در طول روز فقط یه پرواز برای گرگان وجود داره، آن هم هواپیمایی آسمان
آخه بگو کدام .... با هواپیما می ره شمال؟ تمام لذت سفر به تماشای جاده
است.
سوار یه هواپیمای کوچک ملخی می شیم و راه می افتیم نصف صندلی های اندک
هواپیما پر شده است و همگی از تکان های شدید هواپیما در هراس هستند.
گرگان مقصد ما نیست ما به جایی می رویم که حتی در نقشه هم وجود ندارد
به سمت شمال گلستان حرکت می کنیم کم کم از جاده اصلی دور شده و در پیچ
و خم کوه و جنگل گم می شویم همه جا سبز سبز است ولی این سبزی از جنگل
یا مناظر طبیعی نیست تمامی زمین ها زیر کشت گندم رفته است و پوشش گیاهی
و درختان را کاملا از بین برده اند، حتی ارتفاعات بلند و پرشیب نیز در
امان نمانده است. نمی دانم بین این مساله و طرح خودکفایی گندم ارتباطی
هست یا نه! اما مطمئنم بین سیل های سال های اخیر و این گونه نابود کردن
پوشش گیاهی رابطه مستقیمی وجود دارد. سیل هایی که هنوز آثار و خسارت
های آن را در منطقه می توان مشاهده کرد.
این که کجا رفته بودم و چی دیدم رو در مطلب بعدی براتون می گم.
فقط همین را بگم که تلویزیون ترکمنستان غیر از آرم شبکه، عکسی از نیمرخ
ترکمن باشی را همواره بر روی تصویر خود دارد، دیکتاتوری که حتی نام ماه
ها ی سال را نیز تغییر داده است.
هنگام برگشت اندک مسافرانی را می بینیم که بیشترشان همان همسفران قبلی
هستند و فرودگاهی که یکی از ده ها فرودگاه غیر اقتصادی کشور است با
همان هواپیمای برادران رایت بر می گردیم. علیرغم اخطار خلبان، انگار یک
نفر موبایل خود را خاموش نکرده است و خلبان چندین باردر طول سفر این
مساله را اعلام می کند و چیزی نماده تا امنیت پرواز تک تک مسافرین را
بازرسی کنند.زمان رفت و برگشت ما متفاوت بود.می گویند در سفرهای در
امتداد شرقی–غربی به دلیل حرکت زمین به دور خودش این اتفاق می افتد.
نمی دانستم.!.
|