مقالات

                                                   نوربردي ايري: آقاي سوآبا ن - از پوست مرده بر مردم ما کلاه ندوزيد!                     

چند روز پيش مقا له اي در سايت ترکمن صحرا خواندم ا ز چند جنبه لازم ديدم که در مورد مقاله توضيحاتي داده شود.
آقـاي سـوآبـا ن ظاهرأ ا ز اين نارا حت است که ترکــمنها تمايلي به شرکـت در انتخابات از خود نشا ن نمي دهند و اين واقعيت آقاي سوآبا ن را عصباني نموده و ايشان را مجبور کرده ا ز شاخه اي به شاخه ديگر بپرد و تقصير بي ميلي مردم را به دانشـجـويان تـرکمن و بعضأ به گردن تبعـيـديا ن ترکمن در خارج ا ز کشور مي اندازد. ايشـا ن بدون ا ينکه توجه کند جمهوري اسلامي ايرا ن چه نـقشي در اين رابطه دارد. و يا رأي مردم چـه نـقـشي در قـانـونگـذاري در تهـرا ن خواهـد داشــت؟ براي روشن تـر شدن مسـئلـه من سعي خواهم کرد يک به يک به تمامي خطاهائي که آقاي سـوآبـا ن به گردن دانشجـويا ن و روشنفکران ترکمن انداخـته روشن کنم.
 
1- تقسيم بندي کشور: ايرا ن کشوري چند ملـّيتي است و ملتهاي مختـلف با آدا ب
، رسوم، زبا ن و مهب خود زندگي مي کنند. يکي ا ز اين ملـتها که کشور ايرا ن را تشکيل مي دهد ترکمنها هستند. محل زيستي آنها را هم من وهم شما مي دانيم.
جمهوري اسلامي ايرا ن اين ملـّت دو ميليوني را در چند ا ستـا ن جداگانه تقـسيـم
کــرده ا ست، تـــا زه به اين هـم بسنـده نکرده بلکه آنها را طوري در حـوزه هاي انتتخاباتي قرار داده که رأي مردم تـأثير مؤثري در نتيجه انتخابات ندا شته باشد.
آقاي وزير کشور دست و پاي آقاي غـفور آمانـزاده و ديگر کانديدهاي ترکمن در آق قـلا را با طـنـاب محکم مي بـندد و دسـت و پـاي رقـباي گـرگاني آنها را بـا ز مي گذارد و در اختيار آنها تمامي امکانات شنا را مي گذارد و همه آنها را از پـل قديمي آق قلا به رودخانه مي اندازد، و آقاي سوآبان مردم را دعوت مي کند که به کنار رودخانه بيايند و کانديداي خود را تشويق کنند.
 
تماشاگران ا ز اوّل مي دانند که کانديدهاي آنها خيلي وقت پيش در رودخانه غرق شده اند. اگر کسي هم به کنار رودخـانـه آمـده باشد فـقـط براي جمـع کردن جـسـد کانديداي خود ميباشد. در اينچـنيـن مسابقـه اي که نتيجـه اش ا ز اول بـراي همه روشن ا ست ما شرکت نمي کنيم، ما دوست داريم در مسابقه اي شرکـت کـنيم که شرايــط با زي براي همه يکسا ن ا ست. مثـل بــازي وا ليـبـا ل نئـوپـان گـنبــد و دخـانيـات تهــران با داوري عادل و در چهـار چوب زميـن مشـخص و با تـعــداد بازيکنان يکسان.
 
2- شوراي نگهبان:  يا فيلتر اطمينان که در روستاي ما آقـدگـيـش کي گويند. تازه ما شرايط عير انساني اول را قبول کنيم ، ما نمي توانيم هرکس را کانديد کنيم ا ز
50 نفر تـرکـمـن که با احتيا ط فـراوا ن خود را کـانـديـد کرده اند نصف آنها خـط مي خورند. شوراي نگهبان وظيفه اش اين است که شخصـيــت ا نسـانهـا را زيـر سؤال ببرد و آنها را در مقابل مردم به بي آبروئي مي کشاند.
وجود شوراي  نگهبان خود بخود تـرس وحشـتنـاکي در انسـانهاي با شخـصيت و کاردان ايجاد مي کند و آنها را از کانديد شدن باز مي دارد. در نتيجه آنچه بعد از
تصفيه شوراي نگهبـان مي ماند مخصوصــأ اين دوره مجلس انسانهائي هستنـد با تــرس چــوب خوردن پـلک خود را نيز تکان نمي دهند. و سـر جـاي خـود ميــخ شده اند.
آقاي سوآبان يکبار خودت فکر کن فـقط يکبار اگـر شـوراي نگهبان در وا ليبــا ل گـنبد دخالت ميکرد چه بلائي بر سر وا ليبا ل گنبد پيش مي آمد.
شوراي نگهبان تمامي بازيکنان درجه يک و دو و سه را از تيم حذف مي کـرد و وا ليبا ليستهاي درجه چهارم را در بازيهاي قهرماني باشگاه ها شرکـت مي دا د،  چــه ا نتظـاري ما از قهـرمانـان گـنبد دا شته باشـيـم، آيــا 20 هزار تماشاچي در اطرا ف باشگاه ورزشي جمع مي شدند و منتظر نتيجه مي ماندند.
 نــه آقاي سوآبان زيرا مردم از اول نتيجه بازي را ميدانند.
 
3- شوراي مصلحت نظام: تـازه از هـمه اينها بگـذريم. مردم آق قــلا تمامي رأي خود را به آقاي امـامـزاده داده ندکه با اين تـقـسيم بندي هــزاران سا ل هم آق قـلا
نمي تواند وکـيـل داشتــه باشد. و وضع بندرتـرکمـن وگميشا ن هم بهتر از آق قلا
نمي باشد. کـلالـه و گـنـبـد اگـرآنجا بدون يک رأي هـدر دادن کانـديـدهاي گـنبد و کلاله رأي مردم ترکمن را بگيرند احتما ل دارد دو تـا کانديد به وکـا لت ا نتخـاب شوند.آنها چه کار مي خواهند بکنند، حالا گيريم آنها کاردان ترين انسانها هستنـد. در هر صورت دست آنها در تهران بسته ا ست زيرا تمامي قوانيني که در مجلس تصويب مي شود اين شوراي مصلحت نظام ا ست که بايد قوانين را تـأ ئيـد کـنند،
حالا ما صحبت از امام نمي کنيم چون در نهايت ايشان هستند که بايد تأئيد کـنند.
 
آقـاي سوآبان با اين وجود ايا در ايرا ن لازم است يک مجلس داشتـه با شيـم. مـن دوبـاره شمــا را رجوع مي دهـم به وا ليبا ل، اگـر ما شوراي مصـلحت وا ليبـا ل داشتـيم، بعد از پايان بـازي بنشـينـنـد و بخـواهـند نتيجـه بازي را تصويب کند چه اتـفـاقي در دنياي وا ليبا ل ايـرا ن و منطقـه پـيـش مي آمـد. آيـا انســاني بود ما به
 وا ليبا ل دوستان تـرکـمـن بگـوئيـم به تماشاي وا ليبا ل برونـد. آقاي سوآبان ايـن مسابقـه اي که شما امروز مردم ما را به آن دعـوت مي کـنيد غير انساني است و نتيـجه اش از ا وّل معـلـوم مي باشد. اين مسابقه فـقـط براي کوچـک کـردن مردم ترکمن ميباشد.
 
4- آقاي سوآبان شما مي گوئيد که مهلکتـرين ضـربـه عـدم نداشتـن نماينده در اين دوره ا سـت، بله را ســت مي گوئيد مثــل تمامي دوره ها. ولي فراموش نکن اين تـقصير ما نيست که ما نماينده نداريم و يا نماينده اي هم که داريم کاري نمي تواند بـکنــد. اين فاجعــه فـقط براي ترکمنهـا نيست بلکه فاجعه همه ايران است.  زيـرا
نمايندگان مجلس در هر تيـپـي که باشند بد يا خوب و يا به هـر زباني که صحبت کنند فـقط نمايش براي گول زدن مردم است.
من فکر مي کنم شما درک اشتبـاهي از نمايـندگان مجـلس و وظـايـف آنهـا داريد، وظيفه نمايده مجلس شرکت در اجـلاس مجلس و قانونگذاري است. دو نماينده کم يا زياد تـرکـمـن صحـرا چه نقـشي در قانون گذاري در تهران خواهد داشت. اگر مسئله انتخابات استانداري، فرمانداري، بخشداري و شهرداري بود مسئله روشـن بود. به مــردم مي گـفـتيـم با تمــامي انـرژي در ا نـتخـابـات شرکـت کـنند. زيــرا استـانـداران و فرمانداران و... هسـتنــد که بودجه منطقه را استـفـاده مي کـنند نـه نمايندگان مجـلس، به همين دلـيـل ساده است که من مي گويم ما در اين انتخـابات نـاعـادلانـه و غير انـساني و بي معني شرکت نمي کـنيم. زيرا بودن ما در تهـران تأئيد سياستهاي غير انساني رژيم ا ست.
 
5- شما در ادامه مقـالـه خود به دانشجـويـان ترکمن و روشـنفکـران تـرکمن حمله
 مي کـنيد و فرياد مي زنيد، گـويا فراموش کرده اند که ترکمنصحرا گريـبـانگـيـر و غرق در بسياري از مشکلات اقتصادي معيشتي بوده، تنها مرحمي که ترکمنها براي آن دارند جايگاه نماينده در مجلس مي باشد.
اولأ اين تحليل شما از ريشه غلط است، زيرا در شرايط فعلي نماينده مجلس هيـچ چيــزي را نمي تواند عـوض کند. درست ا سـت مردم ترکمن صحــرا در فـاجعه زندگي مي کنند نه تنها از نظر ا قتصادي، سياسي، فرهنگي و اخلاقي.
من نمي توانم نام فرزندم  را انتخـاب کنم و يا پدر من براي تهيه بــذر 5 شبانه روز در مقابل دفـتر کشـاورزي آق قــلا براي گـرفـتن يک کاغذ کوچک مي نشـينـد... ولـي دو نماينده خوب چـکار مي توانند بکــنند. من گـفتـم لازم باشد هــزاران بار هم تکرار مي کنم نمايندگان مجلس دستشان از پشـت بسته است آنها فـقط گروگان قم در تهران هستند.  
وضعيت فاجعه بار ترکمنصحرا نه به تعدادي نمايندگان مجلس بستگي دارد و نـه به درک دانشـجـويــان تـرکـمن بلـکه سياست غـلط و غير انسـاني دولـت مرکزي و نمايندگان آنها در منطقه مي باشد. من همصدا با دانشجويان با تمامي وجود اين وضعـيـت مــردم را درک مي کـنيـم و فــريـاد مي زنيم ديـگر بـس ا ست کارد به استخوان رسيده.
 
6- شما به ترکمن هاي خارج از کشور حمله مي کـنيد و مي گـوئيــد اگـر خدمتي نمي رساني شـرمرسـان، يا مي گوئيد کاسـه داغـتـر از آ ش نباشند.
من نمي دانـم اينـجا مـنظـورت کـدام گــروه خــارجــي هاســت، منظورت "صـدها دانشجــوي تــرکمنـي که جمهوري اسـلامي روانه اروپــا کرده براي تحصيـل در دانشگاههاي اروپــا" يا منظورت چند نفر تبعيدي است.
اگر منظورت بخش اول است من خبر ندارم چون از دِهـات ما آقــدگـيـش و يا از آق قـلا جمهوري اسلامي کسي را براي ادامه تحصـيـل به اروپــا نفرستاده. ولي اگـر منظورت چند نفر تبعيدي در خارج است موضوع فرق مي کند.
آنها فرزندان همين ملـّت هستنــد و حـقّ دارند و آزاد هستنـد در تمامي عرصه ها نظر دهند.
آنها دو گرده هستند گروهي تبعيديان هستند که اگر در ايران بودند لقمه خلخالي مي شدند و گروه ديگر در ايران کارد به استخـوانشــان رسيــده و بجاي رفتن به کـرمـان يا چهـاربهـار اروپــا را تـرجيـع دادند، من به همـه آنهــا احسـنت مي گويم. از شش ميليون ايراني که ايران را ترک کرده اند و در آمريکا، کانادا و اروپــا و هنـدوستــان سکـونت گزيده اند فـقط در حدود دويست نفر آنها ترکمن هـستنــد. اي کــا ش تعـداد آنهـا دويـســت هـزار نفـر بـودند تا فـردا بچـه هـاي آنها مي توانستند از تحصيلات دانشگاهي خود براي ساختن منطقه استفاده کنند.
 
آقاي سوآبان بر اطراف خود نظري بيافکن ، چــه تعــدادي از ترکـمن صحرا در چهاربهار کار مي کــنند و يـا چه تعدادي ار جـوانـان ترکمن در کرمان مشغـول چيدن پسته هستند، آيا بهتر نبود آنها بجاي کار کردن در شرايط غير انساني، سر از اروپا در مي آوردند. آنها مي توانـستنـد هم بچّـه هــايشــان را بــه مــدارس بهتر بفـرستند و هم مي توانستند با کار کردن در اروپا به خانواده هاي خود در ايران کمک کنند.
يا مثـا ل ديگر آقاي سوآبان، مي تواني حـدس بزني چند هـزار ترکمن در ترکـيه به شکــل قانوني و غـير قانوني در شرايط غـيـر انساني در کارخانه هاي ترکيه کار مي کـنند؟ در انبارهاي کارخانه مي خوابند و با کمترين امکـان روز خود را سـر مي کـنند تا بتوانند کمي پس انداز کـنند و بعد از 6 ماه به منطقه بر گردند تا در سفره خود نان داشتـه باشند و به بچه هاي خود لباس گرم بپـوشانند؟ چه خوب بود همه آنها روانه آلمان، انگليس، فرانسه و آمريکا مي شدند تا از اين همه آ وارگـي نجات مي يافتند و از دست تنگي پيش بچه هاي خود خجا لـت نمي کشيدند.
آقاي سوآبان طـوري با تـرکـمنهــاي تبعيـدي صحبت مي کـنيــد که گـويا شما آنها را آفــريـده ايــد، اگر خـدمـتي نمي کـني شـر مرسان، چه کسي تشـخــيص دهـد، چه کسي خـدمت مي کند و چه کسي شـر مي رساند، بگـذار مردم قضاوت کـند نه امام.
بگـذار بگويم کوچکترين خدمت آنها اين ا ست که بچه هاي آنها آ ينــده من و شما هستند، من از همين جا به آنها مي گويم.
" سلام مرا برسان به مرغان چمن "
" که هم نفس او در قفسي ا فتاده است"
در ضمن شما به دانشجـويـان ترکمن حمــلــه مي کــنيد و فـرامـوش کـرده ايــد دانشجويان آينده هـر ملـّت يـا در حا لت بزرگتر آينده هر کشوري است، خصوصأ در کشور ما ايرا ن آنها هميشه نـقــش بسيار مثبت داشته اند در سياهترين روزها ما صـداي آنها را مي شنــويــم اگر ما ايـن چـنـد دانشجـو را هم نداشتـيــم به چــه
 مي خواستيم اميـد ببنـديــم . نکند تمام اميد شما به پدر من است که 5 روز تمام براي گرفتن يک تکـّه کاغذ جلوي اداره کشاورزي مي نشيند.
 
موضوع ديگري که شما نمي دانستي چگونه موضع گيري کني رابطه سيـاست و اقتـصـاد است. شما تلاش کرديد توضيح دهيد و بخود پيـچيديـد را بطـه آنها را کم رنگ کنيد ولي دوباره مي گوئيد، اينها رابطه اي با هم دارند ولي نگـفتيد ا ول تخم مرغ پيدا شد يا مرغ.
عدم روشن بودن اين مسئله را توضيح نداديد و من خوشحا ل مي شدم يک خورده دست و د ل باز مي شــدي و رابطه آن دو را روشن مي کردي. اما آقاي سوآبان واقعـيت اين است که سياستمداران کشور هستنـد که سيــاست ا قتصـادي را بــرنـامــه ريزي مي کـنـنـد. متأسفـانه در ايـران حکـومت ديکـتـاتــوري حاکم است. ايـن به اين معني است خود بخود ا قتصاد ايران فشرده مي شود.
ا قتصاد متمرکز يعني ا قتصاد و سرمايه گذاري به وسيلـــه دولت اداره ميشـود و آن بخش ا ز ا قـتصـاد که ا ز کنترل حکومت خارج مي شود دولت ديکـتاتـور به کساني واگــذار مي کـند که در حرم حکومت جائي دارند. ايــن مانع جـدّي بـراي رشــد ا قتصادي ايران و منطقــه مي باشـد. سياسـت ا قـتصادي ايرا ن سر چشمه
مي گيرد از سياست حفظ حکومت به هـر قـيمـت، به همين دليل ساده 80 درصـد بودجه ايران را نفت تشکيل مي دهد، بالا يا پائين رفتن قيمت نفت تأثـيــر مستـقيم در ميــزا ن سرمايـه گــذاري در استـانها و منـاطق و بهبـود بخشيـدن به وضعـيت ا قتصادي مردم دارد.
 
امروز جمهوري اسلامي ايرا ن تلاش مي کند بر خلاف آب شنا کند زيرا از يک طرف جرعـت نمي کند اقتصاد متمرکز ايـرا ن را با ز کــند و ا ز طرف ديگــر نمي تواند قيمت کالاها را کنترل کند و توان دفاع از توليدا ت داخلي را ندارد و ا ز طرف ديگر سرازير شدن کالاهاي قـاچـاق از خارج کشور به وسيله مافـياي دولتي صورت مي گيرد، فشــارش را بر توليـدات داخلي بيشتر و بيشتر مي کند.
 
اين روش ا قتصادي خود بخود رشـوه خواري و رشـوه دهـــي را به سطح فاجعه باري گستــرش مي دهــد، امروز اقتصاد ايـــرا ن به آخــرخط رسيـده ا سـت. و جمهوري اسلامي ايرا ن و دولت خاتــمي در اين رابطه کلافه شده است. بخش بزرگي ا ز دعواهاي محافـظه کارا ن و دولت مشخصـأ بـه ا قتصاد فاجعـه بار ايرا ن بر مي گردد. دولت خاتمي مي خواهد به ترتيبي براي نجات ا قتصـاد ايــرا ن در نهـايت براي حفظ جمهوري اسلامي رابــطه ا قتصــادي خــود را در ارتباط با کشورهاي اروپاي غربي و آمريکا قرار دهد.
زيرا تنها راه نجات ا قــتصاد ايرا ن باز کردن مرزهاي ايرا ن براي سرمايـه اروپــا است. بدون گشودن دروازه هاي ايــرا ن براي سرمايه گذارا ن خارجي نه امام مي تواند جمهوري اسلامي را نجات دهد و نه خاتمي.
اين را اروپا و آمريکا به خوبي ميدا نند با درک اين واقعـيت ا ست که آنها تـلاش  مي کنند در مقابل خاتمي رفسنجاني را ترجيح دهند. اين تاکتيک آنها فـقـط براي به حراج خريدن دارائي ايرا ن است.  در واقع امر در تـه دل آنها خــاتمــي را به رفسنجاني ترجيح مي دهند. 
جمهوري اسلامي ايرا ن ا ز يک طرف به نانــواها آرد سوبـسيـد را جيــره بندي ميکند و ا ز طرف ديگر قـيمت آرد و گندم و طفوله دام گرانتر ا ز ناني است که نانوا بـه مشتري مي فروشد. اين به کجا ختــم مي شود ؟ نتيجه اين شده که گـاو و گوسفنـد گــدم آبـاد فـقط نان آقــا جــواد را مي خورند.
اينجا مردم است که چوب مي خورند. نانوا ها هر چه بپــزنـد مردم مجـبـورند بخورند و صنعت نان پـزي هـيچ تـرقـّي نخواهد کـرد چـون نانــواها احتيـاجي به رقابت نمي بيــنند. حاکمان ايرا ن بايد بازار را آزاد بکنند تا نانواها در پختـن نان بهتر رقابت کنند. رژيم ا ز ترس ا ينکه قيمت نا ن بالا رود و مردم صداي خــود را بلند تر کند اين سيــستـم غلط را کمـاکــان پيش ميبرد.
براي ا ينکه هم به مردم نان خـوب بدهي  و ا ز کشــاورزا ن خود حمايت کــني ا ول تعرفه گــمرک را به کـالاهـاي کشاورزي ا ز خارج کشور افزا يش دهـيد و ا ز طرف ديگر کشاورزا ن خود سوبسيد دهيد اين يک نمونه ا ز بلاياي ديکتاتوري ا ست. 
حالا اين سيـاست رژيــم را گــسترش دهـيــد در تمامي عرصه ها چه در عرصه صنعتي و چه در عرصه توليدي و چه در عرصه خدماتي. اين سيـستـم ا ز مردم تولـّد ايده هاي جديد را مي گـيرد و ا ز آنها اين ا عتماد را که هر سرمـايه گذاري مي خواهد سلب مي کند.
 
اگر دولـت ايــرا ن ا قـتصاد خود را با ز نکـنـد و شرايـط لازم را براي سـرمايـه گذاري آماده نکند محــا ل است که مـردم در ايـن چنيـن شرايـطي سرمايه گذاري کـنند. پس مشکـل ا صلي ديکـتـاتـوري کــشور ا ست. کــشوري که حـاکمـان آن اقتصاد کـشور را قبضـه کــرده و ا ز ا قــتصاد کـشور فـقط درجهت حـفـظ خود استفاده مي کنند و مردم را گداي رژيم مي کنند، محا ل است اقتصاد کشور بهتر شود بر عکس هر روز بدتر و بدتر خواهد شد.
ما سيب زميني که امروز ميخريم فردا نمي توانيم همان سيب زميني را به قــيمت  ديـروز بخريــم. دليـلـش چيـست آقاي سوآبان؟ تـقـصيـر هر که هم باشد، من به شما اطمينان ميدهم تقصير دانشجويان ترکمن يا روشنفکرا ن ترکمن نيست. خانه ا ز پاي بست ويرا ن ا ست ، حاجي به فکر ايوا ن ا ست.
بگـذار ا ز موضوع خارج نشـويم امروز ا قتصاد جهـاني به شدت به هم ا رتباط دارد و هــر روز ا ين پـيـوستــگي بيشتـر و بيشتر مي شود ايـرا ن امروز تقـريبأ نزديک به نيـم در صــد ز سهم اقـتصـاد جهاني را داراست، ايــن در مجـموع اقـتصاد دنيا چيز قا بل بحثي نيسـت ولي کشور ايرا ن ا ز بسياري جهات مناسب براي سرمايه گذاري است. براي سرمايه گــذاري داخلي و خارجي چـند شرايـط لازم ا ست، عـمده تـريـن آنهـا:
 
1- دولت با ثبات سياسي
2- ا قتصاد باز
3- نيروي کار ارزا ن
4- فراورده هاي خام و اوليه
 
1-  ايـرا ن امروز دو شرايط ا و ل را ندارد يعني حکومت ايـرا ن بسيـا ر ديکتـاتـور است. هـر آ ن ممکـن ا ست مردمي که کارد به استـخوانـش رسيـده به خيـابانهـا بريزند و حکومت موجود را سـاقــط کـنند، ا يـن خود مـا نع بـزرگي است براي سرمايه گذاري. در عوض چه سرمايه داران ايرا ن و چه سرمايه داران خارجي سرمايه خود را در کشورهائي سرمايه گذاري مي کنند که هر چند سا ل احزاب سيـاسي براي گـرفـتن قــدرت در رقابـت سالم مبارزه مي کنند و احزابي که رأي بيـشتر آوردند دولـت کشور را تشکيل مي دهـند. و هـيچ قـدرتي بالاتر ا ز مجـلس وجود ندارد، اين گـونه کـشورها تضمين کـننده سـرمايـه آنهاست. امـّا ايـن مـطلق نيست. اگر سرمايه گذاران بتوانند به قراردادهاي بسيـار خوب با هزينه بسيار کم توافـق برسنـد و ا حساس کـنند يکي ازجناح هاي رژيـم ثبات سياسي بهتـري پـيدا کند از سـرمايــه گــذاري دريـغ نخواهـنـد کرد. همه چـيز بستــگي به چه ميـزا ن
سرما يه بزرگ ا ز ايرا ن سود خواهد برد.
 
2- بازکـردن ا قتصـاد: جمهوري اسلامي ايران به خـاطر حفـظ ديکتـاتوري خود اقتصاد حـرمي خود را که ا ز زمان شـاه به ا رث رسيده و با عث سقوط شاه نيز شد حفظ کرده است. اين برنامه ا قتصادي با ز دارنده رشد اقتصادي کشور ايـران و بدنبا ل خود خرابي ا قتصادي منطقه مي باشد.
جمهوري اسلامي ايران به هميــن دليـل کاملأ به بـن بست رسيده است . سيـاست غـلـط اقتصادي درازمدت امروز رژيـم را آواره کرده است، زيرا اگر اقتصــاد ايــرا ن را براي دنياي خارج به حراج بگـذارند بايد مرزهاي خود را نسبت به کالاهاي خارجي نيز باز کنند. در نتيجه قيمت دلار بسرعـت به دو برابر آنچـه که امروز است خواهد رسيد و اگر دولت ا ز نظر اقـتصادي نتوانـد توليدات داخلي را حمايت کند آنها را به ورشکستگي خواهد کشاند.
توده عظيمي به درياي بيکران خواهد پيوست. اين تحولات ثبات رژيم را به شدت بهم خواهد زد که بـراي جمهوري اسلامي اين قماري خواهد بود که بايـد تا آخرش باري کند.
 
3- نيروي کار ارزان: نيروي کار در ايرا ن بسيــار ارزان است. ارزاني نيروي کــار امکان بسيار بزرگي براي سرمايه گذاري سرمايه داران خـارجي و داخـلي مي باشد. امروز به طور متوسط کارگر ايراني به صورت حـقـوق ماهانه حساب کنيم، ماهي 150 دلار در آمد دارد، يعـني در واقع در مقـايسـه با نيروي کـار در اروپا و آمريکا يا حتي بسياري ا ز کشورهاي ديگر  درسطح نازلي مي باشد، يعــني يک کارگر اروپائي براي حقــوق ماهانه يک کارگر ايراني فـقــط 10 ساعت کار مي کند اختلافـش در ايـن حالـت که کارگر ايراني 20,50 روز از 22 روز يک مـاه را مجاني کار مي کند، نيروي کار ارزان فـقط يک شـرط مهم است که ايرا ن اين را شرط را دارا مي باشد. 
 
4- فراورده هاي خام و اوليه توليدي : از اين لحـاظ نيـز ايرا ن در شرا يط بسيار خوبي قرار دارد و ا ز نظر نفت و گاز جزء 5 کشور ا ول جهـان مي باشـد و ديگر فراوردها نيز مثـل فلزات رنگي بسيار غـنـّي مي باشـد. امروز براي دئولت هاي اروپــائي و کشورهــاي رشــد يـافـتــه انـرژي نـقـش مرگ و زندگي را دارد. ولي سوآبان اين چهار شرط به هم پيوسته هستند، نمي توان دور امام حلقـه زد و از ديگرا ن شکايت کرد که چـــرا در ايرا ن و منطقه سرمايه گذاري نمي شود؟ اين ديکتاتوري ا ست که ا ز اقتصاد و ســـرمــايـــه ايــرا ن براي حـفـظ حکومت خـود استفـاده مي کند.  با ز هـمـين ديکتاتوري خواهد بود که براي حــفـظ قـدرت خود ايرا ن را به حــرا ج خواهــد گـذاشـت. اين ديکتاتوري است که مردم را به عمق دريا راهنمائي مي کند. اين رژيم حاکم است که مردم را به سـوي انـواع و اقـسام اعـتياد کشيده ا ست . اين مـسئولـيـت حاکمان ديکتاتوري است که اين همه انسانهاي جوان از شدت فشار زندگي سکـتـه مي کنند و عمرشان را به شما مي دهند. اين ديکتاتوري است که اين همه يـأس و نا اميدي، راهزني و بي امـنيـتي در مملکت و منطقه غـوغـا مي کند. همه و همه اين بدبختيها و خون گريه کردن ها مسئوليتش بر گردن آنهائي سنگيني مي کند که رهبران کشور هستـند، نه من و نه دانشجـويـان روشنـفکـر تـرکمن و نه برادران تبـعيـدي مـا در اروپــا.
 
آقاي سوآبان بخش دوم مقاله خود را اينگونه ادامه مي دهد، فرصتي طلائي براي تــرکمنهــا و مـشتهـاي خود را گره مي کند و فــريـاد مي زند ما مي توا نيم چهار نماينده بفرستيم زيرا که تندروهاي حکومت احتما ل دارد انتخابات را تحريم کنند و در استان گلستان بين آنها اختلافات افتاده است. 
آقاي سوآبان تـلاش نـکن ا ز پـوسـت مـرده بر سـر مـردم ما کــلاه بـدوزي و از احساسات پاک آنها براي مسخره کردن آنها استفاده کني، بگذاريد مثالي ديگر بزنم. چند در صد از نمايندگان مجلس از دوره اول تا ششم ترک زبان بودند؟ مشکل اين نيست که ما چـند نماينده در مجـلس داريـم مشکل اين اســت که نمايـندگان متـرسـکي بيشـتر نيستـند بايـد قــوانيـني که نمايـندگان را از وظايــف خود بــاز مي دارد بايد برداشـته شــونـد. تا زمـانيــکـه دست نمايــندگان ا ز پشـت بسـتـه است رأي مــردم چه فــارس، چه آذري و چــه تــرکـمـن يک مثــقا ل وزن نخواهد داشت. ما اگر واقعأ مي خواهيم رأي مردم به عــنوان يک رأي تـأثـير گـذار شمرده شود اين سـه ارگــان غــير انتخــابي، امام، شوراي نگهبـان و شوراي مصلحت نظام بر دا شتـه شود تا زمانيکه اين قــوانـين غير انساني در قانون اساسي وجود دارد رأي مردم برابر با صفر است.
حالا شما ا ز اين خوشحا ل هستـيد که ترکمنها احتمـا ل دارد 4 نماينده به مجـلس بفرستند، اينجا صحبت از چهار نماينده است. آيا اين چهــار نماينده، نمايـنده مردم هستند؟ آيـا مردم اين امکان را دارند نمايـنده واقـعي خود را به تهــران بفرستند يا کافـيست ما آقـاي غـــراوي را با سـه تـن از دوستــان نزديـکش به عنوان نمايـندگان ترکمن به تهران بفرستيم؟ اگر شما به اين راضي هستـيد من آرزوي شما را کامل مي کنم. روستاي ما پـُر از بيکار ميبـاشد شما مي توانيد از روستـاي ما شش نماينده قرض کـنيد، با اين حساب نماينده شما به 10 نفر رسيدند، ببـينيم چکار مي کنند.آقاي سوآبان، مشکل اصلي ما وجود قوانين ضد انســانــي ا ست که دست مردم را در سراسر ايران مخصوصأ تـرکمن صحرا را بسته ا ست.
 
آقاي سوآبان!
هيـچ صيادي ا ز جويبار حقيري که بر مردابي ميريـزد
مرواريدي صيد نخواهد کرد. ما بايد مسيــر جويـبار را
عوض کـنيم و تـلاش نمائـيم اين جويـبار به سوي دريــا
روانه گردد. اين تنها راه نجات مـاست و اين تنها امکان
طلائي براي ملت ماست.
وگرنه همان آ ش ا ست و همان کاسه.
 

       [ بازگشت به صفحه اول ]          [ نسخه قابل چاپ ]        [ اين متن را با ايميل بفرستيد ]

turkmensahra.org