعبارتي کالجبل شوند بايد به نام سبلان تکيه کنند و  نام پرافتخار آذربايجان که چندين کوه چون سبلان را بر سينه خود افراشته است را فراموش کنند!ٌ
در مباحث اينده بصورت مبسوط  توضيح داده خواهد شد که اهميت تاسيس استان جديد با نام سبلان از طرف دولت و نمايندگان موافق دولت بيشتر از ضرورت تاسيس استاني جديد به مرکزيت اردبيل بر اساس سه دليل اقامه شده هيات دولت  وقت مي باشد!
 
شور اول
دولت :  نام استان جديد سبلان است!
مجلس: اردبيل مرکز آذربايجان شرقي و تبريز مرکز آذربايجان مرکزي!
 لايحه دولت وقت براي تاسيس استان جديدي بنام سبلان پس از ارائه به کميسيون شوراها و امور داخلي کشور مورد بحث و گفتگوي دولتيان ونمايندگان عضو اين کميسيون که اکثرا از وکلاي آذربايجان شرقي هستند قرار مي گيرد.  در کميسيون شوراها وکلاي مذکور به رغم تاکيد شديد نماينده هيات  دولت ، نام سبلان  را نمي پذيرند.گويي کميسيون قصد دارد رويه اي مستقل در پيش بگيرد.در نتيجه لايحه تاسيس استان سبلان با تغييراتي که در عنوان و متن داده ميشود بنام لايحه «تغيير نام استان آذربايجان شرقي به مرکزيت تبريز به آذربايجان مرکزي و تاسيس استان آذربايجان شرقي به مرکزيت اردبيل » در دستور کار مجلس چهارم قرار مي گيرد.
مباحثات نمايندگان حکايت از آن دارد که هنوز هستند نمايندگاني که مي کوشند تا از طريق رويارويي با وکلايي که مدافع سياستهاي دولتند از حيثيت تاريخي آذربايجان دفاع کنند.اما بايد در نظر داشت که بسياري از مدافعان از مقاومت محدودي برخوردارند.
حجت الاسلام سيد محمود علوي نماينده شهر( بعضا ) قشقايي نيشن لامرد فارس و مخبر کميسيون شوراها و امور داخلي کشور بعنوان نخستين سخنران در توجيه ضرورت تغييرات انجام شده در عنوان و متن لايحه  ارسالي دولت به مجلس مي گويد:
-          دولت در لايحه تقديمي نام استان جديد را سبلان پيشنهاد کرده بود که با توجه به مذاکراتي که در کميسيون صورت گرفت و با عنايت به اينکه نام آذربايجان مترادف با پيشينه درخشان تاريخي،قيامهاي دلاورانه مردم سلحشور و فداکار و مومن و متعهد سراسر آذربايجان بود و اين نام همواره براي مردم شريف اين سامان خاطره انگيز بود،براي حفظ اين خاطره حماسه انگيز نام آذربايجان بر استان جديد ابقاء شد و در نتيجه کشور جمهوري اسلامي ايران داراي سه استان به نام آذربايجان خواهد بود.
 روزنامه رسمي- مذاکرات جلسه علني مجلس شوراي اسلامي- جلسه 69،شماره 13963،ص22
 
ابقاي نام آذربايجان بر استان جديد التاسيس به مرکزيت اردبيل و تغيير نام استان آذربايجان شرقي به آذربايجان مرکزي به مرکزيت تبريز يعني نقش برآب شدن تمام آن اهدافي که  کارشناسان وزارت کشور براي تحقق آن متحمل مررات  تاسيس استان جديد شده اند.بنابراين از ديدگاه دولت حتما بايد چاره اي انديشيده شود.
لابي وزارت کشور فعال مي شود!
چنانچه  گفته شد آقاي سيد علي اکبر حسيني ضرورت تاسيس استان جديد را با نام سبلان ياد آور مي شود.المومن کالجبل!
پس از وي آقاي غريباني نماينده اردبيل بعنوان موافق وقت خود را به محمد قمي مي دهد!
 محمد قمي  نماينده شهرستان پاکدشت نيز بر ضرورت استان شدن اردبيل و همچنين موافقت مقامات استانداري آذربايجان شرقي مخصوصا آقاي عبد العلي زاده شخص استاندار با اين موضوع تاکيد مي کند و بحث در خصوص  تعيين نام استان را به شوردوم موکول مي کند.
سخنران بعدي آقاي علي موحدي ساوجي است که شرح مخالفتش با تاسيس استان  جديد با مرکزيت اردبيل ذکر شد.وي صحبتهايش را با تاکيد  بر بار سنگين مالي اين لايحه خاتمه مي دهد.
لابي نمايندگان  اصفهان هم بر انتخاب نام سبلان بر استان اردبيل  به شدت تاکيد مي نمايد!نخست نماينده نائين صحبت مي کند.
سيد ابوالفضل رضوي نماينده نائين اصفهان  بخاطر بار مالي سنگين اين لايحه اخطار قانون اساسي مي دهد.وي معتقد است که در صورت عدول از لايحه دولت و تاسيس يک استان جديد و تغيير نام استان ديگر تابلوها و آرمهاي هر دواستان بايد عوض شود که منبع تامين مالي آنها مشخص نيست.
کسي نمي پرسد  مگر بار مالي اين تغيير نام  چقدر است؟!اساسا اگر اين موضوع تا بدين حد مهم است چرا به هنگام تغيير عبث نام استان کرمانشاهان به باختران و باختران به کرمانشاهان بر بار مالي اين تغييرات متوالي تاکيد نمي شود؟!از سوي ديگر بارها در اردبيل  و تهران شينده بوديم که مردم مي گفتند حاضرند بار مالي استان شدن اردبيل  را (اگر دولت محترم عاجز به پرداخت آن است) پيش پرداخت کنند؟!
به نظر مي رسد نمايندگان موافق دولت که در جريان علل واقعي استان شدن اردبيل قرار دارند در صدد هستند تا با توسل به راههاي مختلف ، نمايندگان مجلس را از تغييرات انجام شده در لايحه دولت منصرف کنند.
سخنران بعدي مي بايست آقاي نورالدين نوعي اقدم نماينده اردبيل باشد که همانند همشهريش آقاي غريباني نوبت خود را به آقاي سيد مطهر کاظمي  نماينده خلخال مي دهد.وي به شدت از استان شدن اردبيل دفاع مي کند. کاظمي  نسبت به انتخاب نام سبلان براي اين استان مخالفت کرده نظر آقاي علي اکبر حسيني را در بهتر بودن گزينش اين نام براي استان رد مي کند و حتي بر اين امر تاکيد مي نمايد که  اهالي  به هر نامي غير از اذربايجان حساسيت دارند.
در اين بين  گروهي از نمايندگان  ترک مجلس در ديدارهاي خود با يکديگر  بر ضرورت وحدت آذربايجان تاکيد مي کنند.
استان شدن اردبيل،نگاهي به روابط حاشيه مرکز با ايران ، هوشنگ شهابي،فصلنامه گفتگو،تهران، تابستان سال 1377، شماره 20،ص 68
 
 بعدها خواهيم ديد که چگونه  دو تن از نمايندگان اردبيل برخلاف رويه اي که برخي  ديگر از نمايندگان آذربايجان در پيش گرفته اند در امتداد لابي دولت و اصفهان عمل مي کنند!
اقاي  محمد علي سبحان الهي  نماينده وقت شهر تبريز و استاندار امروز آذربايجان شرقي که از سابقه خانوادگي معروفي در برخورد  با دمکراتهاي اذربايجان  در فاجعه 21 آذرماه سال 1325 دارد سخنران بعدي است.(5)
 وي شديدا با استان شدن اردبيل مخالفت مي کند.او معتقد است که تاسيس استان بيست وپنجم،17 ميليارد تومان از بودجه جاري کشور را بخود اختصاص خواهد داد.سبحان اللهي با  تغيير نام آذربايجان شرقي به مرکزي در صورت استان شدن اردبيل  مطابق  نام پيشنهادي  کميسيون  مجلس مخالفت کرده مي گويد:
-          امروز از جهت مسايل خارجي هم مساله را بررسي کنيم،جبهه خلق در آذربايجان با تغيير اسم آذربايجان و تغيير مليت آن چه رفتاري با مردم آنجا دارند در مقابل مردم ايستاده اند،آيا اين عمل ما تقويت حاکميت آنها و تضعيف مردم نيست؟!اين هم از جهت خارجي که با توجه به محدوديت وقت فقط اشاره اي کردم.
روزنامه رسمي- مذاکرات جلسه علني مجلس شوراي اسلامي- جلسه 69،شماره 13963،ص25
 
سبحان الهي در سخنان خود بصراحت بر تاثير گذاري فعاليتهاي جبهه خلق در جمهوري آذربايجان بر روند تصميم گيري در خصوص استان شدن اردبيل اشاره  داردو بصراحت  تذکر مي دهد که مبحث تاسيس استان جديد بيشتر از آنکه  موضوعي اداري باشد مسئله اي سياسي است.
نورالدين نوعي اقدم نماينده اردبيل سخنران بعدي است.وي فقط در مورد توجيه بار مالي استان جديد تاکيد مي کند واساسا هيچ جمله اي در خصوص نام استان جديد بر زبان نمي آورد.گويي وي هيچ عرقي در مورد نام اين استان جديد ندارد!
سپس عبدالرضا رحماني فضلي نماينده شيروان و رييس  کنوني معاونت سياسي  صدا وسيما ، با استان شدن اردبيل مخالفت مي کند و علت اين امر را مشخص نبودن اهداف اداري اين طرح دانسته در خاتمه از نمايندگان تقاضا مي کند که در خصوص استان شدن اردبيل فارغ از مصلحت انديشي هاي سياسي و منطقه اي نظر خودشان را بيان کنند!
محمد رضا باهنر نماينده تهران پشت تريبون قرار گرفته مي گويد:
-          ...متاسفانه يکي از برادران عزيز که ما توقع هم از ايشان  نداشتيم يک اشاراتي کردندبه بعضي از مسايل سياسي،مسايل ناسيوناليستي و اين که چرا منطقه را مي خواهيد تکه تکه  بکنيدچرا منطقه را مي خواهيد ضعيف بکنيد  و منطقه را مي خواهيد چکار بکيند.خود ان برادر عزيز مي دانند که آذربايجان با اسلام بوده و هست و آذربايجان با ايران بوده و خواهد بود و آنهايي که جدا شدند و رفتند ممکن است زماني بحث را جدي بگيريم و بگوييم خير آنها هم با ايران بوده و آنها هم با اسلام بوده و اين را حفظ بکنيم حتي القاي اين شبهه را من واقعا گناه مي دانم که اگر عزيزي بخواهد اين مسئله را و اين شبهه را ايجاد بکند که اصلا بحث اين قضيه و مطرح شدن اين لايحه بخاطر مثلا تکه تکه کردن آذربايجان باشد من نمي دانم واقعا خداي ناکرده خود اين قضيه از يکسري گرايشهاي ناسيوناليستي و اين حرفها بلند نشده باشد که اين بحث را ما مطرح مي کنيم.خوب فاصله اردبيل با تبريز زياد بوده اردبيل احساس مي کند که اگر خودش مرکز استان باشد امکانات عمراني بودجه ها و چيزهاي ديگر راحتتر به مرکز مثلا به اردبيل برسد...
روزنامه رسمي- مذاکرات جلسه علني مجلس شوراي اسلامي- جلسه 69،شماره 13963،ص27
 
صحبتهاي آقاي باهنر کاملا بر اين امر دلالت دارد که در همان زمان گروهي از نمايندگان نيز بوده اند که بر اغراض سياسي مترتب بر تاسيس استان جديد با سوء نيت  نگريسته و آنرا توطئه اي در راستاي تجزيه اذربايجان و تضعيف آذربايجانيان دانسته اند.اينکه باهنر مي گويد من القاي اين شبهه را گناه مي دانم و اساسا طرح شدن چنين بحثهايي  منشا ناسيوناليستي دارد مبين آن است که وي در صدداست تا با متهم کردن تلويحي  معدود نمايندگان آزاد انديش مجلس به طرفداري از ناسيوناليسم آذربايجاني که به تازگي توسط جبهه خلق در باکو تبليغ مي شود آنها را وادار به سکوت کند و جالب اينکه آقاي باهنر بر فاصله زياد تبريز از اردبيل انگشت گذاشته ترفند ايجاد اختلاف ميان مرکز و حاشيه را بار ديگر تلويحا در ميزان و چگونگي تخصيص بودجه هاي عمراني  به اردبيليهاخاطر نشان مي کند.اساسا به نظر مي رسد باهنر فاصله بسيار زياد شهرستانهاي استانهاي اصفهان ،خراسان،کرمان،سيستان و بلوچستان،يزد و فارس را فراموش کرده است!
پس از ربع ساعت تنفسي که داده مي شود اولين سخنران حسن مختاري نماينده شهرستان نجف آباد اصفهان است که بعنوان مخالف پشت تريبون قرار مي گيرد.وي جزء لابي اصفهان است.
مختاري با تمرکز برروي هزينه هاي تاسيس استان جديد و تغيير نام استان دوم به مقايسه شرايط  استانهاي خراسان و سيستان و بلوچستان با آذربايجان مي پردازد و اولويت تاسيس استانهاي جديد را مخصوص استانهاي ياد شده  دانسته مي گويد:
-          مساله نام استان مطرح شد واقعا به فرموده برادرمان که به تمسخر نگاه کردند و گفتند که تابلوهاي اذربايجان شرقي را از جا در مي آوريم و مي بريم استان اردبيل مگر فقط تغيير نام در تابلوهاي سر ادارات هست؟آيا شناسنامه ها،اسناد رسمي،ثبت احوال،ثبت اسناد،مدارک اداري فر دا همه اش قاطي پاتي نمي شود؟از طرفي وقتي مي گويند استان مرکزي که بقيه استانها تابعش باشند.چطور ممکن است يک آذربايجان شرقي مستقل،يک آذربايجان غربي مستقل،يک استان آذربايجان مرکزي(!) آيا اين تداعي اينرا نمي کند که آن دو استان تابع اين استانندو چه دليلي دارد که اگر باشد نام اولش (سبلان )نباشد که پيشنهاد شده....
روزنامه رسمي- مذاکرات جلسه علني مجلس شوراي اسلامي- جلسه 69،شماره 13963،ص28
 
مختاري از اينکه تبريز مرکز استان آذربايجان مرکزي شود دچار وحشت شده است.نماينده نجف آباد از اينکه نام  آذربايجان مرکزي تداعي مرکزيت تبريز را براي دو استان آذربايجان غربي و شرقي کند عصباني است.در واقع نماينده اين شهر کوچک  به خود اجازه داده تا با بيان سخناني وقيح ميان شهرهاي آذربايجان تفرقه افکني کند.به نظر مي رسد عصاره صحبتهاي مختاري همان چند جمله آخر است .او پس از استفاده از حربه مخالفت قطعي در شرايطي تاسيس استان جديد را مي پذيرد که بنام سبلان باشد.در واقع مختاري فقط نگران انتخاب شدن نام آذربايجان شرقي براي استان جديد التاسيس و تغيير نام استان آذربايجان شرقي به مرکزي است نه استان شدن اردبيل!
آقاي علي محمد غريباني بعنوان آخرين موافق با استان شدن اردبيل سخنراني ميکند. وي بدون کوچکترين اشاره به چگونگي نام استان جديد التاسيس تنها از ضرورت تولد يک استان جديد به مرکزيت اردبيل دفاع مي کند!
گويي براي اين وکيل اردبيلي  بقاي نام آذربايجان بر استان جديد التاسيس اصلا مهم نيست!
نوبت به مخبر کميسيون شوراها و امور داخلي مجلس مي رسد.وي بصراحت اذعان مي کند :
-          بسياري ازمخالفتها با اصل تاسيس استان جديدي به مرکزيت اردبيل نبود.يا مخالفت با نام بود و تاکيد بر همان نام پيشنهادي دولت يعني استان سبلان که بحث در اين مقوله مربوط به شور دوم مي شود و يا مخالفت با انحصار در تاسيس يک استان بصورت استان جديد بود و درخواست ضميمه استانهاي ديگر يا پيش بيني استانهاي ديگر که اين هم مخالفت با تاسيس استان جديد به مرکزيت اردبيل به حساب نمي آيد...
روزنامه رسمي- مذاکرات جلسه علني مجلس شوراي اسلامي- جلسه 69،شماره 13963،ص29
 
اخرين سخنران  مجلس در خصوص لايحه ياد شده مجيد انصاري معاون وقت وزارت کشور ونماينده  تهران در مجالس پنجم و ششم است که بعنوان نماينده دولت بر اهميت تاسيس استان جديد از ديدگاه وزارت کشور تاکيد مي کند. انصاري در خصوص تعيين نام براي استان جديد التاسيس هيچ مطلبي را بر زبان نمي اورد.او منتظر شور دوم است!
در نهايت راي گيري با ورقه آغاز مي شود.
نتيجه  شمارش آراء به قرار ذيل اعلام مي شود:
-          کل آراي ريخته شده در گلدان 204 راي
-          آراي موافق 152 راي
-          آراي مخالف 43 راي
-          ممتنع 10راي
-          تصويب شد
روزنامه رسمي- مذاکرات جلسه علني مجلس شوراي اسلامي- جلسه 69،شماره 13963،ص32
 
با تصويب کليات اين لايحه، استان جديد آذربايجان شرقي در محدوده شهرهاي اردبيل،پارس آباد(مغان شهر)،بيله سوار،گرمي،مشکين شهر(خياو) و خلخال   به مرکزيت اردبيل و باقيمانده اراضي استان آذربايجان شرقي به استان آذربايجان مرکزي و به مرکزيت تبريز تغيير نام يافت.
به اين صورت به رغم شديد ترين مخالفتها با بقاي نام آذربايجان بر استان اردبيل، کليات لايحه «تغيير نام استان آذربايجان شرقي به مرکزيت تبريز به آذربايجان مرکزي و تاسيس استان آذربايجان شرقي به مرکزيت اردبيل » در شور اول به تصويب مي رسد و بحث در خصوص تعيين نام  دقيق استان همانگونه که سيد محمود علوي مخبر کميسيون شوراهاو امور داخلي گفته بود به شور دوم مجلس در خصوص اين لايحه موکول مي گردد.بعبارتي ديگر اصل تاسيس يک استان جديد به مرکزيت اردبيل مورد توافق قرار گرفته بحث انتخاب نام که در واقع مهمترين بخش اين لايحه را تشکيل مي دهد به  شور دوم مجلس واگذار مي شود.اما انهايي که در اردبيل گوش به راديو گرفته اند تا لحظه به لحظه مذاکرات مجلس را بشنوند با شنيدن تصويب کليات لايحه ياد شده و با فرض اين مساله که اردبيل مرکز استان آذربايجان شرقي خواهد شد به خيابانها مي ريزند و شادماني خاطره انگيزي مي کنند!
به هنگام بررسي مشروح مذاکرات نمايندگان در شور دوم خواهيم ديد که چگونه نام تاريخي يکي از مهمترين بخشهاي آذربايجان ، بظاهر قرباني هزينه مالي جابجايي چند تابلو و طراحي و چاپ مجدد چند سربرگ مي شود! 
 
از21دي71تا 22فروردين72
اردبيل: شادماني در آغوش غم!
تصويب کليات لايحه تاسيس استان جديد آذربايجان شرقي به مرکزيت اردبيل و تغيير نام استان آذربايجان شرقي به مرکزيت تبريز به استان آذربايجان مرکزي ، همه آذربايجانيها را خوشحال نمود.هم اردبيليها و هم تبريزيها از اينکه ضمن  حفظ  عنوان مقدس آذربايجان، استان جديد تاسيس شده است به يکديگر تبريک مي گفتند.حتي برخي از روشنفکران و فرهيختگان به اين نتيجه رسيده بودند که مي بايست فرمول ويژه اي براي انتخاب نام استانهاي ممکن التاسيس در ايالت آذربايجان تعيين شود تا در صورت استان شدن شهرهاي جديد اين ايالت روبه رشد، خداي ناکرده مشکلي در قبال نام پر افتخار آذربايجان بوجود نيايد.
اما به رغم تاسيس استان  جديد با مرکزيت اردبيل، نوروز سال 72 براي اردبيليها «قارابايرام» و يا عيد سياه بود!
اخبار بسيارتلخي از کشتار مردم مسلمان قره باغ جمهوري آذربايجان مي رسيد.ميهماناني که از آنسوي مرز آمده بودند از جنايات خونين داشناکهاي ارمني عليه ملت هم زبان و هم دين آذربايجان حکايتهاي بسيار ناگواري  را نقل مي کردند.شهرهاي جمهوري آذربايجان يکي پس از ديگري در منطقه قره باغ توسط ارامنه اشغال مي شد و روزانه هزاران نفر از موطن اجدادي خود رانده مي شدند.
در قره باغ خون شيعيان جاري بود.آذربايجانيها داغدار شهداي خود بودند.
صدا وسيماي تهران و نشريات کثيرالانتشار آنزمان، عموما از انعکاس اخبار دردناک دومين کشور شيعه جهان خودداري مي کردند.در واقع رسانه هاي گروهي سعي مي کردند با انتشار اخبار منقطع و خنثي قره باغ هيچ حساسيتي در بين مردم برانگيخته نشود.
در چنين شرايط اضطراري اي وزارت خارجه  جمهوري اسلامي رسما سياست بي طرفي را در پيش گرفته بود. در باکو دولت تهران را به دليل انچه که از آن بعنوان کمکهاي همه جانبه ايران به ارمنستان ياد مي کردند به شدت مورد حملات لفظي قرار مي دادند.جبهه خلق و رييس جمهور وقت آذربايجان بصراحت وبه مداومت روسها و فارسها را بزرگترين ياوران ارامنه مي دانستند. در مقابل لئون ترپطروسيان رييس جمهوري ارمنستان  نيز مستمرا  از جمهوري اسلامي ايران به دليل اتخاذ سياست بي طرفي  در بحران قره باغ قدرداني مي کرد.
اساسا اتخاذ سياست رسمي بي طرفي از جانب ايران در قبال اشغالگريها و جنايتهاي ارامنه در قره باغ خود جاي پرسش جدي دارد!
بارها اين سئوال پرسيده مي شد که چگونه  مي توان پذيرفت که ايران بعنوان مهمترين  و يا يکي از اصلي ترين مدافعان مسلمين فلسطين ،شيعيان لبنان،گروههاي افغانستان ، اسلامگرايان تاجيکستان  و نيز مسلمانان بوسني هرزه گوين و حتي کشمير، شيعيان قره باغ را در آنسوي مرز آذربايجاني  خود فراموش کند و در قبال اشغالگريهاي ارامنه اين  افراطي ترين مسيحيان عالم سکوت کند؟!
کشتار شيعيان آذربايجان  بدست سفاکان ارمني تنها در قره باغ انجام نشد. بعضا از نوار مرزي آذربايجان خبر مي رسيد که ارامنه مسلح  از آنسوي اراضي اشغالي ارس بسوي آذربايجان ايران شليک مي کنند.خبر شهادت چند تن از اهالي آذربايجان ايران دهان به دهان همه جا مي چرخيد.حتي گفته مي شد که سربازان ارمني تعمدا در کنار آراز چايي چندين بار  در برابر خشم و نفرت مردم اين سوي رود به نواميس اسير شيعيان آذربايجان شمالي تجاوز به عنف کرده اند!
اخبار مضطرب کننده جنايات ارامنه در قره باغ و نوارمرزي بسرعت در اردبيل پخش مي شد.مردم بتدريج ملتهب مي شدند.
انعکاس جنايات و تجاوزات ارامنه در جمهوري آذربايجان به حدي زياد بود که نمايندگان مجلس  وقت نيز در نطقهاي خوددر سالهاي 71و72 بارها به محکوميت داشناکها پرداختند:
ولي الله احمدي زاد سراي  نماينده اهر نخست بعنوان يک مسلمان مي گويد:
-          حملات نظامي اخير دولت ارمنستان عليه جمهوري آذربايجان و تجاوز ناجوانمردانه به خاک آن کشور موجب نگراني مردم کشور ما شده است.ملت مسلمان ايران تجاوز آشکار به خاک جمهوري مسلمان نشين آذربايجان وقتل عام کودکان وزنان بي دفاع را توسط ارمنستان تحمل نخواهد کرد و به شدت اين تجاوزات را محکوم مي نمايد و از دولت ارمنستان قاطعانه مي خواهد هر چه زودتر به تجاوز و خون ريزي پايان داده و مناطق اشغالي  را تخليه نمايد...
روزنامه رسمي- مذاکرات جلسه علني مجلس شوراي اسلامي- جلسه 98،شماره 14052،ص20
 
سپس وي از ديدگاه يک آنتي ترک بصورت حيرت انگيزي به  وارونه گويي مي پردازد:
-          ...هشدار مي دهم...ترکيه که سنگ حمايت آذريها را به سينه ميزند تا چند روز پيش تمام نيازهاي کشور ارمنستان را تامين ميکرد و تمام امکانات و مايحتاج مورد نياز ارمنستان از طريق انکارا به ايروان فرستاده شده است و حمايت غرب از ارمنستان از طريق کشور ترکيه انجام مي شود و اين چه جور سينه چاک کردن براي جمهوري آذربايجان است که بقول معروف:«دم خروس را قبول کنيم يا قسم حضرت عباس را»!!!
روزنامه رسمي – همان جلسه- همان صفحه
 
ذبيح الله کريمي نمايند شهر شوشتر در محکوميت اقدامات ارامنه مي گويد:
-          چناچه دولت ارمنستان ... سريعا به تجاوزات خود خاتمه نداده و به مرزهاي بين المللي خود بازنگردد کشتار مسلمانان و ايجاد تنش  در مرزها و نا ارام نمودن منطقه ،براي جمهوري اسلامي ايران و ملت مسلمان اين کشور قابل تحمل نبوده و عواقب ان متوجه دولت و ملت ارمنستان خواهد بود ...
روزنامه رسمي- مذاکرات جلسه علني مجلس شوراي اسلامي- جلسه 101،شماره 14057،ص19
 
نصرت صمد زاده نماينده شهرستان اروميه نيز همچون احمدي زادسراي  سرگردان ميان غيرت اسلامي و منش سياسي خود بعضا اززاويه  يک مسلمان و گهگاه از ديد يک  تابع محض سياسي چنين مي گويد:
-          اي حکومت ددمنش ارمنستان تجاوزتان بخاک آذربايجان محکوم است و بايد سرزمينهاي غصب شده آذربايجان را به آغوش اسلام بازگرداني! و توده اي هاي شکست خورده تفاله آمريکا و انگليس بدانند آذربايجان از دامان اسلام جدا شدني نيست!
-          اي زمامداران جمهوري آذربايجان از خواب غفلت بيدار شويد ! اي ايلچي بيگ !آلت دست ترکيه! سازش پشت پرده تو با استکبار جهاني موجب به خاک و خون افتادن هزاران مسلمان مظلوم آذري بدست حکومت ددمنشانه ارمنستان گرديد.براي مردم ازاد انديش جهان چه پاسخي داريد! شما با حيل و نيرنگ در موضع گيريهايتان قصد داريد از احساسات پاک مردم ايران بخصوص آذربايجان براي جبران شکستها و بي  لياقتيهايت استفاده کنيد.
-          بدان! با توجه به اسناد تاريخي محکمي که در دست داريم قرار دادهاي ننگين گذشته را در مورد آذربايجان قبول نداريم .نخجوان متعلق به مملکت ايران است! نخجوان جدا شده از خاک جمهوري اسلامي ايران است!و با توجه به اينکه اسلام مرزي ندارد دم فرو بسته ايم!!!
روزنامه رسمي- مذاکرات جلسه علني مجلس شوراي اسلامي- جلسه 103،شماره 14061،ص19
 
ملاحظه مي شود نمودار صحبتهاي اين نماينده به حدي در اوج و حضيض است که خواننده نمي داند وي بعنوان يک مسلمان غيوراز آذربايجان  در برابر اشغالگريهاي ارامنه دفاع مي کند و يا بعنوان يک پان ايرانيست  توسعه طلب خود در صدد اشغال نخجوان و آذربايجان  شمالي است؟!
اما اين جمله آقاي صمدزاده مبني بر « شما(ائلچي بي) با حيل و نيرنگ در موضع گيريهايتان قصد داريد از احساسات پاک مردم ايران بخصوص آذربايجان براي جبران شکستها و بي  لياقتيهايت استفاده کنيد» نشان دهنده آن است که تاسيس استان جديد بنام اردبيل به هدف حذف  نام آذربايجان ، در چه فضاي ويژه اي صورت گرفته است.
در اين ميان آقاي احمد همتي نماينده شهرستان مشکين شهر(خياو) در محکوميت جنايات ارمنستان عليه آذربايجان قاطعانه مي گويد:
-          دولت متجاوز ارمنستان با کمال پررويي و بيرحمي از حدود خود تجاوز کرده و به حريم کشور اسلامي آذربايجان يورش برده و با به خاک و خون کشاندن ساکنين بي دفاع و زنان و کودکان بيدفاع به پيشروي ادامه مي دهد وبا پشتيباني روسيه ،خواهران و برادران ديني را مي کوبد.اينجانب ضمن محکوم کردن دولت ارمنستان فاشيست از مردم غيور آذربايجان مي خواهم که با تکيه بر قدرت ايمان  خويش وروحيه شهادت طلبي ،متجاوزين ارمني را از نيل به مقاصد شوم خويش مايوس نمايند و آنان  را از وجب به وجب خاک ميهن اسلامي خويش عقب برانند...
روزنامه رسمي- مذاکرات جلسه علني مجلس شوراي اسلامي- جلسه 101،شماره 14057،ص19
 
در واقع براحتي مي توان از نطق نماينده ها متوجه شد که اوضاع در قره باغ آذربايجان بسيار وخيم است و ارامنه با بي رحمي تمام در حال اشغال و غصب اراضي آذربايجان هستند.
اما نماينده ارامنه شمال وارطان وارطانيان نيز بدون آنکه مقهور سخنان اکثر نمايندگان خاموش و يا  يک بام و دو هواي  مسلمان شود و يا همانند آنان اقدام به وارونه گويي در قبال منافع داشناکهاي ارمنستان کند پس از بکارگيري ادبيات يک مسلمان دو آتشه در قبال مسلمين فلسطين و  بيان فصل مشبعي در خصوص آنچه که وي جنايتهاي ترکيه در قبال ارامنه مي خواند  در مورد بحران قره باغ  مي گويد:
-          اين روزها با تاثر و نگراني ناظر برخورد هاي جناحي در بعضي از جمهوريها ي تازه استقلال يافته همسايه و جنگ خانمانسوز در قره باغ مي باشيم.جنگي که ريشه در نقشه هاي شوم استالين دارد که چون بمب ساعتي اين روزها عمل نموده و آمريکا و دستهاي مرموز صهيونيستها و عاملين ترکيه که طرحهاي پان تورانيستي را در سر مي پرورانند به تحريکات پرداخته و سعي دارند که نفوذ طبيعي ايران در منطقه قفقاز را که از دوستي و مشترکات فرهنگي ديرينه ملتهاي ارمنستان وآذربايجان و ديگر اقوام به ايران وايراني  سرچشمه مي گيرد بکاهند.
          روزنامه رسمي- مذاکرات جلسه علني مجلس شوراي اسلامي- جلسه 103،شماره 14061،ص18
 
بزودي خواهيم گفت که چگونه يکي از نمايندگان اردبيل نيز با بکار گيري کلمه پان ترکيسم، استان شدن اردبيل  با نام اردبيل را نقش بر آب کردن توطئه ها تلقي مي کند.به اين ترتيب  ادبيات  نماينده ارامنه با ادبيات نماينده آذربايجاني  بنحو حيرت انگيز و البته تاسف آوري يکسان مي شود!
وارطانيان همچنين مي کوشد تا با غير ديني دانستن جنگ قره باغ و تعريف از اقدامات دولت ايران ، صلح مطلوب ارامنه اشغالگر در قره باغ را رهين  تلاشهاي ميانجيگرانه جمهوري اسلامي کند:
-          جنگ قره باغ مطلقا ريشه و اختلاف ديني ندارد...
-          اميد واريم ميانجيگري جمهوري اسلامي ايران که صلح عادلانه و شرافتمندانه را هدف خود قرار داده تجاوزات و بي عدالتيها را رفع و باني صلح و آرامش در قره باغ گردد.
همان منبع- همان صفحه
 
از يک سو استقلال جمهوري آذربايجان به رهبري ابوالفضل ائلچي بي و از سوي ديگر جنايات دهشتناک ارامنه در قره باغ عليه مسلمين ، چشمهاي آذربايجان ايران و نيز اردبيل را متوجه برادران و خوهران مسلمان آنسوي ارس کرده است. چنين دقت پر رمز ورازي به سوي ماوراي مرزها هر دولتي را دچار واهمه مي کند! بايد چاره اي انديشيد! بايد کاري کرد!
در 24 فروردين ماه  سال 1372 يعني  دو روز بعد از تصويب لايحه  تاسيس استان اردبيل ناگهان مجلس ترحيمي که در مسجد دانشگاه تهران به ياد شهداي قره باغ و با شرکت صدها تن از دانشگاهيان برگزار شده بود تبديل به تظاهرات پرشور قريب به ده هزار تن از آذربايجانيهاي  تهران و تجمع اعتراض آميز آنها در برابر سفارت ارمنستان گرديد.در اين تظاهرات که در خيابان انقلاب و درواقع درقلب تهران و بدون اخذ مجوز برگزار شد ضمن اعلام نفرت از جنايات ارمنستان ، شعارهاي هويت طلبانه بسياري سر داده شد.بي ترديد برگزاري اين تظاهرات اعتراض اميز شاخص مناسبي براي درک چگونگي نگرش افکار عمومي آذربايجانيهاي ايران در مقطع مذکور  است.(6)
 
شور دوم
اردبيل مرکز استان اردبيل  مي شود
آذربايجان در بغض سنگيني فرو مي رود!
نزديک به يک هفته از تعطيلات طولاني عيد نوروز سپري شده است.افکار عمومي هنوز چندان از حال و هواي عيد خارج نشده اند. دانشگاهها بعنوان وجدان بيدار جامعه اگرچه بتدريج پذيراي دانشجويان شده اند اما هنوز فعاليت علمي خود را عملا آغاز نکرده اند. در واقع پس از نزديک به 15 روز تعطيلي مجلس چهارم در شرايط رخوت کشور آماده ورود به شوردوم و بحث کليات لايحه مذکور مي گردد!
مجلس چهارم جلسه روز 22 فروردين ماه سال 1372 آغاز کرده است:
نايب رييس(دکتر حسن روحاني دبير کنوني شوراي عالي امنيت ملي) : دستوررا شروع کنيد
منشي : گزارش شور دوم کميسيون شوراها و امورداخلي کشور در خصوص لايحه تغيير نام استان آذربايجان شرقي به مرکزيت تبريز به آذربايجان مياني و تاسيس استان آذربايجان شرقي به مرکزيت اردبيل مطرح است ،مخبر محترم کميسيون گزارش را قرائت و بعد توضيح بفرمايند.
مخبر:گزارش از کميسيون شوراها و امور داخلي کشور به مجلس شوراي اسلامي- لايحه تغيير نام استان آذربايجان شرقي به مرکزيت تبريز به آذربايجان مياني(مرکزي) و تاسيس استان آذربايجان شرقي به مرکزيت اردبيل به شماره ترتيب چاپي (404) که جهت رسيدگي شور دوم به کميسيون شوراها و امور داخلي کشور به عنوان کميسيون اصلي ارجاع شده بود در جلسات متعدد و با حضور نمايندگان دولت و کارشناسان ذيربط و تعدادي از نمايندگان محترم مورد بحث و برسي قرار گفت و در جلسه مورخ 15/1/72 با اصلاحي در عنوان و متن و الحاق يک تبصره به تصويب رسيد.اينک گزارش شور دوم آنجهت تصويب به مجلس شوراي اسلامي تقديم مي گردد.
سيد محمود علوي (مخبر کميسيون شوراها و امور داخلي):
-   بسم الله الرحمن الرحيم.در شور دوم اين مصوبه با تغيير نام استان آذربايجان شرقي به مرکزيت اردبيل و استان آذربايجان مرکزي به مرکزيت تبريز به استان آذربايجان مياني به مرکزيت تبريز به تصويب رسيد که متن ماده واحده به اين شرح است که خدمت همکاران محترم قرائت مي شود:
ماده واحده- «به دولت اجازه داده مي شود نسبت تغيير نام استان آذربايجان شرقي به آذربايجان مياني به مرکزيت تبريز و تاسيس استان  آذربايجان شرقي به مرکزيت اردبيل در محدوده شهرستانهاي پارس آباد ،بيله سوار ،گرمي،اردبيل و مشکين شهر و خلخال اقدام نمايد.»
روزنامه رسمي- مذاکرات جلسه علني مجلس شوراي اسلامي- جلسه 98،شماره 14052،ص22
 
چنانچه مشاهده مي شود در بدو شروع جلسه نودو هشتم مجلس جهت شوردوم برسي لايحه استان شدن اردبيل همه چيز حکايت از آن دارد که اردبيل مرکز استان آذربايجان شرقي خواهد شد و با توجه به تغييراتي که در لايحه داده شده است تبريز نيز مرکز استان آذربايجان مياني (بجاي مرکزي)خواهد گرديد.
نوبت به محمد باقر بهرامي نماينده شهر تکر نشين  اسد آباد همدان، مخبر کميسيون  امور اداري و استخدامي مجلس مي رسد.وي در خصوص عدم تصويب نام  پيشنهادي  استان سبلان از جانب دولت مي گويد:
-          بحثهايي درکميسيون ما شد در رابطه  با نام سبلان،نظر نمايندگان محترم دولت اين بود که طرحي هست که در اکثر استانها اين کار صورت بگيرد که کميسيون ما با بحثهايي که در داخل خودش داشت اين را به صلاح نديد و مثلا استان آذربايجان شرقي که ما پيشنهاد داديم سبلان،استان همدان الوند و مسايل و ويژگيهاي جغرافياي  هر استان که در کميسيون ما بحث شد به دلايلي که  حالا ضرورت ندارد که من عرض کنم به نام سبلان تصويب نشد.و همان شور اول کميسيون شورا ها و امور داخلي که اسان جديد به مرکزيت اردبيل در شرق منطقه است بنام استان آذربايجان شرقي ،استان آذربايجان غربي به مرکزيت اروميه بعنوان استان آذربايجان غربي و استان آذربايجان شرقي تبديل نام پيدا کند به آذربايجان مرکزي به مرکزيت تبريز.يعني تفاوتي که مصوبه کميسيون ما با کميسيون محترم شوراها دارد اين است که آذربايجان شرقي به مرکزيت اردبيل و آذربايجان غربي به مرکزيت اروميه (تفاوت در بحث سوم است) به آذربايجان مرکزي به مرکزيت تبريز است که کميسيون شوراها و امور داخلي آذربايجان مياني به مرکزيت تبريز گذاشته است.
روزنامه رسمي- مذاکرات جلسه علني مجلس شوراي اسلامي- جلسه 98،شماره 14052،ص22
 
بنابراين در ابتداي جلسه  تنها تفاوتي که  درلايحه شور اول با شوردوم به چشم مي خورد تبديل شدن لفظ مرکزي به مياني است و بس.
اما بعد از يک سخنراني تاسف بار روند تصويب لايحه  تاسيس استان جديد دگرگون مي شود!
درخت از درون مي پوسد!
علي محمد غريباني که خود نماينده شهر اردبيل است و در حين نطقش  اگرچه به آذربايجاني بودن خود افتخار مي کند اما در اقدامي که مي توان آنرا به مثابه يک خودزني شگفت انگيز دانست  مي گويد:
-          من از چند جهت مخالفت مي کنم.البته شخصا هيچ حساسيتي بنام ندارم(!!! )هدف اين بود که منطقه به يک استان جديد تبديل بشود که بتواند آن استعدادهاي بالقوه در انجا شکوفا شود و من هم که خدمت عزيزان پيشنهادهايي دارم خودم به آذري هستم ،آذربايجاني هستم و به اين هم افتخار مي کنم واما از نظر مليت خوب ما ايراني هستيم و ايراني- اسلامي. باز نمي خواهم اين بحثها را بکنم و سردوستان و عزيزان را درد بياورم بحث اين جا است که من در کميسيون محترم شوراها هم خدمت عزيزان عرض کردم.اين به نام آذربايجان مرکزي يا مياني صددرصد بار مالي دارد و شوراي نگهبان اين را رد خواهد کرد.براي اينکه حداقل دوزاده شهرستان بايد تمام تابلوهايش را عوض بکند،تمام پلاکهاي ماشينهاي انها عوض شود و سربرگهاي ادارات را به طورکلي تغيير بدهد .شما حساب کنيد هر شهرستاني جند تا اداره دارد ما شهرستانهايي داريم که يکصدو پنجاه ادراه دارند بخواهيم داوزده شهرستان که هرکدام حداقل يکصد تا يکصدو پنجاه اداره دارند سر برگهايشان را عوض کنند يقينا اين يک هزينه اي راغ در بر خواهد گرفت. لايحه دولت هم اين بود که آن بنام آذربايجان شرقي باقي بماند و اين استان جديد با شش شهرستان همان  به نام استان جديد سربرگهايش ،تابلو هايش نوشته بشود و هيچ گونه در اين رابطه بار مالي نخواهيم داشت.
روزنامه رسمي- مذاکرات جلسه علني مجلس شوراي اسلامي- جلسه 98،شماره 14052،ص22
 
چگونه مي توان سخن نماينده اي را پذيرفت  که نسبت به نام استاني که قرار است به مرکزيت شهرش تاسيس شود هيچ حساسيتي ندارد اما به آذربايجاني بودش افتخار مي کند؟آيا اين امر نشان دهنده آن نيست که وي اساسا تعريف عليحده اي از آذربايجان دارد و فاقد نگرشهاي مردمي  در قبال عظمت نام آذربايجان مي باشد؟مردمي که آذربايجان را همواره بعنوان يکي از برترين  نواميس حيات خود دانسته اند.
سپس وي سريعا به سياسي بودن قضيه اشاره مي کند و مي گويد:
-          شايد از نظر سياسي طرح کردن اين قضيه درست نبود ولي برادران چرا حساسيت بوجود مي آوريد؟ما به استان جديد با يک نام پيشنهادي دولت يا مشابه ان راي بدهيم .پيشنهاد مي کنم دوستان ما به اين پيشنهادي که کميسيون داده راي ندهند و آن پيشنهاد دولت ويا مشابه آن را راي بدهند که اين حساسيت هم ان شاء الله بوجود نيايد(!!!)
     والسلام و عليکم و رحمه الله.
همان منبع- همان صفحه
 
نطق آقاي غريباني  تلخ است.بسيار تلختر از اظهارات نماينده ارامنه شمال!
 وي بظاهر از همه نمايندگان مي خواهد بخاطر  نهايتا چند صد ميليون تومان هزينه تغيير نام آذربايجان شرقي به مرکزي يا مياني به پيشنهاد معقول کميسيون راي ندهند .اين چه سودايي است که ذهن نماينده اردبيل را مشغول خود کرده است تا بخاطر ممانعت از هزينه اي نامشخص و البته ناچيز،خسارتي  مافوق تصور که قلم وزبان از بيان ان عاجز است  نه تنها به آذربايجان بلکه به تاريخ بشري وارد شود؟
وي از سياسي شدن بحث نگران است و تاکيد مي کند که از طريق راي دادن به نام پيشنهادي دولت يااسمي  مشابه آن از جلسه پارلمان حساسيت زدايي شود.طبعا با توجه به فضاي حاکم بر منطقه ،ايران و مجلس اين سياست چيزي جز تحديد نام  اراضي تاريخي آذربايجان نيست.
در جواب نطق  دردناک  غريباني، دکتر حسن امين لو نماينده شبستر مي گويد:
-          در رابطه با بار مالي اين را عرض کنم که آنچه که دولت آورده بود سبلان بود براي اردبيل و شهرستانهاي تابعه اش و آذربايجان شرقي بود براي تبريز و شهرستانهاي تابعه اش.طبق لايحه دولت در استان جديد بالاخره يک بار مالي وجود دارد و تابلوهايي بايد عوض شودسربرگهايي بايد عوض شود مثلا شهرستان خلخال هست تحت عنوان آذربايجان شرقي مدارک آن ثبت شده است.که انها بايد همه اش بالاخره اگر استان سبلان هم بشود بايد عوض شود.در استان آذربايجان شرقي به مرکزيت تبريز اگر تصويب شود در استان آذربايجان شرقي اين تغييرات وجود نخواهد داشت اما اگر اين پيشنهادي که الان شده و استان اردبيل به عنوان آذربايجان شرقي باقي بماند مسلما در استان آذربايجان شرقي هيچ تغييراتي در تابلوها ،درسربرگها وجود نخواهد داشت بنابراين يک بار مالي از دوش دولت در قسمت استان اردبيل و شهرستانهاي تابعه اش برداشته مي شود و در عوض يک بار مالي در قسمت تبريز در استان مرکزي ايجاد مي شود اين را ما با شوراي نگهبان هم صحبت کرديم اين اصطلاحا تهاتر دارد...شوراي نگهبان فرمودند اين تهاتر دارد يعني در يک قسمت ما بار مالي را کم مي کنيم و در يک قسمت بار مالي را اضافه مي کنيم.بنابراين بار مالي به اين ترتيب حل مي شود.
روزنامه رسمي- مذاکرات جلسه علني مجلس شوراي اسلامي- جلسه 98،شماره 14052،ص22
 
نطق امين لو نزديک به واقعيت است. او که متوجه بازيهاي سياسي گرايشهاي پان آريانيستي و جريانهاي فرصت طلب عليه آذربايجان شده در تلاش است تا مانع از تحقق اهداف مخالفان  آذربايجان  در مجلس شود. امين لو حتي به ضرورت حذف  نام مياني از تبصره و تبديل مجدد ان به مرکزي  نيز اشاره کرده مي گويد:
-          اما در رابطه با نام مياني من يک توضيحي بدهم.من اتفاقا فرهنگ لغت دکتر معين را آورده ام.صبح به فرهنگ برهان قاطع هم نگاه کردم. به فقه الغه اين کلمه هم نگاه کردم،به سابقه و اپيکولوژي ان هم نگاه کردم کلمه مياني يک کلمه بسيار مستهجني است براي يک استان کلمه مياني (ما خودمان طبيب هستيم ) يک لغت بسيار بدي است آقايان بروند به اين کتاب لغت  نگاه کنند ببينند زير کلمه مياني اصلا چه نوشته شده است چرا مجلس بايد اين بد سليقگي را نشان بدهد که فردا بگويندمجلس نتوانست اصلا يک اسم خوبي پيدا کند...
روزنامه رسمي- مذاکرات جلسه علني مجلس شوراي اسلامي- جلسه 98،شماره 14052،ص22
 
اظهارات دکتر امين لو در خصوص معني  لفظ مياني بدنبال اخطار آيين نامه اي  مورد اشاره  جمشيد قنبري نماينده ميانه قرار مي گيرد.وي مي گويد چون در زبان ترکي تلفظ مياني با ميانه چندان فرقي ندارد لذا خواهش مي شود که از تصويب  کلمه مياني  بجاي مرکزي خودداري شود تا جنجال جديدي در استان ايجاد نگردد!
افسوس !
 نه تنها هيچ کس خواهان بازگشت نامهاي زيبا،با مفهوم،ملي،ترکانه واصيل شهرهاي تاريخي آذربايجان نيست بلکه برخي از خوديها نيز تعمدا دچار آلزايمر فرهنگي شده اند تا باقيمانده آذربايجان را نيز سلاخي کنند!
دوباره سيد محمود علوي مخبر کميسيون شوراها و امورداخلي مجلس در پشت تريبون قرار مي گيرد.
وي در خصوص  رفع  بار مالي  لايحه ، نظرات آقاي امين لو را مورد تاييد قرار ميدهد.اما هنگامي که اصلي ترين سوال اذهان عمومي را مطرح ميکند ناگهان محمد قمي نماينده ورامين در حساسترين زمان ممکن  دست خود را بالا مي برد و فرياد مي کشد که جناب رييس  من اخطار قانون اساسي دارم!
کلام سيد محمود بريده مي شود...
پرسش ناتمام علوي اين است:
-          چرا دولت بار مالي تغيير نام در استان اردبيل(استان جديد) را پذيرفته،اما بار مالي تغيير نام در استان آذربايجان شرقي فعلي را به مرکزي نپذيرفته و اين شبهه همچنان به قوت خودش باقي مي ماند و در ضمن در زمينه اي که آذربايجان مرکزي...
روزنامه رسمي- مذاکرات جلسه علني مجلس شوراي اسلامي- جلسه 98،شماره 14052،ص22
حرف دل آذربايجانيها در گلوي يک لامردي آزاد انديش  مي شکند.کم مانده بود که پرده هاي سياست توسط اين روحاني  دريده شود! اما محمد قمي وظيفه خود را بخوبي انجام داده بود.
نايب رييس ناگهان صحبت علوي را قطع کرده مي گويد:
-          آقاي علوي ببخشيد!آقاي قمي اخطار دارند.آقاي قمي بفرماييد:
روزنامه رسمي- مذاکرات جلسه علني مجلس شوراي اسلامي- جلسه 98،شماره 14052،ص22
 
محمد قمي مي گويد:
-          بسم الله الرحمن الرحيم.اصل 57 قانون اساسي است که طرحهاي قانوني پيشنهادي و اصلاحاتي که نمايندگان در خصوص لوايح قانوني عنوان مي کنند و به تقليل درامد عمومي يا افزايش هزينه هاي عمومي مي انجامد در صورتي قابل طرح در مجلس است که در آن طريق جبران  کاهش در امد  يا تامين هزينه جديد نيز معلوم شده باشد.با توجه به اين قضيه ،اين بار مالي دارد و پيش بيني هم نشده کجا هست؟
-          نايب رييس-متشکر.اين تذکر داده شده،بهرحال نمايندگان محترم در موقع راي به اين اخطار توجه خواهند کرد.
 
روزنامه رسمي- مذاکرات جلسه علني مجلس شوراي اسلامي- جلسه 98،شماره 14052،ص23
 
 گويي محمد قمي  ابدا توضيحات نمايندگان ،در خصوص چگونگي رفع بار مالي لايحه را نشنيده است.
در همين حين آقاي دري نجف آبادي که بعدها وزير اطلاعات جمهوري اسلامي ايران خواهد شد و در حال حاضر در کسوت نمايندگي از شهر  تهران  است مي گويد:
-          پيشنهاد اين است که اسم استان چه باشد .اگر اسم استان سبلان يا اردبيل باشد ديگر جاي بحث آن نيست.
روزنامه رسمي- مذاکرات جلسه علني مجلس شوراي اسلامي- جلسه 98،شماره 14052،ص23
 
 
واقعيت نيز همين است.آقاي دري نجف ابادي به موضوع بسيار مهمي اشاره مي کند. معناي حرف وي تلويحا اين است که دعوا نه بخاطر استان شدن اردبيل بلکه فقط بر سر نام آذربايجان است وبس!
اکنون نوبت مجيد انصاري  معاون وزير کشور و نماينده  دولت در مجلس است.اظهارات وي بصورت بارزي حکايت از آن دارد که اساسا دولت مايل است نام منطقه آذربايجان نباشد!
-          واقع مطلب اين است که کارشناسان تقسيمات کشوري که مطالعه کردند حساسيتهايي در محل است و ما نبايد در نامگذاري به گونه اي عمل بکنيم و اگر جمعي از مردم خوشحال مي شوند جمع کثير ديگري مساله دار بشوند و اين اولين نامگذاري است که مجلس شوراي اسلامي در تشکيل يک استان جديد دارد تصميم مي گيرد.گذاشتن نامهايي که حاوي امتيازات ويژه نژادي ويا زبان خاصي هست به عقيده ما در فرهنگ انقلاب اسلامي جاي قابل توجيهي را نميتواند داشته باشد.
روزنامه رسمي- مذاکرات جلسه علني مجلس شوراي اسلامي- جلسه 98،شماره 14052،ص23
 
 چه کسي گفته است که فرهنگ اسلامي با  حفظ نام آذربايجان مخالف است؟! بيان اين جمله، تحريف اشکار تعاليم نجات بخش اسلامي و اهانت بزرگ به آذربايجان و آذربايجانيان است.همچنين در صورت صحت مفروض کاملا سخيف آقاي انصاري  که اکنون راس اصلاح طلبان ايرانند ،چرا روند تغيير نام از استان فارس صورت نمي گيرد که دقيقا وصريحا بر اساس  نام يک قوم زبان تعيين شده است؟!
البته  ناگفته پيداست که نگارنده مطلقا  قصد تضعيف نام تاريخي استان فارس را ندارد وهدف تنها نشان دادن عمق دروغ و شدت فلسفه بافيهاي اين قبيل افراد است.
مجيد انصاري همچنين مي گويد:
-          نامگذاري استان آذربايجان مرکزي و آذربايجان شرقي و غربي با اين سياست مغايرت دارد و ما به  هر ميزان که ممکن است بايد اسامي عام و کامل و شامل را بگذاريم و از هرچه بوي يک امتياز نژادي ،امتياز زباني خاصي دارد پرهيز کنيم.
روزنامه رسمي- مذاکرات جلسه علني مجلس شوراي اسلامي- جلسه 98،شماره 14052،ص23
 
انصاري اکنون خود به وارونه گويي رسيده است. ايا نام سبلان و يا (آنگونه که بعدا تصويب مي شود) اردبيل در برابر نام آذربايجان عام و کامل و شامل است ؟!
گويي نماينده محترم وزارت کشور از علم منطق هيچ نميداند. وي  با انتخاب نام سبلان و يا اردبيل بجاي آذربايجان جزء را بر کل محيط مي کند
و کل را به زعم خود در درون جزء مي گنجاند!بارک الله به اين اعجاز .
از سوي ديگرآقاي انصاري  در کمال نا باوري  صيانت از نام تاريخي  آذربايجان  را به هنگام تاسيس استان جديد، امتياز طلبي نژادي و زباني  معرفي مي کند!
تنها بيان اين جمله  کافي است تا به عمق باطن آناني که ازحذف  نام آذربايجان در استان جديد دفاع مي کردند پي ببريم!
بدنبال تمامي اين بحثها نايب رييس مجلس آقاي دکتر روحاني از ناطقين موافق و مخالف تشکر کرده پيشنهاد راي گيري براي تصويب ماده واحده ذيل مي کند:
ماده واحده- «به دولت اجازه داده مي شود نسبت تغيير نام استان آذربايجان شرقي به آذربايجان مياني به مرکزيت تبريز و تاسيس استان  آذربايجان شرقي به مرکزيت اردبيل در محدوده شهرستانهاي پارس آباد ،بيله سوار ،گرمي،اردبيل و مشکين شهر و خلخال اقدام نمايد.»
نايب رييس مجلس  تقاضاي قيام موافقين  با اين ماده واحده را مي کند.
نايب رييس مي گويد:
-          تصويب نشد!
اوبلافاصله ادامه مي دهد:
-          پيشنهاد بعدي را مطح کنيد.
روزنامه رسمي- مذاکرات جلسه علني مجلس شوراي اسلامي- جلسه 98،شماره 14052،ص23
 
در اين راي گيري که برخلاف شور اول از طريق قيام و قعود و  بسرعت انجام مي شود 188 نفر در مجلس حضوردارند.يک قيام و قعود ويک تخمين ساده به اصطلاح خود اردبيليها «گوزه فري» ، اردبيل را به سان  فرزندي در برزخ جدايي از  آنا يورد و مام آذربايجان قرار مي دهد.
از اين به بعد خواندن نطقهاي  مجلس براي هر آذربايجاني با غيرتي بسيار تلخ است.ديگر صحبت از آذربايجان نيست. محال اردبيل ،خلخال،خياو و مغان رسما از آذربايجان جدا شده اند.اکنون مناقشه برسر انتخاب  نام اردبيل و يا سبلان  براي استان جديد التاسيس است.
هر کسي نظري دارد. نسيان همه را گرفته است.پان آريانيسم سرمست از پيروزي خود ،در حال نامگذاري براي اين طفل  مظلوم  و يتيم است.طفلي که طي چند ساعت يتيمش  نموده عظمت و شکوه هزاران ساله اش  را ذبح کرده اند.
اما  تاريخ سوزي  برخي از نمايندگان اردبيل  بحدي تعجب آور است که آدمي دچار سرگيجه مي شود!
منشي:
-          اقايان غريباني و همتي پيشنهاد کرده اند استان جديد به نام آذرآبادگان يا آذربايجان...
که فرياد جمعي از نمايندگان با عنوان« اردبيل را مطرح بفرماييد » مانع از انعقاد کلام منشي مي شود و به اين ترتيب براي نخستين بار هياهوي مجلس به نفع آذربايجان تمام شده مانع از پياده  شدن نام  پان آريانيستي،مجعول  و مخدوش آذرآبادگان مي شود.
تب استان کردن اردبيل به هر طريقي که باشد به جان نمايندگان اردبيل افتاده است. مهمترين مقصد تاسيس يک استان جديد است. انتخاب نام مهم نيست.هرچه مغرضان ديکته کرده اند پذيرفته مي شود.  علي محمد غريباني به پشت تريبون مي رود:
-          ...پيشنهادي هم که بنده دارم اين است که آذربايجان شرقي به همان مرکزيت  تبريز باقي بماندو....اردبيل هم از آذربايجان شرقي جدا مي شود به نام استان اردبيل...
روزنامه رسمي- مذاکرات جلسه علني مجلس شوراي اسلامي- جلسه 98،شماره 14052،ص23و24
 
وي حتي بصورتي وارونه به  سرنوشت تلخ استان زنجان اين بهشت آذربجان آذربايجان اشاره مي کند و ظفرمندانه  مي گويد:
-          چناچه زنجان از آذربايجان جدا شد و مساله اي هم بوجود نيامد و به نام استان زنجان الان مشغول فعاليت است...
روزنامه رسمي- مذاکرات جلسه علني مجلس شوراي اسلامي- جلسه 98،شماره 14052،ص24
 
به اين ترتيب از ديد آقاي غريباني تجزيه شدن آذربايجان نه تنها بد نيست بلکه احتمالا خوب نيز هست!
سخنران نوبت بعدي آقاي علي موحدي ساوجي است.وي که در شور اول  با اصل استان شدن اردبيل مخالف بود اکنون با مشاهده حذف  شدن نام آذربايجان از استان جديد  به وجد آمده ومي گويد:
-          اين نام گذاري که در لايحه دولت آمده بهترين نام گذاري است...چه لزومي دارد که شما بگوييد استان اردبيل ،مرکزش هم شهرستان اردبيل.اين غلط است!
سپس وي درراستاي  مصلحت مردم و آينده اين استان مي گويد:
-          من معتقد م که براي مصلحت مردم و آينده اين استان جديد استان سبلان بهتر از استان اردبيل است!
روزنامه رسمي- مذاکرات جلسه علني مجلس شوراي اسلامي- جلسه 98،شماره 14052،ص24
 
نوبت نماينده بعدي است. قربانعلي دري نجف آبادي  با دفاع از نام استان اردبيل  براي استان جديد التاسيس در جواب مصلحت انديشي هاي آقاي ساوجي مي گويد:
-          تعجب من از برادر عزيزمان آقاي موحدي ساوجي اين است که چطور در رابطه با استان کرمانشاه با مرکزيت کرمانشاه کميسيون محترم موافق بود راي دادند اظهار محبت کردند حالا وقتي يک مورد ديگر نظير همان مورد قبلي مطرح مي شود ميفرمايند مثلا من مصلحت نمي دانم و يا غلط است.اين چه جور مصلحت انديشي است که مثلا در يک مورد همين کار عمل شده صددر صد هم مورد تاييد قرار گرفته و در مورد ديگر همين کار مورد انتقاد قرار مي گيرد؟!
روزنامه رسمي- مذاکرات جلسه علني مجلس شوراي اسلامي- جلسه 98،شماره 14052،ص24
 
و اکنون سئوال ما نيز اين است که چرا در خصوص حذف نام آذربايجان از استان اردبيل چنين مي شود ولي هنگامي که مي خواهند استان خراسان را تفکيک کنند  يک خراسان را به پنج خراسان شمالي،خراسان جنوبي،خراسان شرقي،خراسان غربي و خراسان رضوي تقسيم مي کنند. در واقع  بقول آقاي دري نجف آبادي که اتفاقا رفتارش در اين خصوص  مصداق گفتارش ميباشد ، «اين چه جور مصلحت انديشي است که مثلا در يک مورد همين کار عمل شده صددر صد هم مورد تاييد قرار گرفته و در مورد ديگر همين کار مورد انتقاد قرار مي گيرد»؟!
اکنون  حتي ديگر سيد محمود علوي نيز کوتاه آمده است.اونيز در چند جمله فقط از اسم سبلان دفاع مي کند.
باز مجيد انصاري بعنوان نماينده دولت وارد صحنه مي شود.او که به خواست  خود رسيده است اکنون  در صدد است تا  باز نام جزء را بر کل اطلاق کند.نام  کوه سبلان را بر محال اردبيل و خلخال و خياو و مغان !
نايب رييس  مجلس ختم مجادلات  را اعلام مي کندو بدون اينکه بر راي گيري از طريق ورقه تاکيد کند باز به سراغ قيام و قعود مي رود:
-         حضار 188 نفر ،پيشنهاد را براي راي گيري بخوانيد.
منشي:
-          پيشنهاد جايگزيني ماده واحده هست با حفظ تبصره آن: «به دولت اجازه داده مي شود نسبت به تاسيس استان اردبيل به مرکزيت شهر  اردبيل در محدوده شهرستانهاي پارس آباد ،بيله سوار ،گرمي،اردبيل و مشکين شهر و خلخال اقدام نمايد.»
نايب رييس مجلس:
-          موافقين با اين پيشنهاد قيام بفرمايند
(اکثرا برخاستند. تصويب شد)
روزنامه رسمي- مذاکرات جلسه علني مجلس شوراي اسلامي- جلسه 98،شماره 14052،ص25
 
اما به رغم اعلان تصويب شدن لايحه مذکور ناگهان نايب رييس مجلس با حالتي مردد اعلام مي کند:
-          يک تقاضاي مسکوت ماندن اين لايحه آمده که ما ناچاريم مطرح کنيم...
منشي:
-          آقا ديگر راي گيري شد، تمام شد!
نايب رييس:
-          بهرحال طبق آيين نامه در هر مرحله از لايحه ،مسکوت ماندن قابل طرح است.البته الان پيشنهاد راي آورده ولي در عين حال چون مطرح کرده اند بايد اجرا کنيم.يک نفر از افرادي که اين پيشنهاد را داده بعنوان پيشنهاد دهنده صحبت کند...
روزنامه رسمي- مذاکرات جلسه علني مجلس شوراي اسلامي- جلسه 98،شماره 14052،ص24
 
شعاع نوري در ظلمات رها مي شود.قلبهاي مايوس جان مي گيرند.شايد اميدي باشد! شايد بتوان اذربايجان اين جنت الجنات به امانت  نهاده شده  از جانب ملکوت  در آغوش  ناسوت  را از  تيغ تجزيه رها نمود...
يحيوي:
-          حاج آقا اين معني مسکوت گذاشتن نيست،اين لغو يک مصوبه مجلس است.
    نايب رييس:
-          ببينيد طبق آيين نامه ما  در هر مرحله اي ندارد که اگر در يک لايحه اي دو تا پيشنهاد يا دوتا ماده تصويب شد ما نتوانيم مطرح کنيم.البته  الان  مجلس راي داده و در واقع وقتي که مجلس راي مي  دهد به نام استان اردبيل،معلوم است که با خود مطرح شدن و تصويب شدن موافق است.اما در عين حال  ما نمي توانيم اين را مطرح کنيم.مگر اينکه خود افرادي که امضا کرده اند بگويند که ما پس گرفتيم والا اگر پس نگيرند ما ناچاريم مطرح کنيم.يکي از پيشنهاد دهندگان صحبت کند.
دکتر حسين امين لو:
-          آقاي روحاني ماپس گرفتيم.(!)
روزنامه رسمي- مذاکرات جلسه علني مجلس شوراي اسلامي- جلسه 98،شماره 14052،ص24
 
اخرين اشعه نور هم در تاريکيها گم شد.پيشنهاد دهندگان اسکات لايحه، تحت فشارهاي شديد نمايندگان مجلسي که کمر به حذف نام آذربايجان از استان جديد التاسيس بسته اند خود وادار به سکوت مي شوند. به اين ترتيب در کمال ناباوري آذربايجان قرباني سياست  بازيهاي افرادي مي شود که در راستاي منافع پان آريانيستي خود کالبد زنده آذربايجان را تجزيه مي کنند.
تاريخ نام نمايندگاني  که در دفاع از بقاي نام آذربايجان بر استان اردبيل کوشيدند ويا اينکه جهت حذف آن مغرضانه تلاش کردند را هرگز وهرگز از ياد نخواهد برد!
اکنون  چشمها متوجه آخرين تشريفات قانوني است.
شوراي نگهبان قانون اساسي چه خواهد کرد؟!
روز دوشنبه، 30فرودين ماه سال 1372، روزنامه اطلاعات در صفحه سوم خود  در دوخط  کوتاه نوشت:
-          تهران:خبرگزاري جمهوري اسلامي- در نشست ديروز شوراي نگهبان ،لايحه تاسيس استان اردبيل مطرح شد و مغاير موازين شرع و    قانون شناخته نشد .
    به اين ترتيب همه موانع قانوني متصور در امتداد پروسه حذف نام آذربايجان از استان جديد التاسيس  با سرعت غير معمولي  طي شد و نام اردبيل اگرچه خود يکي  از زيباترين و پرمحتواترين و تاريخي ترين نامهاي آذربايجان است جهت حذف نام ابدي آذربايجان ، مورد سوء استفاده  قرار گرفت.
با انتشار خبر مصوبه مجلس بار ديگر جمعي در خيابانهاي اردبيل  به شادماني پرداختند.جمعيت بسيار کمتر از دي ماه بود.در واقع در غياب مردم ،هواداران نمايندگان وقت اردبيل، زمان را براي بازار گرمي  مناسب يافته بودند.انها مي خواستند تا انتخاب اين نمايندگان را براي دور پنجم مجلس قطعي کنند! (7)
 
مرگ بر پان تورانيسم و پان ترکيسم!
زنده باد پان ارمنيسم وپان آريانيسم!
همانگونه که قبلا ذکر شد نماينده ارامنه شمال در مجلس چهارم گفتند:
-          ...عاملين ترکيه که طرحهاي پان تورانيستي را در سر مي پرورانند به تحريکات پرداخته و سعي دارند که نفوذ طبيعي ايران در منطقه قفقاز را که از دوستي و مشترکات فرهنگي ديرينه ملتهاي ارمنستان وآذربايجان و ديگر اقوام به ايران وايراني  سرچشمه مي گيرد بکاهند.
بعبارتي آقاي وارطانيان، پان تورانيستهاي عامل ترکيه را طراح تحريکات قومي قفقاز و همچنين مسببان کاهش علاقه آذربايجانيها  به ايران و ايراني مي داند.طبعا در صورت صحت مفروض مذکور،دولت ايران موظف به خنثي کردن توطئه هاي پان تورانيستي و احتمالا پان آذربايجانيستي افرادي است که از ديد آن دولت بدنبال حاکميت جبهه خلق در باکو بر نابرابريهاي  قومي در ايران و روابط تهران با ايروان  انگشت گذاشته ادبيات  بشدت راديکالي را  عليه سياستهاي  اين  کشور درپيش گرفته اند.
در همين زمينه آقاي نورالدين نوعي اقدم  نماينده شهرستان اردبيل در اظهارات حيرت انگيزي مي گويد:
-          ...يکي از ثمرات سياسي تصويب نهايي اين لايحه که در پاسخ در خواستهاي جدي و يکپارچه مردم و مسئولين استان اردبيل و در راستاي توجه دولت محترم به محروميت زدايي و عدم تمرکز انجام گرفت ،اين است که روياهاي خائنانه و کم جان پان ترکيسم را بعنوان يک پديده زشتي که بدون در نظر گرفتن جهان شمول بودن اسلام و يکپارچگي و عظمت نظام مقدس جمهوري اسلامي و با هدايت استکبار جهاني از آن سوي مرز صورت ميگرفته اشفته ساخت.
روزنامه رسمي- مذاکرات جلسه علني مجلس شوراي اسلامي- جلسه 101،شماره 14057،ص19
 
به اين ترتيب آقاي نورالدين نوعي اقدم  دانشجوي جوان و کم تجربه مقطع فوق ليسانس اقتصاد توانست با کمک همفکران ارمني و آريا گراي خود در مجلس نام آذربايجان را از استان اردبيل حذف کند و روياهاي خائنانه و کم جان پان ترکيسم که با کمک استکبار جهاني و از آنسوي مرز صورت مي گرفت  را خنثي کند.(8)
وي همچنين در ادامه بيانات خود وظيفه مردم استان جديد التاسيس اردبيل را در قبال مراحمي که آقايان عنايت کرده اند  چنين گوشزد مي کند:
-          اينجانب يقين دارم که مردم شهيد پرور استان اردبيل در پاسخ محبتهاي دولت و مجلس محترم همچون گذشته مرزداران فداکار و امانتداران مخلص براي نظام جمهوري اسلامي خواهند بود و تا پاي جان در جهت منور ساختن پيشاني جمهوري اسلامي در برابر کشورهاي حوزه  قفقاز تلاش خواهند کرد.
روزنامه رسمي- مذاکرات جلسه علني مجلس شوراي اسلامي- جلسه 98،شماره 14052،ص24
 
ملاحظه مي شود نوعي اقدم نيزشانه به شانه  وارطانيان ارمني با اضافه کردن خطر پان ترکيسم به پان تورانيسم وظيفه اردبيليها را منور ساختن پيشاني جمهوري اسلامي در برابر ملل حوزه قققاز مي داند وبعبارتي تاسيس استان اردبيل وحذف شدن نام آذربايجان از استان جديد التاسيس را تلويحا يکي از اين اقدامات معرفي مي کند.
در واقع در شرايطي که از يک سوي پان ارمنيسم شمشير خونين خود را در حنجره کودکان وزنان بي دفاع  جمهوري  شيعه نشين آذربايجان فرو مي برد و شهرهاي آنان را در طول نوار مرزي ايران يک به يک تصرف مي کرد و از سوي ديگر جريان پان آريانيسم مي کوشيد تا با مخالفتهاي آشکار ونهان خود از اجراي اصول 15 و 19 قانون اساسي و نيز تضمين حقوق اوليه اقوام وملل ايران خودداري کند.
 به اين ترتيب  گروهي از نمايندگان مسيحي و مسلمان مجلس دانسته يا ندانسته، در ائتلافي حيرت انگيز بامحکوم کردن پان تورانيسم و پان ترکيسمي که وجود ندارد ، راه را براي تحقق اهداف  پان ارمنيسم و پان آريانيسمي که بسيار فعال است  هموارتر کردند.
 
ب:بررسي لايحه جامع تقسيمات کشوري با تاکيد بر آذربايجان ومشخصا استان اردبيل  
 
روايت تاريخ
آذربايجان اعظم ايالات فلات ملل ايران است
با مروري مختصر بر تاريخ سلسله هاي حاکم بر نجد وسيعي که اکنون فلات ملل ايران ناميده مي شود براحتي قادر به تمييز سرزمين آذربايجان هستيم.
اساسا طي هزاران سال گذشته ملت آذربايجان ، در سرزميني با مرزهاي مشخص زيسته اند. از زمان  اتحاديه ملل ايلامي  تا ظهورامپراطوري  اسلامي، آذربايجان  يا بعنوان يک ايالت بسيار مهم و يا در غالب يک کشور مستقل حضور برجسته تاريخي خود را حفظ کرده است.
پس از انقراض سلسله منحط ساساني و تشکيل خلافت اسلامي ،آذربايجان همچنان يکي از ايالتهاي بسيار مهم امپراطوري اسلامي  تلقي شده است، بگونه ايکه  مرکز واليان قفقازيه نيز عموما آذربايجان بوده است.از اين زمان تا روزگار سلجوقيان واستقرار ارطغرل کبير سلجوقي، تمدن شکوهمند ترک- اوغوز - آذربايجان  با تاسيس مقتدرترين امپراطوري  تاريخ فلات ملل ايران بر تمام نجد مذکور  حاکم مي شود. اقتدار آذربايجان حتي در دوران حاکميت مغولان و ايلخانيان نيز محفوظ مي ماند.
بي ترديد در بخش مهمي از دوران امپراطوري صفويه نيز اقتدار ايالت آذربايجان در سرنوشت امپراطوري  بي رقيب است. در اين زمان حدود ايالت آذربايجان بقرار زير است:
بيگلر بيگي تبريز(گيلان،قزوين، تمام شمالغرب ايران امروزي و زنگه زور)،بيگلر بيگي قره باغ (گنجه،بردع، برکشاط،لوري،جوانشير)، بيگلربيگي چخور سعد (ايروان،نخجوان،ماکو و بايزيد) و بيگلر بيگي شيروان(باکو،شاماخي،شکي،شيروان، قوبا، ساليان) که تماما به مرکزيت تبريز اداره مي شوند.
فدراليسم در ايران،محموعه مقالات، فدراليسم برترين ميراث سياسي ملل فلات ايران، فرزانه سيف السادات،ويژه نامه مرکز تحقيقات مجمع دانشگاهيان آذربايجاني(آبتام)،شهريور 1382،ص109
 
ايالت آذربايجان  پس از انقراض  صفويه و تشکيل دولتهاي کوتاه مدت افغاني،افشاري و زندي تحت عنوان مملکت آذربايجان و به مرکزيت  تبريز مهمترين ايالت از ايالات چهارگانه امپراطوري قاجاريه است. در واقع در ممالک محروسه قاجار اگر دارالخلافه طهران شاه نشين است، دارالسلطنه تبريز وليعهد نشين و شاه گزين است.
اين ايالت عموما به مقتضاي زمان، پايتخت ولايات مجاور خود از جمله کردستان و کرمانشاه نيز محسوب مي شود.
 
بلاهت و خيانت پهلوي
از تحذيف تا تحديد نام آذربايجان
متاسفانه پس از کودتاي انگليسي رضا پالاني معروف به رضاخان مير پنج در سوم اسفند سال 1299 و بدنبال آن حاکم شدن اقليت فارس بر کل کشور و نيز رسمي شدن اجباري زبان محلات فارس نشين در سراسر ايران تقسيمات اداري کشور ناگهان وضعيت حيرت انگيزي بخود مي گيرد.
در تاريخ 16/8/1316به موجب قانون مجلس رضا شاه،تقسيمات  کشور  و همچنين اسامي تاريخي  ايالات حذف و در اقدامي  سفيهانه کشور ايران به شش استان شمال غرب،غرب،شمال،جنوب،مکران و شمال شرق تقسيم مي شود.کوتاه مدتي بعد در آذرماه همان سال  با تجديد نظر در تقسيمات سابق،کشور ايران به ده استان تقسيم شده و بصورت مضحکي بر اساس شماره هايي از يک تا ده نام گذاري مي شود.تبريز مرکز استان سوم و اروميه مرکز استان چهارم شده حدود آذربايجان و نام آذربايجان بطور کامل از نقشه کشور حذف مي شود.در اين تقسيم بندي اردبيل جز استان سوم است.
اما اين تقسيم بنديهاي خائنانه و نامگذاريهاي ابلهانه  بغير از دوران  پرافتخارجمهوري آذربايجان ايران تا  سال 1339 ادامه مي  يابد.در اين سال استانهاي سوم و چهارم با نامهاي آذربايجان شرقي و غربي ايجاد مي گردد. در کل کشور ايران به 13 استان و 8 فرمانداري کل(بعدا 11فرمانداري کل) تقسيم مي شود.در تقسيمات جديد اگرچه برخي از شهرهاي آذربايجان به استانهاي مجاور داده مي شود و همدان بعنوان فرمانداري کل شناخته ميشود اما خوشبختانه استانهاي آذربايجان شرقي و غربي  از تيغ پان آريانيسم پهلوي تاحدي درامان مي مانند.در اين تقسيم بندي استانهاي اردبيل و زنجان جز استان آذربايجان شرقي هستند.
در اين ميان آستارا که قبلا بخشي از شهرستان اردبيل بود  خود در سال 1337 به يک شهرستان تبديل شد.
استان شدن اردبيل،نگاهي به روابط حاشيه مرکز با ايران ، هوشنگ شهابي،فصلنامه گفتگو،تهران، تابستان سال 1377، شماره 20،ص 64
 
اين شهر کاملا آذربايجاني در کمال ناباوري، در سال 1350از آذربايجان شرقي جدا و به گيلان واگذار گرديد.
با جدا شدن آستارا از اردبيل ارتباط آذربايجان ايران با درياي خزر بطورکامل قطع شد و تمام سواحل غربي درياي خزر به گيلان واگذار گرديد.به اين ترتيب آذربايجان ايران تنها بندر خزرياني خود را از دست داد واز همه عوايد گمرکي،توريستي،شيلات ... که متعلق به اين بندر بود محروم شد.
بتدريج زنجان نيز فرمانداري کل شده همراه ديگر فرمانداريهاي کل  يازده گانه تا سال 1357 به استان تبديل مي شود.در اين مدت اردبيل نيز در حال طي کردن پروسه تبديل شهرستان به فرمانداري کل است که به دليل بروز انقلاب اين روند متوقف شده اما در نهايت در سال 1372 به دلايلي که توضيح داده شد مرکز استان جديد التاسيس اردبيل مي شود.
 
دولت:ايران با ده ايالت
ملت: زنده باد فدراليسم !
از سال 79  بتدرج بحث ده ايالتي شدن ايران از جانب کارشناسان وزارت کشور مطرح شده است.اين طرح  در قالب لايحه اي تحت عنوان لايحه جامع تقسيمات کشوري در اواخر سال 1380 از سوي وزارت خانه مذکور تقديم  ششمين دوره مجلس شوراي اسلامي گرديد.طبق گفته نايب رييس وقت کميسيون اجتماعي مجلس طبق لايحه مزبور ايران به ده ايالت تقسيم شده و کل استانها از حالت مديريت استاني بيرون آمده و با تجميع چند استان همجوار، تبديل به 10 استان و يا به عبارتي 10 ايالت خواهند شد. 
فدراليسم در ايران،محموعه مقالات، فدراليسم برترين ميراث سياسي ملل فلات ايران، فرزانه سيف السادات،ويژه نامه مرکز تحقيقات مجمع دانشگاهيان آذربايجاني(آبتام)،شهريور 1382،ص117
 
انتشار اخبار ده ايالتي شدن کشور با استقبال گسترده اقوام و ملل ايران روبرو شد.بگونه ايکه بحث  ضرورت تاريخي بازگشت  فدراليسم به ايران مجددا مطرح گرديد و حتي در بيانيه هاي اقوام و ملل ايران جزء خواستهاي اوليه محسوب شد.بعنوان مثال در دومين ماده از منشور معروف آذربايجان سخن مي گويد که به امضاي نزديک به شش صد تن از مشاهير و فعالان فرهنگي آذربايجان رسيده است حرکت بسمت فدراليسم ضروري دانسته شد.از طرف ديگر تصويب قوانين اساسي جديد  کشورهاي افغانستان و عراق موافق الگوهاي  فدراليستي ،حکايت از اين امر دارد که حتي شرايط جهاني و منطقه اي نيز در امتداد تاسيس نظامهاي فدراليستي و غير متمرکز در منطقه خاورميانه در حال حرکت است.
اما متاسفانه به نظر مي رسد لايحه  تاسيس ايالات دهگانه در ايران با آنچه که مورد نظر اقوام و ملل ايراني است بسيار متفاوت و حتي متعارض است!
در اين نقشه مغشوش ومجعول آذربايجان در معرض محو است و اساسا استانهاي اردبيل،زنجان ،قزوين و شمال آذربايجان وجود ندارند!
طبعا پياده شدن لايحه جامع تقسيمات کشوري و يا بعبارتي طرح ده ايالتي شدن کشور طبق اين نقشه  مجعول، موجب بروز شرايط غير قابل پيشني در سطح کشور خواهد شد.  در واقع پس از پيروزي انقلاب اسلامي  و ورود به عصر ايران اسلامي، متاسفانه  وجود دارند افرادي که هنوز به شدت مروج ايران آريايي هستند . آنان با نفوذ در مراکز تصميم گيري کشور مي کوشند تا در راستاي پندارهاي  پان آريانيستي  اقوام و ملل ايران را مجددا  به زنجير کشند.اين نئو فاشيستهاي امروزي مي کوشند تا با توسل به شيوه هاي تستير اسناد هويت اقوام و ملل ،تجعيل مدارک مقوم پان آريانيسم،تحريف و قلب حقايق ملي،تحقير شان هويتهاي غير فارس و حتي تقتيل فيزيکي آنها به مقاصد خود دست يابند.
در چنين شرايطي به نظر مي رسد سياست ديوار کشي در آذربايجان  يکي از مکانيسمهاي اجرايي شدن سناريوهاي ياد شده است.
به اين ترتيب ديوارها بالا مي روند تاآذربايجان در خانه خود حبس  شود!
جريان پان آريانيسم ديروز توانست استانهاي همدان ، مرکزي، زنجان و قزوين و همچنين  شهرهاي ترک نشين  استانهاي گيلان ، کردستان ، کرمانشاهان و تهران را از آذربايجان جدا  کند .در واقع با هر جدايي ، جداري و ديواري در برابر آذربايجان کشيده  شد.
آنان امروز اردبيل را هم از آذربايجان جدا کرده اند.
مي گويند فردا مراغه، اهر،ماکي(ماکو)،مرند،خوي و سويوق بولاق(مهاباد) نيز بايد استان شوند .(10)
ديوار در کنار  ديوار بالامي رود!
گويي مي خواهند لابيرنتي از استانها را در شمال غرب ايران تشکيل دهند.، تامگر خورشيد آذربايجان در پشت اين ديوارها پنهان شود!
اما،
 اردبيل سخن مي گويد:
آفتاب عالم تاب آذربايجان در مشرق، هرگز غروب نخواهد کرد!
به اميد روزي که همه استانها وشهرهاي جدا شده از روضه رضوان آذربايجان سخن بگويند!
 
توضيحات:
*از اعضاي «کميته اعاده نام ابدي آذربايجان بر استان اردبيل» که اختصارا « کميته اعاده» ناميده مي شود.( «اردبيل اوستانينا آذربايجان ابدي آدينين قايتاريش کوميته سينين عوضوو» کي موختصر اولاراق «قايتاريش کوميته سي» آدلانير.)
(1).گفته مي شود کارشناسان وزارت کشور تاسيس استان سومي  را در جنوب خراسان  به نام کوهستان و يا قهستان به مرکزيت بيرجند به وزير کشور وقت پيشنهاد کرده بودند که مورد پذيرش وي قرار نگرفته است.
(2).اردبيل يکي از تاريخي ترين شهرهاي آذربايجان است. برخي از آنهايي که  معتقدند زرتشت بزرگ، متولد آذربايجان مي باشد بر اين نظرند که وي احتمالا  در حدود اين شهر ترک نشين متولد شده است. نام اردبيل دراحاديث معصومين نيز امده و حتي در حديثي از رسول اکرم(ص)اردبيل مدفن يکي از پيغمبران دانسته شده است. همچنين اين شهر در دوران حکومت اعراب پايتخت ايالت  آذربايجان بزرگ آن روز بود.ااردبيل  با لقب دارالارشاد  در دوران حکومت صفويان نيز براي مدتي پايتخت سراسر امپراطوري صفوي محسوب مي شد.
(3). تلاشها و يا بهتر بگوئيم توطئه هاي متعددي  براي ايجاد اختلاف ميان تبريز و اردبيل صورت گرفته است.حتي پس از استان شدن اين شهرستان برخي از نشريه هاي طيف پان آريانيسم کوشيدند تا استان شدن اردبيل را به معناي پيروزي اردبيل بر تبريز معرفي کنند. بعنوان مثال به خبر زير از نشريه گفتگو توجه کنيد:
برروي ديوار يکي از پادگانهاي( لشکر عاشورا)در تبريز( توسط اردبيلها ) نوشته شده بود تبريز آمريکاي دوم !!! 
استان شدن اردبيل،نگاهي به روابط حاشيه مرکز با ايران ، هوشنگ شهابي،فصلنامه گفتگو،تهران، تابستان سال 1377، شماره 20،ص 66
نويسنده سند خبر خود را يک منبع شفاهي ذکر کرده است.وي هزاران نکته موجود مثبت و گويا  در روابط ميان اردبيل با تبريز را فراموش کرده  وتعمدا  با استناد به خبري که هرگز وقوع آن و يا حتي در صورت وقوع اغراض نويسنده آن روشن نخواهد شد بي پروا مي کوشد تا برادران و خواهران آذربايجاني را در دوسوي اين ايالت هم سرنوشت  و زجر کشيده از ستم آرياگرايان، رودروي هم قرار دهد و به اين ترتيب به اهداف  پلشت پان آريانيستي خود نايل شود.                          
(4). لازم به تذکر است که عين سخنان نمايندگان از روزنامه رسمي پياده شده است.
(5).وي همان کسي است که در سال 1380بعنوان استاندار آذربايجان شرقي در ديدار با خبرنگاران گفته بود:هر کس در حال حاضر از اجراي اصل 15 قانون اساسي حرف بزند خائن است!!!
(6).در حاشيه  تجمع دانشگاهيان طوماري توسط شرکت کنندگان براي تبريک استان شدن اردبيل و همچنين محکوميت جريانهايي که موجب خروج  رسمي اردبيل از نام آذربايجان شد امضا گرديد.در محرم همان سال نيز گزينش اين نام توسط شرکت کنندگان در هياتهاي عزاداري  به انحاء مختلف  تقبيح شد. 
(7).هرگز فراموش نخواهم کرد چشمهاي آذربايجانيها و بخصوص اردبيليهاي وطن دوستي را که بر خروج اردبيل ازسايه آذربايجان گريستند و يا لبخندهاي تمسخر آميزپان آريانيستهايي را که  از  وقوع اين فاجعه  شادمانيها کردند.
(8) در شرايطي که مدت کوتاهي از استان شدن اردبيل مي گذشت آقاي نورالدين نوعي اقدم  در يک برنامه راديويي همراه با دو نماينده ديگر اردبيل يعني آقاي محمد غريباني و قاضي پور شرکت کرد.وي بار ديگر به صراحت تکرار نمود که تاسيس استان جديد با نام استان اردبيل اقدامي تعمدي درراستاي مبارزه  قاطع با پان ترکيسم بود.اين سخنان مورد اعتراض هيچکدام از دو نماينده ديگر قرار نگرفت!
 
(10)البته اين شهرها حقيقتا بايد استان شوند.نخستين پيشنهاد تشکيل ايالت آذربايجان ايران  است.مملکتي که طي هزاران سال بوده و اکنون نبودش حيرت انگيز است. اما در شرايط کنوني تا فاصله  تشکيل اين ايالت، براي اينکه شهرهاي ياد شده از تحت نام ابدي آذربايجان خارج نشوند بايد فرمول ويژه اي براي نامگذاري اين استانهاي  احتمالي جديد طراحي شود.برخي معتقدند که با افزودن نام  مراکز استانها به نام اذربايجان مي توان فرمول قابل قبولي را ارايه کرد.به اين ترتيب مثلا  اردبيل خواهد شد،استان اردبيل آذربايجان.
 
 
[ بازگشت به صفحه اول ]  [ نسخه قابل چاپ ]  [ اين متن را با ايميل بفرستيد ]

turkmensahra.org