همزمان
با گشايش در امور مسائل ملي و قومي در کشورهاي همسايه عراق و افغانستان و
تاثير اين گشايش که پيش از اين نيز پيش بيني مي شد در جامعه ما بسيار
بزرگ بوده است. ولي شادماني مردم کرد و جشن پايکوبي آنها براي اين بوده
است که کردها در آنسوي مرزهاي کشور حق دارند به زبان مادريشان بنويسند و
تحصيل بکنند و در اداره امور داخلي خود مختار هستند و در چهارچوب کشورشان
آقا بالا سر مرکز نشين ندارند و در رقابتي برابر حقوق با ديگر مردمان
کشورشان زندگي صلح آميز را به زنجير بردگي و آسيميلاسيون فرهنگي ، ويراني
اقتصاد محلي و تحقير و شهروند درجه دوم بودن و کوچک و حقير شمرده شدن
ترجيح مي دهند. و به اين خاطر نيز اينک اتهام پوچ تجريه طلبي هميشگي از
راست و چپ به ملت کرد در ايران زده مي شود. تجربه تلخ که نسل هاي گذشته
با مرگ و خون پشت سرگذراندند و نسل انقلاب هم آن را تجربه کرده است و
اينک پس از 25 سال بار ديگر به شکلي ديگر گويا در حال تکرار شدن است.
محافل بسيار راست و ماجراجو که حتي حاضرند در تهران ادامه انتشار روزنامه
شرق را تحمل کنند و يا هر گونه حرکت "اصلاح طلبي" را تحمل کنند ولي تحمل
کوچکترين شادماني مردم مناطق ملي نيستند و عکس العمل هاي ناسنجيده و
خطرناکي نشان مي دهند. ادامه روند فشار و سرکوب نيروهاي ملي و قومي
کابوسي است که بار ديگر شبح آن آسمان منطقه کردستان را پوشانده است.
مسلما ادامه آن دامن مناطق ملي ديگر کشور را نيز در بر خواهد گرفت و
همانگونه که تجربه فرداي انقلاب نيز نشان داد، فشار و سرکوب از مناطق ملي
آغاز و به مراکز ديگر رسده است ولي اينبار آتشي که افروخته مي شود در
درجه نخست دود آن به چشم مرکز نشيناني خواهد رفت که ترس دارند مناطق ملي
اعتراض کنند و آنگاه است که اين پايگاه را از دست بدهند و سناريوي تجربه
کردستان عراق در کشورمان نيز اجرا گردد. برخورد روزنامه جمهوري
اسلامي و سايت بازتاب که سخنگويان سياست هاي حکام مرکز نشين هستند اين
صحت این پيش گوئي را نشان مي دهد.
سايت بازتاب: همزمان با امضاي قانون اساسي
موقت عراق، که در آن به ساکنان کردنشين استانهاي شمال اين کشور،
اختياراتي فراتر از ديگر عراقيان داده شده است، تعدادي از شهرهاي کردنشين
ايران، شاهد تحرکاتي بودند که هرچند تحت عنوان جشن و شادماني صورت گرفت،
ولي درواقع برنامهاي بود که از سوي گروههاي تروريستي «دموکرات» و
«کومله» تدارک ديده شده بود. دقيقا به لحاظ همين خاستگاه است که در جريان
اين به اصطلاح «جشن»ها، اموال عمومي و خصوصي مورد حمله قرار گرفت و نيز
طي درگيريهايي، دهها نفر مجروح شدند....
بررسيهاي بعدي نشان داد که آشوبگران از سوي تعدادي از سران قبايل کرد ـ
که تحت تأثير گروههاي تروريستي ياد شده بودند ـ سازماندهي و با
اتوبوسها و مينيبوسها در حالي که با خود چماق و سلاح حمل ميکردند، به
شهرهاي هدف گسيل شده بودند.
اما در خصوص وقايع، اخير نخستين سؤالي که براي هر ايراني مطرح ميشود،
اين است که امضاي قانون اساسي موقت در عراق، اساسا چه ارتباطي به منافع
برخي گروههاي قومي در ايران پيدا ميکند که اينگونه دست از پا نشناخته،
به پايکوبي ميپردازند.
حتي اگر پذيرفتني باشد که کردهاي ايران و ترکيه ـ که بسياري از اقوام و
نزديکانشان در کردستان عراق زندگي ميکنند ـ، از اينکه سرانجام کردهاي
عراق نيز توانستهاند به آزاديهاي نسبي دست يابند، خوشحال شدهاند، ولي
ابراز اين خوشحالي در قالبي آميخته با تنش و درگيري و آسيب زدن به اموال
عمومي و خصوصي، قطعا معنايي جز اين ندارد که هنوز هستند افرادي که براحتي
بازيچه دست گروههاي افراطي و تروريستي ميشوند و با اقدامات خود، نام
کردها را با خشونتورزي و عدم تعادل همراه ميکنند. در حالي که واقع
مطلب، اينگونه نيست و کردهاي ايران نيز مانند ديگر قوميتهاي اين کشور،
بيش از همه چيز، خود را ايراني ميدانند و حتي بر اين باور، عزم راسخ
دارند که قوم کرد، اصيلترين قوم ايراني است.
متأسفانه بسياري از جوانان با پيشينه و کارنامه گروههاي تروريستي کومله،
دموکرات و «پ.ک.ک»، آشنا نيستند و همين ناآشنايي باعث شده است، تا کردهاي
افراطي ـ که در قالب اين گروهها سازماندهي شدهاند ـ، بتوانند با طرح
شعارهاي انحرافي و به ظاهر شيرين، احساسات مردم مناطق کردنشين را به بازي
گرفتند، پتانسيلهاي آنان را در راستاي منافع گروهي خود به کار گيرند و
البته در اين ميان، هزينه اصلي را بايد مردم کُرد بدهند....
حال اين گروهها با چنين سوابق شرمآور، چگونه به خود جرأت دادهاند که
بار ديگر، قد علم كرده، به ميان مردم بيايند و آنها را به سمتوسوي خاص
خويش تحريک کنند؟ سؤالي است که بايد مسؤولان اطلاعاتي و امنيتي کشور بجد،
پاسخگوي آن باشند. البته نبايد فراموش کنيم كه دستگاههاي تبليغي نيز طي
ساليان اخير، با ناديده انگاشتن خطر افراطيون کرد، نسبت به افشاي سوابق و
عملکردهاي آنها، اهمال کردهاند و باعث شدهاند تا افراطيون جداييطلب،
بتوانند اينچنين احساسات مردم کرد را به بازي بگيرند و آنها را به سمت
ورطهاي بخوانند که عايدي جز تشديد تنش و شعلهور شدن آتش فتنه، ندارد؛
آتش فتنهاي که بيش از همه، دامن کردها را ميگيرد و صد البته رهبران
کردهاي افراطي ميدانند که در چنان شرايطي، چگونه خود را از دام برهانند
و کردها را در آتشي که افروختهاند، واگذارند.
در پايان، اين هشدار به طور جدي داده ميشود که چنانچه نيروهاي اطلاعاتي،
امنيتي و عنداللزوم نظامي، پاسخي قاطع، کوبنده و هوشمندانه به اين فتنه
که ـ بار ديگر در صدد احياست ـ ندهند، در آينده تبعات سنگيني بر کل پيکره
ايران (جداي از نظام) وارد خواهد شد و اين چيزي نيست که هيچ ايراني، اعم
از فارس و ترک، کرد، لر و بلوچ و... بدان رضايت دهند.
|
|