12 فروردين 1358
جمهوري اسلامي ايران با اکثريت قاطع آرا مردم کشورمان استقرار يافت و به
موازات استقرار آن به عنوان يک حکومت مرکزي قوي در نخستين اقدام با
خواسته هاي بر حق ملي و قومي منطقه ترکمنصحرا و مردم ترکمن مخالفت نمود و
آن را سرکوب کرد.
نيازي به ابراز دلايل اين درگيري نيست. نيازي به آن نيست که گفته شود
نيروهاي جوان و بي تجربه ترکمن بدون دورنگري تن به سازش نمي دادند، و
نيازي نيز به آن نيست در اينجا ابراز شود که نيروهاي سراسري بويژه
کمونيست ها و چريک هائي که جز ترور و تفنگ، جنگ و جدال تجربه اي دگر
نداشتند و جز مطالعه کتب "پارتيزاني کمونيستي" درکي دگر نداشتند، جوانان
ما را به قتلگاه جنگ ناعادلانه و نابرابر سوق دادند.
ترکمن ها متاسفانه متحداني بي تجربه، ناآگاه و ناپخته داشتند. متحداني که
خود نيز بعدها قرباني اين رژيم شدند. جوانان و روشنفکران ترکمن در آنزمان
صفي مستقل نداشتند و قرباني رژيمي شدند که تازه با "آري يا نه؟" و يا "نه
يک کلمه بيش و نه يک کلمه کم" به اريکه قدرت رسيده بود. جوانان و
روشنفکران ترکمن قرباني نيروهاي سراسري چريک و کمونيست شدند که با
شعارهاي راديکال و ستيزه جويانه مردم بي گناه ما و بويژه جوانان ما را
قرباني آرمانهاي تخيلي خود کردند.
درسي که از اين تجربه تلخ که منجر به کشتار در ترکمنصحرا شد بسيار
آموزنده است: نخستين درس اين است که ترکمن ها بايستي در صفي جداگانه و با
اتکا به نيروي خود و اعتقاد به خرد و عقل و نيروي خودي بايستي حرکت کنند
تا قرباني هيچ حزب، گروه، جناح و يا جرياني "غير ترکمني" نگردند.
دوري از هرگونه مکاتب ايدئولوژي که با دستيابي به قدرت تبديل به اهرم
سرکوب مي شوند و يا تا زمانيکه قدرت ندارند به هر وسيله اي حتي با قرباني
کردن افرادا بي گناه قصد دارند به مقاصدشان برسند. بزرگترين درس اين است
که حرکت هاي سياسي ترکمن هاي ايران بايستي از سوي خود ترکمن ها تاثيرپذير
و راهبري شود.
خواست هاي ترکمن ها مغايرتي با مقررات و قوانين حاکم در جامعه آزاد و
دمکرات نداشت. حال در آنزمان با سرنگوني رژيم شاه و تکان شديد ستون هاي
جامعه و ضعيف شدن قدرت حکومت مرکزي: سازمان امنيت، ارتش حکومت مرکزي و
نيروهاي اداري حاکم بر مناطق مختلف کشور از سوئي و وزش نسيم آزادي پس از
انقلاب بر فراز سرزمينمان دست به دست مي داد و ترکمنها را تشويق به ابراز
خواسته هاي ملي و قومي مي کرد. مردم ما بي درنگ خواستند بزبان مادري
بياموزند و بنويسند و از حقوقي برابر با مرکز نشينان و منصوبين آنها در
ادارات محلي برخوردار شوند.
آنچه که در مناطق ملي رخ داد شايد از نقطه نظر امروزين اجتناب ناپذير
بود، لکن شايد با دورنگري و برخوردي معقولانه جلوي قتل عام نيروهاي جوان
و بالنده را مي شد گرفت. اشتباه است که گفته شود فقط جمهوري اسلامي مقصر
بوده است. تقصير بر گردن آن افرادي نيز هست که اعتماد به نفس نداشتند و
به نيروهاي خودي باور نداشتند و بدنبال احزاب، گروهها . سازمان هاي
سراسري شتافتند و فريپ شعارهاي "قومي و ملي، خودمختاري، خودگرداني و يا
شعارهاي ديگر چپ ها و کمونيست ها را خوردند. شايد برخي ها بگويند ايشان
نيز بي تجربه بودند و روشنفکران ترکمن در دهه هاي اخير به آن درجه از رشد
سياسي نرسيده بودند که خود مستقلانه حرکت کنند و خواسته هاي ملي و قومي
را طرح کنند و يا حزب ملي و قومي خود را تشکيل دهند .
مگر در حرکت هاي سياسي اخير کشورمان تعداد روشنفکران ترکمن که در سنگرهاي
خودي نجگنيده اندکم بوده اند؟
کجا بود تجربه آن عده از روشنفکران ترکمن که حتي با رهبران سياسي برخي از
قديمي ترين احزاب ايراني در سنگر بوده اند و به فراموشي سپرده شده اند؟
در ترکمنصحرا نامي از آنها نيست و ترکمن ها نامي از آنها هم نشنيده اند.
ايشان اگر در آنزمان حزب ملي را پايه گذاري کرده بودند شايد حداقل امروز
سخن از "باور به خود کردن" بيهوده بود. حداقل آن "پروسه خوديابي" و اتکا
به نيروي خودي را گذرانده بوديم. بسياري از نيروهائي که در آنزمان قرباني
درگيرهاي حکومت مرکزي با ترکمنها شده بودند مجبور شدند وطن را ترک کنند.
اکنون 25 سال از آن رويدادها سپري شده است. هم ايشان در ذهن ترکمن هاي
ترکمنصحرا به فراموشي سپرده شده اند و هم ترکمن ها از آن واقعه به خوبي
ياد نمي کنند. واقعه جنگ گنبد گوئي شبحي سياه بر فراز ترکنصحرا بوده است
که در تاريخ معاصر ترکمنصحرا ثبت شده است. نسل جوان ترکمن ها ي ايران
هنوز آگاهي درستي از آن ماجراي تلخ به گفته صادق خلخالي"قائله گنبد"
ندارند. نسل جديد فقط خاطرات تلخ برخي از افراد را شنيده اند.
در آنزمان ترکمن هاي ايران يکپارچه در تمامي شهرهاي ترکمنصحرا دست به دست
هم داده و خواست هاي ملي و قومي را طرح کردند:
تحصيل بزبان مادري، چاپ نشريات بزبان ترکمني اداراه امورات توسط
کارشناسان ترکمن و برابر حقوق بودن با ديگران و از حقوق شهروندي برابر
برخوردار بودن بازپس گيري زمين هاي غصب شده که صاحبانشان در آستانه
انقلاب ترسيده بودند و با چمدان هاي پول و طلا وطنشان را ترک کرده بودند.
همه اينها شروع و آغازي نوين براي ترکمن ها بود، که حتي آن خواست ها هنوز
هم به نوعي در درخواستهاي کنوني آنان تبلور مي يابد.
|
|