وقتی کوچک بودم بزرگان روستا می گفتند: برکت خدا از آسمان می آید و به
موجودات روی زمین زندگی می بخشند. خیلی اتفاق می افتاد که مردم روستا
در تابستانها وقتی برکت خدا قدری تأخیر می کرد در مسجد روستا دست به
دعا می نشستند.
اگر این تأخیر طولانی تر میشد از مردم پولی جمع می کردند و در مسجد
روستا صدقه ای راه می انداختند تا راه برکت خدا را بازتر کنند. از طرف
دیگر پیر مردان محل تعریف می کردند برکت بندۀ خدا از پائین می آید یعنی
با همیاری مردم، با انتخاب مردم و تلاش مردم.
اگر بنده ای از بندگان خدا بخواهد مسیر برکت بندۀ خدا را عوض کند بر
خلاف امر خدا عمل کرده است. این دیگر نعمت نیست بلکه بیماری بزرگی است
که همه را مریض خواهد کرد.
وقتی آدم بزرگتر و بزرگتر میشود اعتمادش به پیرمردان دهات خود هر چند
در کوره ده زندگی می کنند بیشتر و بیشتر میشود و به عمق صحبتهای آنها
پی می برد.
بندۀ خدا انقلاب میکند و گروهی خود را نمایندۀ خدا می دانند و برای
اثبات حقّانیت خود امامی برای خود سر هم می کنند. امامی که نه به خدا
جوابگو است و نه به بندۀ خدا.
با گذشت زمان نمایندۀ خدا احساس مسئولیتش بیشتر می شود و به سراسر کشور
نمایندگان ویژۀ خود را می فرستد تا بندگان خود را کنترل کند که خدای
نکرده دست از پا خطا نکنند و میوۀ بهشتی را از دست دهند. وقتی جای پای
نمایندگان خود، نگهبانان و شورای مصلحت نظام خود را محکم کرد به فکر
این می افتد که شریک جرمی برای خود پیدا کند چه کسی بهتر از امّت؟ به
بندگان خدا اجازه میدهند که از برکت زمینی نیز بهره مند شوند.
کاندیدهائی پا به جلو میگذارند و شورای نگهبان همه ی آنها را مثل گوجه
فرنگی در جعبه ای جابجا میکند و سبزترین و نارس ترین آنها را در اختیار
مردم میگذارد تا از میان آنها چند تائی را انتخاب کنند تا در تهران
برای مردم املت درست کنند.
برای درست کردن املت حتماً باید تخم مرغی شکست. چون املت باید از گوجه
ی نارس مردم درست شود باید تخم مرغ را نیز مردم انتخاب کنند.
در نتیجه چند تا تخم مرغ بدون زرده یا گندیده را رنگ می کنند و به میان
مردم می برند تا یکی از آنها را انتخاب بکنند. بحال مردم فرقی نمی کند
املت را با تخم مرغ بی زرده بخورند یا با تخم مرغ گندیده در هر صورت
وضع گوجه منتخب آنها خراب است. به این ترتیب این تخم مرغ برای خود رئیس
جمهور می شود تا املت مردم را حاضر کند.
رئیس جمهور پوسته ی تخم مرغ را به تعداد استانها تقسیم می کند و به نام
استاندار به مناطق مختلف با یک بشقاب پر از املت می فرستد.
دعا نویسان تهران مطمئن هستند که این پوسته ها سریع ترمیم می یابند و
تبدیل به تخم مرغ خواهند شد و جوجه های مختلف برای مردم تکثیر خواهند
کرد.
دیگر همه چیز حاضر است هم خدایان خود ساخته و هم املت و هم امت که
ناآگاهانه خود را شریک دزد کرده است.
اندیشه ی دعا نویسان درست بوده وقتی این پوسته ها به استانها میرسند
تبدیل به تخم مرغ می شوند و سریع هم جوجه های قد و نیم قد تکثیر می
کنند.
این خانوادۀ مقدس سرمست از زندگی عاشقانه ی خود هستند و مرزهای خدای
آسمانی را زیر پا می گذارند و بندۀ خدا را فراموش می کنند و ناآگاهانه
با دو پای خود روی سر ملت میپرند.
در پائین نگاهی به بخشی از خانوادۀ سرشار از عشق به ترکمن صحرا بکنید
تا متوجه خواهید شد که کانون این خانواده چقدر گرم است.
من فقط جوجه های معمولی این خانواده را تور زدم، هنوز جوجه های بزرگ و
کوچک زیادی هستند که من به آنها دسترسی نداشتم. شاید کسی یا کسانی دانه
های بهتری داشته باشد که تا بتواند نظر بقیه ی جوجه ها را جلب کند و
آنها را برای آشنائی مردم به جوجه هائی که این همه بر ملت جان می کنند
معرفی نمایند:
1- حجت السلام نورمفیدی ـ نمایندۀ امام در ترکمن صحرا. (شاه خروس)
2- آقای محمد هاشم مهمینی ـ استاندار ترکمن صحرا. (شاه مرغ)
3- آقای سید جواد تقوی ـ رئیس سازمان بازرگانی ترکمن صحرا.
4- آقای سید رضا حسینی ـ مسئول روابط عمومی آموزش و پرورش ترکمن صحرا.
5- آقای علی نظری ـ مدیر عامل شرکت آب و فاضلاب ترکمن صحرا.
6- آقای ابوالقاسم صفوی ـ دبیر ستاد حوادث غیر مترقبه ترکمن صحرا.
7- آقای ابراهیم کریمی ـ معاون هماهنگی امور عمرانی ترکمن صحرا.
8- آقای علی مرگدری ـ رئیس سازمان جهاد کشاورزی ترکمن صحرا.
9- آقای مهندس عامری ـ مدیر عامل شرکت گاز ترکمن صحرا.
10- آقای جعفر آرین ـ مسئول پتروشیمی شمال ایران و ترکمن صحرا.
11- آقای سعدی ـ فرماندار کلاله.
12- آقای ناطقی ـ بخشدار آق قلا.
13- آقای سید محمد خسروی ـ فرماندار گرگان.
14- آقای امینی ـ مدیر کل سازمان میراث فرهنگی ترکمن صحرا.
15- آقای گلیانی ـ فرماندار گنبد کاووس.
16- آقای سید اسحاق حسینی ـ مدیر عامل شرکت مخابرات ترکمن صحرا.
17- آقای علی اکبر پاسندی ـ معاون تکثیر و پرورش آبزیان ادارۀ کل شیلات
ترکمن صحرا.
18- آقای محمد حسین ابراهیمی ـ مدیر کل نوسازی و تجهیز مدارس ترکمن
صحرا.
19- آقای احمد دستمرد ـ معاون پشتیبانی آموزش و پروزش گنبد.
20- آقای اسماعیل تاجیک ـ رئیس آموزش و پرورش گنبد.
21- آقای حبیب الله مقصودلو ـ معاون امور دام سازمان جهاد کشاورزی
ترکمن صحرا.
22- آقای علی پور بنوی ـ مدیر عامل شرکتهای صنعتی ترکمن صحرا.
23- آقای مهندس رضائی ـ مسئول آب ترکمن صحرا.
24- آقای عبدالسلام مهمینی ـ مسئول سازمان ملی جوانان ترکمن صحرا.
25- آقای فرشاد رضا زاده ـ کارشناس مسئول فنی و حرفه ای سازمان آموزش و
پرورش ترکمن صحرا.
26- آقای احمدی ـ کارشناس مسئول مشاور سازمان آمورزش و پرورش ترکمن
صحرا.
30- آقای سلیمان ملکان ـ معاون برنامه ریزی اقتصاد ترکمن صحرا.
31- محمد مهدی ایرجی ـ شهردار گرگان.
32- آقای منوچهر صادقی ـ مدیر کل امور اجتماعی و انتخابات ترکمن صحرا.
33- حجت السلام عسگری فقیه ـ معاون سیاسی ترکمن صحرا.
34- سرکار خانم صدیقه نصیری ـ مشاور مسائل زنان ترکمن صحرا.
35- آقای احسان مکتبی ـ رئیس دائرة المعارف ترکمن صحرا.
36- آقای سید علی اصغر محمودی ـ معاون ادارۀ تأمین اجتماعی ترکمن صحرا.
37- آقای حمید حجت ـ مسئول تأمین اجتماعی ترکمن صحرا.
38- سردار گرمه ای ـ فرماندۀ نیروی مقاومت ترکمن صحرا.
39- آقای غلامرضا بینات ـ سرپرست برنامه ریزی، اداری و مالی ترکمن
صحرا.
40- آقای مهندس معطوفی ـ مدیر شرکت دانه های روغنی ترکمن صحرا.
41- آقای حسن رئیسی ـ مدیر کل بهزیستی ترکمن صحرا.
42- آقای سید محمد حسینی ـ مدیر کل بیمه خدمات درمانی ترکمن صحرا.
43- آقای ابوالقاسم شرتی ـ رئیس هئیت بدوی رسیدگی به تخلفات اداری
ترکمن صحرا.
44- آقای مهندس عبدی ـ مدیر عامل شرکت توزیع نیروی برق ترکمن صحرا.
45- آقای رسولی ـ معاون پیش گیری سازمان بهزیستی ترکمن صحرا.
47- آقای احسان مکتبی ـ دبیر سبز در سبز ترکمن صحرا.
48- آقای سید مصطفی علوی ـ مسئول گاز ترکمن صحرا.
من خود به گفته های بزرگان روستا امروز کاملاً اعتقاد دارم. برکت خدا
از آسمان می آید و نعمت آسمانی خدا به حیوانات و سبزه و انسانها حیات
میدهد.
انسانها از گرمی خورشید خدا قلب خود را گرم نگه می دارند و شبهای
چهاردهم ترکمن صحرا با تماشای ماه به زیبائی زندگی واقف می شوند.
اگربندۀ خدا بخواهد از بالا چیزی بفرستد آن دیگر حامل نعمت نیست بلکه
بیماری می باشد، که دامن مردم را می گیرد و حال آنها را هر روز خرابتر
و خرابتر می کند. متأسفانه این بیماری را نمی شود با جمع شدن در مسجد و
به دعا نشستن و یا با صدقه دادن حل کرد. زیرا قلب خدایان کوچک پاک
نیست، آنها را حتماً چند بار با صابون کردکوی شست و در آب رود گرگان به
مدتی خواباند، در مرحله ی آخر در آب شور دریای خزر به مدت طولانی تر به
غسل کشید. شاید خداوند به داد آنها برسد و آنها را به میزانی تمیز کند.
تا مثل همه این امکان را پیدا کنند که بندۀ خدا باشند و به خدای خود و
بندۀ آن دهن کجی نکنند. اگر همه ی این کارها به این خانوادۀ سرشار از
عشق نژادپرستی کمکی نکرد کار آنها فقط پاشیدن نفت به آتش جهنم خواهد
بود که دامن خود را نیز خواهد گرفت.
norberdi@hotmail.com
|