مقاله ای که در هفته ی پیش با نام دو هفته با آقای مرادی نوشته بودم و
جوابی که از آقای مرادی دریافت کردم بسیاری از خوانندگان مقاله های
مختلفم را به تعجب انداخته بود. من تعدادی نامه از خوانندگان مقاله های
مختلفم دریافت کردم، اکثریت آنها خواستار جواب مقاله ی آقای مرادی
بودند و تعداد کمی از دوستان تمایلی به پاسخگوئی آقای مرادی نبودند
بلکه نوشته بودند سکوت جواب بسیار مناسبی برای آقای مرادی می باشد.
من در این میان مانده بودم چکار کنم. در هر صورت بعد از سبک و سنگین
کردنها به این نتیجه رسیدم که لازم است توضیح کوتاهی ارائه دهم تا یک
سری نا روشنی ها و اشتباهات رفع شود. شاید بدین وسیله از صف دشمنان
آقای مرادی خط بخورم و به صف دوستان آقای مرادی بپیوندم.
1- قبل از هر چیز از اینکه بدون توجه و با نهایت بی دقتی آقای مرادی را
مسئول فصلنامه ی "سوز" معرفی کرده بودم از صمیم قلب معذرت می خواهم.
2- در مقاله یک اشتباه تایپی وجود دارد. در خارج از کشور نشریه بود به
جای در خارج از کشور نشر میشود چاپ شده است از این بابت هم معذرت می
خواهم. در دفعات بعد دقت بیشتری به خرج خواهم داد.
3- در مورد اینکه چرا از احمد انتقاد کردم، می توانم بگویم قبل از هر
چیز من تلاش می کنم برخورد انتقادی با روشنفکران ترکمن داشته باشم زیرا
اعتقاد دارم ما ترکمن ها با انتقاد از همدیگر مسیر آینده را برای خود
روشن تر خواهیم کرد و در انتقاد از همدیگر می توانیم یاد بگیریم. در
ضمن فراموش نکنیم که نظرات احمد برای من بسیار مهم است و به همین میزان
احمد مرادی برای من بسیار عزیز می باشد. و هر کس هر چه بیشتر برای من
مهم باشد من به همان میزان هم با شدت بیشتری از ایشان انتقاد می کنم.
برای من زیاد مهم نیست که آقای شریعتمداری چه نظری دارد بلکه مهم اینست
که احمد و آتیلا چه نظری دارند.
4- آقای مرادی شما از اشتباه کوچک من که هر انسان زنده ای می تواند
بکند و شما را به غلط به عنوان مسئول نشریه ی " سوز" خطاب کرده ام تلاش
نمودید مرا در مقابل خود و نشریه ی سوز قرار دهید. از نظر من این تلاش
نا آگاهانه ی شما مرا به مسیری خطا نخواهد کشاند، من هیپوقت دشمن کسی
نبودم و نخواهم بود ولی اختلافات فکری با همه خواهم داشت و به همین
دلیل به تنوع فکری انسانها نهایت احترام را می گذارم، از نظر من تنوع
فکری انسانها مقدس است. با پذیرش این ایده است که بر خلاف تصور شما، من
از اینکه فصلنامه ی سوز به موقع انتشار میشود افتخار می کنم.
5- من درست نمی فهمم چرا شما به نام مستعار حساسیت دارید، قبل از هر
چیز باید برای خودت روشن کنی شما با شخص سر کار دارید و یا با ایدۀ
آن،" نوربردی ایری" با آدرس مشخص از نظر من نام مستعار نیست. آیا شما
غیر از احمد مرادی و آدرس چیزی دیگری هم برای مردم اعلام می کنید. من
هیچوقت برای اثبات غیر مستعار بودن نام خود نام پدر و مادر و یا شمارۀ
شناسنامه خود را نخواهم نوشت، برای کسی مهم نیست که احمد مرادی در کجا
زندگی می کند و در شمارۀ شناسنامه اش کدام ارقام است. مهم اینست که
احمد مرادی چه ایده ای دارد شما هم این قانونمندی را پیروی کنید برای
خودت راحت تر خواهد بود که با ایده های مختلف برخورد کنید و به آنها
کمک کنید و از آنها کمک بگیرید.چونکه تنها چیزی که در انحصار کسی نیست
حقیقت است و فراموش نکنیم دوران سیاه و سفید دیگر سپری شده است. بدین
صورت از شما می خواهم در نشریه ی "سوز" از نشر مقالات بدون آدرس بر هذر
باشید زیرا مقاله ی بدون آدرس را کسی جوابگو نخواهد بود.
6- ختم کلام من آن تصویری که شما از من نشان داده اید در نوشته های خود
اینچنین تصویر وحشتناکی از خود نمی بینم و در نوشته ی شما حس دفع کردن
حاکم است نه حس جذب، در نتیجه من می خواهم که شما مرا راهنمائی کنید
کدام نوشته و یا حرکت من باعث اینچنین تصویر و حشتناکی از من شده است.
دفع کردن راحت ترین کاری است که یک شخص بسیار جوان و کم حوصله می تواند
بکند. ولی جذب کردن احتیاج به انسانهای آگاه، توانمند، خستگی ناپذیر و
با حوصله ی بسیار قوی احتیاج دارد ولی با کمال تأسف نوشته ی پائین خود
را یکبار دیگر بخوانید بعد در خلوت خود کلاه خویش را قاضی کنید. آیا
شما راحتترین راه را در پیش گرفته ای یا راه پر حوصله و آگاهانه را
برای خود انتخاب کرده ای؟ آقای مرادی ما زیاد نیستیم به همین دلیل هم
من نمی خواهم شما زیاد ولخرجی کنید، برای من مهم نیست شما با من چکونه
برخورد می کنید، من همیشه و در هر حالت در کنار شما هستم به این باور
داشته باشید.
"ختم
كلام آنكه، نوربردي يك فرد نيست، بلكه فكر و انديشه و حتي فراتر از آن
جرياني است در ميان جامعه تركمن. او خود را با خوديها ميداند ولي تحمل
رشد و تعالي خوديها را ندارد و بهر شيوه اي از دروغپردازي گرفته تا
شانتاژ و تخريب شخصيت ها متوسل ميشود كه مانع رشد آنان گردد، از اين
منظر او عنصري است واپسگرا و نيرويي مانده
در مقابل ترقي و شكوفايي، و خواسته و ناخواسته در خدمت غير خوديهاست.
او كلام و حضور بيگانگان را مقدس ميدارد، زيرا كه بيگانه پرستي در ضمير
ناتوانش ديگر نهادينه شده و توان خروج و دفع آنرا از خود ندارد. اين
فكر از توان مقابله با نظرات ديگر عاجز است، زيرا كه چيزي از خود
ندارد، تهي است، از سلاح علم منطق و استدلال چيزي نميداند و پرخاشگري و
دشنام و هوچي گري يگانه سلاحي است كه او با آن آشناست. اين تفكر با
مطالعه و دانش اندوزي بيگانه است، روشنفكر كاسبكاري است كه تلاش ميورزد
به مقتضاي زمان با عاريت گرفتن واژه هاي متداول امروزي مثل انديشه نو،
گلوباليزاسيون و جامعه مدني و غيره كه خود دركي از آن مفاهيم ندارد به
حيات روشنفكري خود ادامه دهد.آن فاقد شخصيت تثبيت شده اجتماعي و سياسي
است، آدم متظاهر و شعار پردازي است كه تلاش ميكند بي عملي و بي لياقتي
خود را در قالب بكار گيري كلمات پر طمطراق در ميان جمع توجيه نمايد.
ظاهراً روشنگر حقايق است، ولي با سلاح تخريب به مصاف كشف حقيقت ميرود.
اين تفكر در ميان جامعه تركمن هنوز حيات دارد و هر چه بيشتر اجازه حيات
يابد طيف هر چه وسيعتري را آلوده ميسازد، اين يك بيماري و مرضي در
جامعه تركمن است و آگاهي و ارتقاي دانش و بصيرت ذهن يگانه سلاحي است كه
ميتواند ريشه آنرا بخشكاند."
norberdi@hotmail.com
|