نوربردی:
بازار جهاني و تأثير آن در آينده ايران و ترکمن صحرا (1)
سازمان بازار
جهاني يا WTO
بوسيله کشورهاي فراصنعتي با پايه اقتصادي قوي تشکيل شد.
شعار اصلي اين ارگان اين است که ديگر مفيد بودن کافي نيست بلکه سودآور هم
بود.قوانين اصلي اين
ارگان شامل حداکثر پنج در صد گمرک براي فراورده هاي صنعتي و 30 درصد گمرک
براي فراورده هاي کشاورزي و دامي مي باشد. در چهارچوب اين قانون در عمل
چيزي براي کشورهاي جهان سوم باقي نمي ماند. به جزء اينکه رهبران آن
کشورها تسليم بدون قيد شرط را بپذيرند. در يک کلام پذيرش قوانين امروزيWTO
بازکردن مرزهاي خود و حذف گمرک براي کشورهاي WTO
شبيه مسابقه شناست که از 144 شرکت کننده فقط 3 برنده خود را نجات مي دهند
و بقيه در آب غرق ميشوند.
من سعي مي کنم به هر يک از مناطق مهم که در اين سازمان عضو هستند و در
اين مسابقه شنا غرق شده اند نگاهي کوتاه بياندازم تا عمق فاجعه روشن شود.
چهل کشور آفريقائي اولين سال پيدايش سازمان در عرض چند ساعت به عضويت
سازمان پذيرفته شدند، دليل پذيرش سريع آنها روشن است. آنها صنعت نداشتند
و در بخش کشاورزي هم خيلي ابتدائي بودند، تنها کاري که آنها کردند گمرک
فرآورده هاي صنعتي را به پنج در صد کاهش دادند.
در نتيجه اين چهل کشور آفريقائي در سال 2002 فقط 80 ميليارد دلار صادرات
داشتند و سود خالص آن يک ميليارد دلار مي باشد. يعني صادرات 40 کشور
آفريقائي کمتر از يک شرکت متوسط چند مليتّي بود.
امروز فقر در اين کشورها غوغا مي کند و اگر بگويم امروز براي استثمار هم
چيز ندارند اغراق نکرده ام.در بين سالهاي
1996 تا 2002 اين کشورها هر چه داشتند باختند چون که آنها نمي توانستند
با کشورهاي پيشرقته با شرکتهاي فرامليتي رقابت کنند. به اين معني که
وقتي اين کشورها قوانين WTO
را پذيرفتند در واقع قبول کردند که تنها صنايعي در اين کشورها زنده خواهد
ماند که بتوانند با شرکتهاي چند مليتي رقابت کنند، زيرا ديگر گمرکي در
کار نبود، از طرف ديگر کشاورزي و دامپروري در اين کشورها مکانيزه و
پيشرفته نبود يعني بيشتر خودگردان بود تا اضافه توليد در نتيجه نتوانست
در مقابل دهقانان کشورهائي با شرکت هاي فرامليتي که از سوبسيد و تکنولوژي
برتري برخوردار بودند مقاومت کنند.همين برنامه در
مورد آمريکاي لاتين هم پياده شد.کشورهاي آمريکاي لاتين از توليدات و
صنايع و صادرات وضع بهتري از کشورهاي آفريقائي داشتند، با اين وجود اين
کشورها نيز در مقابل شرکتهاي فرامليتي و کشورهاي پيشرفته فراصنعتي نمي
توانستند مقاومت کنند. تين کشورها نيز پس از برداشتن گمرک براي صنعت و
حذف سوبسيد از صنايع داخلي به زانو نشستند طوري که به کمک WTOمجبور
شدند از بانک جهاني که خود قبلاً تا خرخره در زمان ديکتاتوري نظامي
بدهکار بودند براي چرخش عادي چرخ هاي دولت از بانک جهاني که صاحبانشان
باز هم شرکت هاي فرامليتي هستند به زير قرض رفتند. آنها به جاي اينکه از
قرضهاي هنگفت با بهرۀ بالا را براي رقابت با کشورهاي با سرمايه هنگفت
بگذارند بيشتر در بازسازي ارتش خود و يا براي پرداخت حقوق عقب افتادۀ
کارمندان خود نمودند، نتيجه اش را امروز مي توانيم حدس بزنيم تمامي
کشورهاي آمريکاي لاتين استثناء شيلي امروز توان پرداخت بهرۀ وام خود را
ندارند. با وجود اينکه اين کشورها هر چه داشته اند خصوصي کردند و به
کشورهاي چند مليتي به ارزانترين قيمت فروختند.
چند مثال شايد براي روشنتر شدن مسئله براي ما کمک کند. کشور برزيل 260
ميليارد دلار بدهي دارد و کشور آرژانيتن 135 ميليارد، به اين معني است که
اين کشورها هر چه در آمد دارند هزينه بهرۀ بانکي مي کنند.
در واقع امر کشور برزيل و کشورهاي آمريکاي لاتين براي 56 بانک جهاني کار
مي کنند. هر چه مردم آنجا کار مي کنند و ماليات مي دهند سود حاصله به جيب
56 بانک بزرگ جهاني ميرود. تنها کشوري که وضع بهتري در آمريکاي لاتين
دارد کشور شيلي مي باشد که خداوند معدن مس آنها را حفظ کند که 35 در صد
بودجه کشور را به گردن گرفته است.نتيجه: اين
کشورها هم سودي از جهاني شدن بازار نديدند بلکه به روز سياه نشستند. من
خود احتمال مي دهم در چند سال آينده مردم آن منطقه با خشونت با سازمانWTO
و بانک جهاني بر خورد خواهند کرد.
سکّه هميشه دو طرف داشته، طرف دوّم سکّه بازار جهاني خصوصي کردن هاي بي
رويه و چپاول گرانه مي باشد.
وقتي کشورها نمي توانند بهرۀ بدهي خود را بدهند و مردم هر روز فقيرتر و
بيکاري به اوج ميرسد بانک جهاني نسخه خود را مي نويسد. هر چه ارزش بهره
بري دارد خصوصي شود تلفن، برق، آب، معادن، بيمارستان، نفت، زمينهاي
زراعتي، بانکها، رودخانه ها و دريا، يعني همه و همه چيز به قيمت فوق
العاده ارزان به فروش ميرسد. امروز با نگاهي کوتاه به وضعيت کشورهاي
آمريکاي لاتين به راحتي ميشود اين امر را درک کرد.منطقه ديگري که
در بازار جهاني است شبه قارۀ هند مي باشد شامل کشورهاي بنگلادش، پاکستان
و هندوستان اين سه کشور عضو WTO
هستند و قويترين بخش توليدي اين کشورها کشاورزي و دامپروري مي باشد. به
علت وجود 30 درصد گمرک براي فراورده هاي کشاورزي و گوشتي و سوبسيد بسيار
بالاي کشورهاي اروپائي و آمريکا و ژاپن آنها در سال 2002 فقط 70 ميليارد
دلار صادرات داشتند يعني اين کشورها که بيست درصد جمعيت جهان را تشکيل مي
دهند صادراتش برابر است با 70 ميليارد دلار يعني صفر.سود اين کشورها
از عضويت در WTO
تقريباً کمتر از يک ميليارد دلار ميباشد.
در سال 2002 پانصد شرکت فرامليتي 14000 ميليارد دلار صادرات داشته اند و
در همين سال صادرات تمامي کشورهاي جهان 7000 ميليارد دلار بوده است. 20
درصد جمعيت جهان و از جمله کشورهاي آفريقائي آفريقاي يعني 35 درصد
جمعيت جهان را تشکيل مي دهند مجموعاً 150 ميليارد صادرات داشته و 500
شرکت فرامليتي 14000 ميليارد دلار صادرات داشته است، شما خودتان حدس
بزنيد فاجعه در کجاست؟
با اين تاريخچه کوتاه که من در بالا گفتم به اين نتيجه مي رسيم که همين
امروز اين مناطق يعني آفريقا و شبه قارۀ هند و آمريکاي لاتين از رقابت
باز ماندند و خود را بازنده اعلام کرده اند. من قبل از اينکه به اوضاع
ايران بپردازم لازم مي بينم به کشورهاي همسايه ايران بپردازم.کشورهائي چون ،
افغانستان، ترکمنستان، آذربايجان و عراق که هنوز عضو WTO
نيستند ولي ترکيه عضو WTO
مي باشد.
حالا ببينيم ترکيه در کجا قرار دارد، ترکيه بعنوان ضعيف ترين حلقه اروپاي
غربي و پل بين اروپا و آسيا در وضعيت غم انگيزي قرار دارد. از نظر صنعتي
نمي تواند در مقابل کشورهاي فراصنعتي رقابت کند و از نظر کشاورزي هم به
اندازۀ کافي مکانيزه نيست و سرمايه اضافي هم ندارد به دامداران و يا
کشاورزان خود سوبسيد دهد تا بتواند به کشورهاي ديگر صادرات خود را افزايش
دهد. ولي مردم ترکيه بسيار فعال هستند آنها بسيار تلاش مي کنند سهم
صادرات خود را بالا ببرند، امروز بنابه آخرين آمار بازار جهاني 30
ميليارد دلار صادرات داشته است. تقريباً نصف صادرات شبه قارۀ هند را به
تنهائي صادر کرده است. مشکل بزرگ ترکيه بدهي بزرگ اين کشور است. بدهي
ترکيه به بانکهاي جهاني 150 ميليارد دلار است، به اين معني که ترکيه هم
مثل کشورهاي آمريکاي لاتين عمر تا عمر از زير قرض خود نمي تواند خلاص شود
و هر چه در مي آورد بايد بهرۀ بانکي بپردازد. يعني تمامي زحمت مردم ترکيه
به جيب 56 بانک بزرگ مي رود، در واقع مردم ترکيه براي بانک جهاني زحمت مي
کشند.
در سال 2002 دولت ترکيه 54 درصد بودجه کشور را براي پرداخت بهرۀ بانکي در
نظر گرفته است و همان سال هم اعلام کردند که آنها قادر نيستند بخشي از
وام خود را بپردازند. اين بدهيهاي ترکيه با بهرۀ زياد از سالها انباشته
شده از بازسازي ارتش و خريد سلاحهاي جنگي مي باشد. در نتيجه از تکنولوژي
بالا که بتواند با شرکتهاي فرامليتي رقابت کند باز مانده است و با آن
قوانين سازمان بازار جهاني و سوبسيد به کشاورزان اروپا و آمريکا ترکيه را
از رشد و مکانيزه شدن باز داشته است، اينکه من از سوبسيد مي گويم اينجا
صحبت از پول کوچکي نيست مثلاً اتحاديه اروپا با 15 کشور عضو به دهقانان و
دامداران خود بيش از 80 ميليارد دلار سوبسيد مي دهد، و يا ژاپن به برنج
کاران خود 300 درصد سوبسيد مي دهد و گمرک سنگيني براي نساجي دارند. با
اين رقابت ناسالم ترکيه براي پرداخت بدهي خود بايد شبانه روز کار کند.
اما چرا کشورهاي
نفت خيز در خارج از
WTO هستند
يا حداقل 80 درصد آنها در اين سازمان عضويت ندارند. زيرا نفت خام شامل
قوانين WTO
نمي شود و کشورهاي بزرگ علاقه اي هم ندارند آن کشورها تعدادشان زياد باشد
و در آينده باعث دردسر شوند. اگر نفت شامل قوانين WTO
قرار گيرد، کشورهاي صنعتي نمي توانند گمرکي بيشتر از پنج درصد از آن به
کاسه دولت سرازير کنند در نتيجه بودجه کشورهاي صنعتي بسيار پائين خواهد
آمد.اگر توجه داشته
باشيم امروز کشورهاي صنعتي که 200 درصد گمرک مي کشند به اين معني است که
نفتي که هر بشکه اي از ايران 25 دلار مي خرند وقتي اين بشکه 25 دلاري به
مرز اروپا مي رسد 75 دلار مي شود در نتيجه کشورهاي صنعتي بيشتر از خود
کشورهاي توليد کننده از نفت خام سود مي برند. به همين دليل ساده است که
نفت خام شامل WTO
نمي شود. من در بخش دوّم
اين نوشته به پي آمدهاي عضويت ايران درWTO
با قوانين امروز و ميزان تأثير آن در ترکمن صحرا نظري خواهم انداخت.
ادامه دارد...