سخنرانی

مبنا و اساس تبيين و تشخيص هويت ايراني چيست؟

مقاله زير گزيده اي است از متن سخنراني آقاي ناصر مياركي  نماينده جبهه متحد بلوچستان ايران در كنفرانس سه روزه "ايران كجاست و ايراني كيست" در استهكلم. اين سخنراني در ظهر شنبه سي خرداد 83 ،  مطابق با نوزده ژوئن 2004 در پايتخت سوئد و در كنفرانس مذكور ارائه شد.
ايران كجاست و ايراني كيست؟ پاسخ به اين سوال بستگي به اين دارد كه از چه كسي بپرسيد و باز هم بستگي دارد كه جواب دهنده  با احساسات خود جواب بدهد و يا با عقل و منطق علمي. اجازه بدهيد اول جواب نوع اول را خدمت شما عرض كنم: سوال:  ايران كجاست؟ جواب: ايران در قلب من جاي دارد. سوال: ايراني كيست؟ جواب: آنكس كه عشق ايران در قلبش مي طپد.  آري ما ايرانيان هميشه عادت كرده ايم كه با كلمات قشنگ و احساساتي و زيبا بر روي تجزيه و تحليل هاي علمي و تاريخي سرپوش بگزاريم. و به همين دليل همواره در طول تاريخ از احساسات مذهبي و ملي ما بر عليه خود ما سوءاستفاده شده؛  يا وگرنه چطور مي شود  مردماني كه تا صد سال پيش آدمخور بودند و حتي مرد انگليسي سفيد پوستي را كه به جزيره آنان رفته بود، زنده زنده در ديگ ،  آب پز كردند و خوردند. امروز همان مردمان با راي آزاد خود حكومت و دولتي متمدن و دمكرات بوجود آورده اند كه ما ايرانيان براي آن بايد حسرت بخوريم. تاريخ تمدن اينها كمتر از صد سال است و تاريخ به اصطلاح تمدن ما بيش از دوهزار و پانصد سال.  حدود صد سال پيش كه قانون اساسي مشروطه ايران با خون آزاديخواهان نوشته شد، بودند ملتهايي كه در دوران "ما قبل تاريخ" زندگي مي كردند. بسياري از آن ملتها اكنون همسفر كاروان مردم سالاري،  تمدن ، دمكراسي ، انسانيت و پيشرفت هستند و بسوي آينده در حركتند ، و اما در سرزمين ما افسوس و هزار افسوس هنوز هم دارها بر چيده ، خون ها تشنه اند ! در كشور ما جرثقيل را نه براي آبادي و عمران كه براي اعدام  مورد استفاده قرار مي دهند. 
هموطنان عزيز بيائيم و مسئله ايران كجاست و ايراني كيست را از ديگاه علمي ، منطقي و عقلاني و بدور از احساسات و عوامفريبي مورد تجزيه و تحليل قرار بدهيم. براي اين كار اول بايد ذهن خودمان را از مطلق گرايي و يك سو نگري پاك كنيم. بايد از پيش داوري ها و ذهنيات انعطاف ناپذير دوري بجوئيم. اين قالب هاي نگرشي و چهارچوب هاي فكري به ارث رسيده از  دوران اختناق و يك سو نگري احساساتي مسئله ما را بيشتر مبهم مي كند و پارادوكسهاي جديدي را بوجود مي آورد كه هيچگونه كمكي به حل قضيه نمي كنند.
من معتقدم كه بايد از معيار هاي شناخته شده دمكراتيك و علمي در عصر فراگير شدن علم ، گفتمان حقوق بشر و دمكراسي استفاده بكنيم. معيارها و چهارچوب هاي مشكل آفريني كه ما را به اينجا رسانده اند خود بخشي از مشكل فكري و عملي ما هستند. آنچه كه خود بخشي از مشكل است نمي تواند راهگشاه باشد.  بايد از اين سكوي ذهني و تراز فكري  فعلي وارد فاز نگرشي و فكري جديدي بشويم تا بتوانيم از آن سطح مرتفع فكري جواب هاي عقلاني و كا رآ ، و راه حل هاي جديد و مبتكرانه اي را پيدا كنيم.
بعقيده من مقوله هويت يك پديده تك بعدي نيست و بايد عناصر و اجزاء تشكيل دهنده هويت را شناخت. بررسي مجرد يكي از اجزاء و عناصر تشكيل دهنده هويت با روش عاطفي و احساسي ، روشي عقيم ، ناقص و سترون است. نه تنها اين روش در راه تحميق ملتي است كه "به اصطلاح روشنفكران" هّم و غم خود را در راه بيداري و رهايي آن ملت بكار مي برند ، بلكه اگر مشكوك و بدبينانه نگاه كنيم، ابشخور از همان جاهائي است كه مي بايد ريشه هايش كنده شود.
حال بايد پرسيد ايران كجاست و ايراني كيست؟ مطمئنا منظور از "ايران كجاست" ، جايگاه جغرافيائي آن بروي نقشه جهان نيست. همه ما ميدانيم كه آن گربه ملوس بر فلات ايران و در آسيا قرار دارد و تنها كشوري است در جهان كه سيزده همسايه دارد. هيچ كشور ديگري در جهان با اين تعداد همسايه ها محاصره نشده است. همسايه هائي كه تمامي زبان هاي ايراني را تكلم مي كنند اما ايراني نيستند.
"ايران كجاست" را بايد از منظر جايگاه تاريخي ، سياسي ، فرهنگي، اقتصادي و علمي ايران در بين ملل متمدن و مدرن امروز ارزيابي نمود.    بررسي جايگاه ايران در گزر تاريخ اگر چه بر همگان آشكار است اما با اين حال هفتاد و دو من مثنوي مي طلبد و من فقط به يك شعر اكتفاء مي كنم كه:  عطار هفت شهر عشق را گشت  ، و ما اندر خم يك كوچه ايم.
و اما ! ايراني كيست؟ بنده  قصد دارم بدور از تعريفهاي عاطفي و احساسي اين مقوله را مقداري بشكافم و با توجه به اقتضاي وقت آن را زير زره بين تجزيه و تحليل قرار دهم. چه عنصر و يا فاكتور هايي ايراني بودن و يا به عبارت ديگر هويت ملي ايراني را متمايز و مشخص مي سازد و با كدام چهار چوب فكري و نگرشي ، تعريفي   جامع ، علمي و عيني از هويت ايراني مي توان ارائه داد.
اجازه بدهيد قبل از هر چيز نگرشي داشته باشيم به تعريفهاي كلاسيك و رايج كه يا از اجداد خود به ارث برده ايم و يا توسط حكومت هاي استبدادي به ما در گزر زمان القاء شده اند.
عده اي "تاريخ مشترك" را مبناي ايراني بودن مي دانند. آيا تاريخ مي تواند مبناي هويت باشد ؟ در اين صورت تاريخ هندوستان ، پاكستان و بنگلادش يكي است. چطور شد كه آنها يك هويت ملي ندارند؟ البته از اين مثالها فراوان است. بلوچ ايراني و بلوچ پاكستاني هر دو داراي يك تاريخ هستند ، حال چطور مي شود كه خاله زاده در اين سوي خط مرزي هويت ايراني دارد و عموزاده در آنسوي مرز هويت پاكستاني؟  پس مي بينيم كه براي تبيين هويت تاريخ مشترك به تنهاي ناقص مي باشد.
عده اي نيز نژاد آريايي را مبناي هويت ايراني مي دانند. اين اعتقاد و باور در ذهن بعضي از هموطنان ما آنچنان مستحكم و پايدار است كه نقد آن مترادف با خيانت و وطنفروشي است. اين اعتقاد هم از موارد نادري است كه آن را فقط مي توان در ايران يافت. البته بودند كساني كه هويت ملي خود را بر اساس نژاد تعريف مي كردند . فاشيسم هيتلري كه آلماني بودن را بر اساس نژاد ائيرئن مي دانست و ديگر نژاد ها را بر نمي تابيد. حكومت آپارتايد يا تبعيض نژادي سفيد پوستان  نژاد بؤر  در آفريقاي جنوبي مثال ديگري هست.  هويت نژادي در بعد سياسي اجتماعي آن و بخصوص در رابطه با ملت  در تاريخ معاصر فقط دوبار بطور جدي مطرح شد. اول توسط هيتلر در آلمان و سپس توسط سفيد پوستان در آفريقاي جنوبي كه پايه اساس و بنياد دولت و ملت خود را بر مقوله نژاد و نژادپرستي بنا نهادند.
نژاد يك مقوله آنتروپولوژي و يا انسان شناسي است كه در مورد ساكنان و يا شهروندان يك سرزمين مدرن و از نظر بين المللي به رسميت شناخته شده يعني مردمي كه داراي يك دولت مركزي واحد هستند و در عرف سياسي بين المللي بعنوان يك ملت شناخته مي شوند، صحت ندارد. مثلا در ايران ما ايراني هاي داريم كه از نظر نژاد  اروپايي هستند يعني مثل اروپائي ها رنگ پوست بسيار روشن ، موهاي بور و قرمز و حتي چشمهاي آبي دارند.  در جنوب ايران صدها هزار ايراني داريم كه از نظر رنگ پوست و كلا از ديدگاه آنتروپولوژي يا به سياهپوستان آفريقائي شبيه هستند و يا به سيه چردگان شبه قاره هند. مسلما اينها همه ايراني هستند ، اما از نژاد هاي مختلف مي باشند. در نتيجه فاكتور نژاد در تبيين هويت ملي كاملا غير علمي و جايگاهي در بين انسان هاي آزاده ء دنياي متمدن و مدرن امروز ندارد. حتي خود فردوسي در اين مورد مي گويد كه:
ز دهقان و از ترك و از تازيان                نژادي پديد آمد اندر ميان
نه دهقان و نه ترك و نه تازي بود            سخن ها به كردار بازي بود
زيان كسان از پي سود خويش                بجويند و دين اندر آرند پيش
عده اي نيز زبان فارسي را پايه و اساس هويت ملي و يا ايراني بودن مي دانند. اگر زبان فارسي مميزه ايراني بودن و يا هويت ايراني باشد ، پس بايد بگويم كه ميليونها بلوچ ، كرد ، عرب ، تركمن و آذري روستايي نشين كه نمي توانند به فارسي تكلم كنند و يا آن را درك كنند ، ايراني نيستند. اما در عين حال با اين تعريف مي توان گفت كه فارسي زبانان افغانستان و تاجيكستان ايراني هستند. راستي تكليف فرزندان بسياري از ما و شما در خارج  كه فارسي را نمي توانند صحبت و يا درك كنند چه مي شود؟ آيا كسي كه نمي تواند فارسي صحبت كند ، ايراني نيست؟
اگر محل تولد و يا محل سكونت را مبناي هويت بدانيم ، پس تكليف فرزندان ما كه در خارج متولد مي شوند و در خارج سكونت دارند چه مي شود؟ دهها هزار فرزندان مهاجرين افغاني در ايران بدنيا آمده اند و در ايران زندگي مي كنند؟ آيا آنها ايراني هستند و يا افغاني؟
فاكتورهاي بسيار ديگري نظير زاده شدن از يك پدر و يا مادر ايراني ، داشتن شناسنامه ايراني، پرچم ، سرود ملي، هنر ، اقتصاد، اسطوره هاي ملي، آداب و سنني نظير نوروز و غيره نيز هستند كه به تنهايي ناقص مي باشند و نمي توانند مبناي هويت ايراني بودن را مشخص سازند. سلطنت طلبان ، نظام و سيستم سلطنتي و يا پادشاهي را هويت ملي ايران و ايراني مي دانند و بر اين باور بسيار اصرار دارند. اگر بپرسيم چرا؟ مي گويند چون ايران هميشه نظام پادشاهي داشته. در اين مورد بايد گفت كه اكثر كشورها نظام پادشاهي داشته اند. در ايران سابقه استبداد ، كشتار و شكنجه قديمي تر از هر نوع سيستم حكومتي و سياسي مي باشد . پس در اينصورت  آيا درست است كه استبداد ، تعصب ، كشتار و شكنجه را هويت ملي ايراني بدانيم. در كجاي دنياي متمدن و آزاد نوع سيستم سياسي حاكم ، بنيان و اساس هويت ملي شده است؟
در عرض بيست و پنج سال گذشته، ما ظاهرا هويت جديدي را كشف كرديم. اينك هويت ما هويت اسلامي است. در دنيا فقط دو كشور هستند كه تولد و هويت آنها بر اساس مذهب مي باشد. پاكستان كه بر اساس مذهب اسلام بنا شد و اسرائيل كه بر اساس آئين يهود.  اگر هويت بر اساس دين باشد ، پس ما چه تمايزي با مالزيايها ، شيعيان لبنان، و جنگجويان چچن داريم؟
 بدين ترتيب بايد پرسيد فاكتورها و مميزه هاي، سياسي،  فرهنگي اجتماعي و يا شاخص هاي تاريخي كه هويت ملي ايراني را مشخص مي كنند كدام هستند. چه جواب علمي عملي و عيني براي سوال " ايراني كيست" مي توانيم ارائه بدهيم؟ همانگونه كه اشاره نمودم ، فاكتور هاي ايزوله و عاطفي و احساسي نظير زادگاه نياكان ، زبان ، سيستم حكومتي ، تاريخ ؛ فرهنگ و مذهب نمي توانند به تنهايي  جوابگوي اين مسئله باشند.  مقوله هويت ايراني و يا ايراني كيست ، مقوله ايست مركب كه نه فقط يك فاكتور بلكه فاكتورهاي چندگانه آن را تعريف و تبيين مي نمايند.  بايد پرسيد مجموعه كدام فاكتورها در كنار هم مي توانند براي تبيين هويت بسنده باشند.  قبل از اينكه به اين سوال پاسخ بدهم، اجازه بدهيد دو مثال در مورد پيچيده بودن مقوله هويت ارائه كنم. ميليونها ايراني در كشورهاي اروپائي و آمريكائي زندگي مي كنند و شهروند قانوني اين كشورها هستند. زبان كشور متبوعه خود را صحبت مي كنند ، با فرهنگ و آداب و سنن كشور محل سكونت خود نيز آشنائي كامل دارند. وانگهي !  فرزندان اين چهار ميليون ايراني در خارج ، در اين كشورها بدنيا آمده اند و هويتشان كسبي نيست بلكه از بدو پيدايش هويتشان چه از نظر زبان، فرهنگ، آداب ، سنن و غيره همانند مردمان بومي آن سرزمين بطور غير قابل انكاري شكل مي گيرد. آيا اينان ايراني هستند و يا مثلا سوئدي ، بريتانيايي ، آلماني و يا فرانسوي. جواب به اين سوال مي تواند متفاوت باشد. اگر بگوئيم فقط ايراني ، بايد توضيح بدهيم بر چه اساس و بنيادي اين ادعا را داريم؟ چگونه مي شود مثلا يك جوان شهروند سوئدي را كه در اينجا بدنيا آمده است و ذره اي آگاهي از زبان، فرهنگ ؛ تاريخ  و آداب ايراني ندارد، متقاعد كنيم كه تو ايراني هستي و سوئدي نيستي چون پدرت و يا مادرت و يا هردو ايراني تبار هستند؟ آيا تبعيض گران بومي و نژاد پرستان سوئدي دقيقا همين كلمات را در مورد همين جوان بكار نمي برند؟
مثال ديگر در مورد يهوديان ايراني است. بسياري از يهوديان دو شناسنامه و دو پاسپورت ايراني و اسرائيلي دارند و شايد عشق و علاقه يكسان به هر دو كشور نيز داشته باشند. آيا اينها ايراني هستند و يا اسرائيلي؟ .  پس مي بينيم كه ايراني بودن و يا هويت ايراني يك پديده پايدار و غير قابل تغيير نيست. همانگونه كه آن جوان سوئدي و يا نسل هاي آينده اش ممكن است هويت ايراني خود را كاملا از دست بدهند تا بدانجا كه ديگر به آنها نمي توان گفت كه ايراني هستند ، هزاران گرجي و يا ارمني كه از گرجستان و يا ارمنستان به ايران آمده اند ، اينك از فارس و بلوچ و كرد و ترك و عرب و تركمن ايراني هويت ايراني كمتري ندارند. در طي بيست و پنج سال اخير دهها هزار كودك افغان در ايران متولد شده اند كه بسياري از آنان از مادران ايراني زاده شده اند ، آن هم در سرزمين ايران و اكثر آنان فارسي را شايد از كرد و بلوچ و ترك عرب و غيره بهتر صحبت مي كنند و با فرهنگ و آداب ايراني همانند بقيه ايراني ها خلق و خو گرفته اند؟ آيا اينها ايراني هستند ، يا نه؟ جمهوري اسلامي مي گويد : نه   ! نيستند.  شما چه مي گوئيد؟   آيا كسي كه در ايران از مادر ايراني زاده شود ، ايراني نيست؟ آيا اين تبعيض و نژادپرستي جمهوري اسلامي بر مبناي دين است و يا مليت.  متاسفانه در كشور ما به بهانه حفظ دين و كيان هر كاري صورت مي گيرد و ما ايراني ها شگفت زده نمي شويم. يك عراقي بر مسند قوه قضائيه قرار مي گيرد و جان و مال و نواميس ايراني را بر باد مي دهد ، اما فرزند يك مادر ايراني ، ايراني محسوب نمي شود.
چيرگي احساس و عاطفه بر تعقل بين ما ايرانيان بيماري است مزمن و ديرينه. استعمارگران  بيگانه و مستبدان داخلي آگاهي كامل به اين موضوع داشته اند و دارند. احساسات مذهبي و ملي ما همواره توسط مستبدان و ظالمان خودي مورد سوءاستفاده قرار گرفته و به احتمال زياد در آينده نيز قرار خواهد گرفت.
همانگونه كه اشاره نمودم ، عناصر تشكيل دهنده هويت ملي و فاكتورهاي كه بر اساس آن مي توان گفت : "ايراني كيست"  تاثير پذير و قابل تغيير هستند. در نتيجه خود هويت نيز نمي تواند ماهيتي تحول ناپذير و ابدي و غير قابل تغيير داشته باشد. دنياي امروزه ما ديگر آن دنياي قبيله اي گذشته نيست. عصر ما عصر ارتباطات پيشرفته تكنولوژي و مهاجرت ، آميزش، ازدواج و اختلاط انسان ها، فرهنگ ها و زبانها مختلف و متفاوت مي باشد. الگو ها و چهار چوب هاي گذشته و كهنه جوابگوي تحولات و تبديلات سريع امروزه نيستند. معيارها و قالب بندي هاي انعطاف ناپذير به ارث رسيده از دوران استبداد و تحجر ، و حتي فرمول هاي شكست خورده ايدئولوژيكي  نمي تواند راهگشاي مشكلات ما باشد. كشور ما ايران از شش ملت تشكيل شده است كه عبارتند از فارس، بلوچ، ترك ، كرد، تركمن وعرب كه همگي در جغرافياي سياسي ايران ، ايراني ناميده مي شوند.    بنده به عنوان يك بلوچ ، ايراني هستم ، اما عمو زاده من كه در آنسوي مرز زندگي مي كند ، ايراني نيست. پس مي بينيم كه امروزه ايراني بودن و يا نبودن قبل از هر چيز يك موضوع سياسي و حقوقي است ، نه هيجاني و عاطفه اي. در دنياي متمدن امروزه ، كه در آن ايدئولوژي هاي شكست خورده و طرد شده جايي ندارند،  مرزها فرو مي ريزند، گسترش اختلاط و تاثير فرهنگ ها بر يكديگر حيرت آور است. در اين به اصطلاح دهكده جهاني امروز تاكيد بروي حقوق بشر ، دمكراسي، و انسان آزاده هست. لهذا مسئله هويت و ايراني بودن را بايد در چهارچوب حقوق بشر ، دمكراسي  و آزادمنشي و مجموعه ارزش ها و باورهاي مشترك و معيار هاي انساني و حقوقي تعريف كرد؛ و از نسخه عوامفريبانه ايدئولوژي هاي شكست خورده و مطرود كه بنام انسانيت ، انسان را به خاك سياه مي نشانند و همچنين از شعار هاي هيجاني ، تعصبي و احساساتي  گذشته پرهيز كرد.
در نتيجه بايد بگويم كه هويت ايراني و يا ايراني بودن امري معين، ا لهي و لايزال و لايتغير نيست. در عرف بين المللي امروز ايراني بودن، يك حق سياسي حقوقي مي باشد كه در عين حال مجموعه اي از خصيصه هاي تغيير پذير ذكر شده در بالا ، و همچنين باورهاي بعضا متنوع و ارزش هاي مشترك را در بطن خود جاي داده است.
در پايان بايد بگويم كه  99 درصد جنايتها ، كشتارها ، جنگها و ويراني ها بشر يا بر سر مذهب و يا ايدئولوژي بوده است و يا ملت و وطن. بانيان اين جنايتها يا متعصبين كور مذهبي و يا مناديان ايدولوژيكي به ظاهر انسان دوست بودند و يا شوينست هاي به ظاهر وطن پرست. ايران كشوري بود كه در طي 1400 سال مسلمان باقي مانده بود. 25 سال پيش  ما بخاطر عشق و علاقه و ايمان خود به اسلام ، اجازه داديم مشتي متعصب عمامه به سر تحت لواي اسلام بر موج احساسات مذهبي ما  سوار شوند و بكنند آنچه را كه نمي بايد مي كردند. مهمتر از همه، اسلام را در ايران از بين بردند.   آري خانم ها و آقايان ! آمدند تا اسلام را حفظ كنند ، و ديديم كه با اسلام چه كار كردند. يادتان هست خميني چي مي گفت ! به پا خيزيد اي مردم مسلمان ! اسلام در خطر است.
ايران گلستاني شكوفا ، متنوع و دوست داشتني است كه در آن فقط يك نوع گل نمي رويد.  اجازه ندهيم كه در ايران فردا تك انديشان متعصب ، عوامفريبان گرگ منش در لباس ميش و شوينيست ها، تحت لواي عشق وطن و حفظ كيان، بكنند آنچه را با ايران كه آخوند ها با اسلام كردند.
 
ناصر مباركي از جبهه متحد بلوچستان ايران
nm@balochfront.org
يكشنبه بيست و چهارم اسفند ماه 1382
جبهه متحد بلوچستان ايران
 
[ بازگشت به صفحه اول ]  [ نسخه قابل چاپ ]  [ اين متن را با ايميل بفرستيد ]

turkmensahra.org