روزگاران بسيار
قديم مّلا خري خريده بود، بعد از مدتي مّلا متوجه ميشود که خرش باردار
بوده، مّلا خبر خوش را به گوش بچه هايش ميرساند. از قضاي روزگار يکي از
بچه هاي مّلا جار و جنجال راه مي اندازد که کرۀ خر را سوار شود. مّلا که
متوجه قضيه ميشود شديداً عصبي ميشود و بچه ي خود را زير کتک مي گيرد.
وقتي مادر بچه از کتک کاري مّلا با خبر ميشود از ملا ميپرسد چرا بچه را
زير کتک گرفته اي؟ ملا در جواب مي گويد: اين بچه کرۀ بدنيا نيامده را مي
خواهد سوار شود و کمر کره را بشکند.
جريان پالايشگاه
ما هم قضيه اش شبيه دعواي ملا با بچه اش مي باشد.
سرمايه گذاري پنج
ميليارد دلاري بدليل اينکه آقاي ولي پور نتوانسته رأي کافي براي دورۀ
هفتم مجلس کسب کند و جاي خود را با آقاي ايري عوض کرده و استاندار چشم
آقاي ولي پور را دور ديده و پروژۀ پالايشگاه را به گرگان منتقل کرده است.
با خواندن مقاله ي پالايشگاه در سايت" سياست ترکمن"
کمی
تعجب کردم و در ادامه با شنيدن صداي کلنگ مخفي اين پروژه در کومش تپه
تعجبم بيشتر شد. بعد از خواندن کامل مقاله ي سايت اين سؤال براي من پيش
آمد که آيا نويسندۀ مقاله اين مقاله را براي سر به سر گذاشتن آقاي ايري و
ناز کردن آقاي ولي پور نوشته و يا اينکه اهميت پروژه را مي خواست به
خوانندگان بازگو کند.
در اين رابطه
لازم ديدم به نکاتي اشاره کنم.
- طرح
پالايشگاه الان سالها است که در منطقه طرح مي باشد. و از زماني که اين
موضوع به شکل جدي در بين مسئولين استان و منطقه مورد بحث بوده من نيز
تلاش کردم از سر و ته قضيه سر در بياورم با وجود اينکه تلاش فراواني کردم
متأسفانه چيز زيادي در رسانه هاي گروهي و يا برنامه هاي بودجه اي کشور در
مورد اين پروژه پيدا نکردم. حتي چند روز پيش نيز معاون هماهنگي امور
عمراني استان آقاي ابراهيم کريمي طي مصاحبه اي اعلام کرد که اولين
پالايشگاه خصوصي ايران در فاصله ي بين آق قلا و بندرترکمن در مسافت پانصد
هکتار زمين احداث خواهد شد ولي اطلاعات بيشتر را در اختيار خبرنگاران
قرار نداد.
من آدم منفي
نيستم همه ي گفته ي مسئولين منطقه را چه قبل از انتخابات و چه در جريان
انتخابات و چه امروز به فال نيک مي گيريم با وجود اينکه هيچيک از مقامات
کشوري در مورد اين پروژه لب تکان ندادند، قبول مي کنم که اين چنين پروژه
اي در منطقه پي گيري ميشود.
ولي چنين پروژۀ
بزرگ را که پنج ميليارد دلار هزينه دارد نه ميشود کلنگش را مخفيانه زد و
نه طرح را روزي از شهري به شهر ديگر منتقل کرد.
1- اين پالايشگاه
آن طوري که مسئولين اعلام کردند در حدود پنج ميليارد دلار بودجه لازم
دارد و تمامي بودجه از طرف شرکتهاي خصوصي تأمين خواهد شد. شرکتهاي داخلي
پنجاه و يک درصد اين پالايشگاه را سهيم خواهند شد و چهل و نه درصد باقي
مانده را شرکتهاي خارجي حق سهم خواهند داشت.
اگر ما چند سطر
بالا را به دقت نگاه کنيم بودجه ي اين پروژه از دو جيب خصوصي تهيه ميشود
يک بخش از طرف سرمايه گذاران ايراني و بخش ديگر از جانب شرکتهاي خارجي،
نه از جانب استانداري و نه از طرف ديگر ارگانهاي دولتي.
نتيجه ي حاصل اين
است که ما دختر داريم اگر داماد هزينه ي عروسي را داشته باشد.
تا امروز من هيچ
جا نه خواندم و نه شنيدم که کدام يکي از شرکتهاي داخلي يا خارجي سرمايه
گذار در طرح ريزي و کارشناسي آن شرکت داشته که کلنگ آن خيلي مخفيانه زده
ميشود. قبل از هر چيز اين سرمايه گذارها هستند که با طراحان و کارشناسان
خود را راه مي اندازند و بعد از آماده شدن طرح و ميزان هزينه و قرارداد
با بانکهاي وام گذار و توافق هاي مشخص با دولت مطبوع محل پروژه است که
کلنگ آن با حضور مسئولين دولتي و سرمايه گذاران و مسئولين منطقه کلنگ آن
زده ميشود.
در پروژه اي که
کلنگش مخفيانه زده ميشود و محل طرح با عوض شدن يک نمايندۀ مجلس منطقه ي
آن جابجا ميشود متأسفانه حکايت از جدي نبودن طرح مي کند.
2- پنج ميليارد
دلار سرمايه ي کوچکي نيست برابر با چهل درصد درآمد نفتي ايران در يک سال
و يا برابر با نزديک به 5 سال بودجه ي استان مي باشد. بطور متوسط با در
نظر گرفتن بالا و پائين رفتن قيمت نفت ايران بطور متوسط 18 ميليارد دلار
نفت ميفروشد از اين 18 ميليارد دلار در حدود پنج ميليارد دلار هزينه ي آن
مي باشد در حدود 13 ميليارد دلار به جيب صندوق خيريه ي ايران ميرود و
صنايع ايران هم که نويسنده خود بهتر مي داند به کمک سوبسيد انرژي و ديگر
کمکهاي مستقيم و غير مستقيم سر پا هستند و سرمايه داران داخل کشور هم فکر
نمي کنم کساني بصورت حلال اينچنين پولي داشته باشند و شرکتهاي خارجي هم
خود پروژه را رهبري نکنند و سودآور بودن آن صددرصد مطمئن نباشند و در
طراحي و برنامه ريزي صددرصد نقش نداشته باشند يک دلار جائي سرمايه گذاري
نمي کنند. پس اينکه بگوئيم پروژۀ پنج ميليارد دلاري روزي تصميم گرفته
ميشود که در کومش تپه کلنگش زده ميشود و روزي ديگر در گرگان و چند وقت
ديگر در آق قلا، خدا مي داند هفته ي ديگر شايد سر از خراسان در آورد.
3- نويسندۀ مقاله
روشن نکرده بالاخره کلنگ پالايشگاه از کومش تپه به گرگان منتقل شده و يا
به شمال آق قلا، اگر از مکان واقعي آن خبر دقيقتري داشت بهتر مي شد.
پالايشگاه اگر در شمال آق قلا بنا شود ديگر در صورت مسئله فرقي نمي کند
چون که فاصله ي آق قلا و کومش تپه زياد نيست و اين پروژه هم بقدري بزرگ
است که اگر در شمال آق قلا هم قرار گيرد از طرف ديگر به کومش تپه منتهي
خواهد شد. زيرا يک پالايشگاه امروز فقط براي تصفيه ي بنزين احياء نمي شود
بلکه در اطراف آن صنايع بسيار زياد فراورده هاي نفتي ايجاد خواهد شد، مثل
صنايع صابون سازي، کفش، ريسندگي، پارچه بافي و ديگر فراورده هاي نفتي که
براي صادرات به کشورهاي آسياي مرکزي بسيار سودآور خواهد بود. امروز بيش
از شصت درصد ابراز و وسايلي که در دنيا استفاده مي شود به گونه اي در
کنار پالايشگاه ها توليد ميشوند. امروز کشورهاي بزرگ و صنعتي نفت را به
صورت خام نمي فروشند در عوض نفت خام را به ديگر فراورده ها تبديل مي کنند
و سود سرشاري از آن به جيب مي زنند. در رابطه با تبديل نفت خام به پارچه
مي توانيم بگوئيم سودش بيش از شش برابر است. (1)
ما نبايد نگران
اين باشيم که پالايشگاه کومش تپه به طرف آق قلا تغيير مکان داده بلکه مهم
اينست که اين چنين پروژه اي واقعيت باشد.
ولي آقاي ابراهيم
کريمي صحبت از شمال آق قلا نمي کند بلکه صحبت از بين آ ق قلا و بندرترکمن
مي کند به نظر من محلي را که آقاي کريمي معاون هماهنگي امور عمراني استان
طرح کردند بوي بدي دارد.
اولاً
زمينهاي بين آ ق قلا و بندرترکمن زمينهاي کشاورزي هستند و بسياري از
روستائيان از طريق کشت زمينهاي خود امرار معاش مي کنند.
دوماً
محل پالايشگاه را به گرگان نزديکتر مي کند بدين ترتيب پروژه را به نام
کمک به منطقه تمام کنند، ولي کارمندان و تکنسينهاي پالايشگاه را گرگاني
ها و غير بومي اشتغال يابند و براي مردم بومي کارهاي نظافتي و حفاظتي
سپرده شود.
سوماً
زمينهاي شمال آ ق قلا تا کومش تپه تقريباً تماماً زمينهاي شوره زار
هستند و کشاورزي در آن منطقه سودآور نمي باشد و از طرف ديگر به کشورهاي
ترکمنستان و ديگر کشورهاي همسايه نزديکتر است و با لايروبي دريا حمل و
نقل کالا نيز بسيار ارزان خواهد بود. چرا اينچنين محل مناسب را رها مي
کنند و درست در وسط کشتزار مردم کلنگ پروژه را بزنند. درکش زياد مشکل
نيست از يک طرف برادران گرگاني را اشتغال دهند و از طرف ديگر زباله هاي
پالايشگاه فضاي سبز گرگان را به هم نزند. دودش مال ما سودش مال آقاي
استاندار خواهد بود. اين چنين افکار نژادپرستانه را تا زمانيکه ما استاني
براي خود نداشته باشيم و استاندار و مسئولين منطقه را خود آزادانه انتخاب
نکنيم دعاي گردن ما خواهد بود. اين بيماري را نه دکتر ايري مي تواند علاج
کند و نه آقاي ولي پور، تنها و تنها دگرگوني ساختاري در ايران و منطقه
است که ما را به سوي بهروزي راهبري خواهد کرد.
4- اما روشي که
نويسندۀ مقاله ي پالايشگاه با آقاي ايري برخورد مي کند به ميزاني دور از
روشنفکران کهنه کاري که خود سالهاي سال در کنار آقاي غراوي براي دفاع از
حقوق مردم کفشها پاره کرده بدور است. اولاً تا آنجائي که من ميدانم آقاي
ايري هيچ وقت حرف کذب نزده شايد در تبليغات انتخاباتي در برخورد با آقاي
ولي پور نرم يا سخت بوده باشد منتها لغت کذب لغت جالبي نيست که يک
روشنفکر بر عليه مخالفان فکري خود استفاده کند. استفاده از چنين لغاتي
رابطه ي نويسنده را با اطراف خود محدودتر مي کند مخصوصاً رابطه ي ايشان
را با آقاي ايري تيره تر خواهد کرد و تأثير نويسنده را در همکاري با آقاي
ايري پائين تر خواهد آورد.
و مسئله دومي که
نويسنده طرح کرده گويا آقاي ايري مخالف پروژۀ پالايشگاه بوده، من خود هيچ
جا چنين چيزي از آقاي ايري نه شنيدم و نه خواندم. من فکر نمي کنم آقاي
ايري مخالف پالايشگاه باشد.
اگر برادر بزرگم
سندي در اين رابطه ارائه ميداد بدرستي آقاي ايري افشاء ميشد، غير اينصورت
ادعاي شما که آقاي ايري با خود پروژه مخالف است براي خوانندگانتان سنديت
نخواهد داشت. اين مسئله در خوانندگان شما اين ايده را تقويت خواهد کرد که
شما به عنوان روزنامه نگار بي طرف خود را به تزلزل خواهيد انداخت. فکر مي
کنم خود واقف هستيد وقتي روزنامه نگاري بي طرفي اش زير سؤال رود مشکل
خواهد بود که در قلب خوانندگان خود گرمي ايجاد کند.
کلام آخر:
دولت ايران مجبور
است براي جلوگيري از سقوط بيشتر ساختار اقتصادي خود را عوض کند. اگر
سالهاي 70-75 ايران روزي ششصد هزار ليتر بنزين از خارج وارد ميکرد امروز
اين ميزان به بيش از ده ميليون ليتر بنزين در روز رسيده و هر ساله هم
مصرف بنزين در کشور به ميزان ده درصد افزايش مي يابد و دويست تومان براي
هر ليتر بنزين مي پردازد.
تغيير جهت ساختار
اقتصادي فقط در توليد بنزين خلاصه نمي شود بلکه براي جلوگيري از تک
محصولي ماندن کشور فروش نفت خام را به شدت کاهش دهد. فروش نفت خام يعني
فلج کردن اقتصاد کشور که باعث استخدامهاي بي معني و جلوگيري از مدرنيزه
کردن کشور ميشود. ايران بايد روش استفاده از سرمايه نفت را عوض کند و
فراورده هاي نفتي را به اجناس قابل مصرف تبديل کرده و به کشورهاي خارج
صادر کند. اگر اين روند را رژيم ايران در پي گيرد پالايشگاه کومش تپه در
کنار خود صدها کارخانه هاي صنعتي کوچک و بزرگ را زير بال خود خواهد گرفت
اگر رژيم از پالايشگاه فقط براي تصفيه ي بنزين استفاده کند و بقيه ي مواد
تصفيه شده در پالايشگاه را سرمايه گذاري نکند وضع همان خواهد بود تا
امروز بوده.
زيرنويس:
1- محمد حسين اديب ـ کتاب جامعهفراصنعتي و اقتصادي ايران. ص 128
norberdi@hotmail.com
|