مقاله

دکتر م. سببي: حزب جبهه ملي ايران در نقاب وطن پرستي

اخيرا مطلع شديم که وزارت آموزش و پرورش ايران با در نظر گرفتن شرايط حاد جامعه و ضرورتهاي اضطراري، دستورالعملي دال بر تهيه کتابهاي درسي متناسب با ويژگيهاي هر استان صادر کرده است. يقينا دستورالعمل نامبرده به ادارات تابعه يک تصميم عجولانه از طرف حاکميت نبوده بلکه حاصل بررسي و تحقيقات ساليان دراز کمسيون آموزش و پرورش مجلس شوراي ملي و همينطور بعنوان يک ژست سياسي جديد از طرف جناح اصلاح طلب حاکميت دوگانه در راستاي مردم سالاري بحساب آورد.
 
از طرف ديگر رشد سريع جنبشهاي هويت گرائي در کشور، هر ايراني صاحب نظر را از جمله نظامداران را وادار به فکر عواقب آن کرده است. بدنبال آن اقتدارگرايان به اين باور رسيده اند که بگير و ببندها چندان در شدت رشد سازگار نبوده و حتي موجب راديکاليزه شدن جنبشها نيز شده است. لذا آنها اندک پاسخ گوئي به نيازهاي اوليه شهروندان غير مرکزي را گامي درراستاي حفظ مشروعيت نظام ميپندارند و در نتيجه در آستانه روز جهاني زبان مادري (21 فوريه) و انتخابات دوره هفتم مجلس ملي تامين اندکي از حقوقهاي طبيعي و اوليه شهروندان غيرمرکزي را ضرورتي به فال نيک مينگرند.
 
چنين راهبرد سياسي از طرف حاکميت چندان تعجب آور نيست چرا که بشر در عرض تکامل سياسي خود همواره شاهد انعطاف نظامداران در مقابل تهديدهاي اساسي بوده است و رشد تدريجي انسانيت مديون چنين تهديدهاي مقطعي ميباشد . اما تعجب برانگيز اين است که هئيت رهبري جبهه ملي ايران بر خلاف افکار وطن پرستانه خود يک واکنش معکوس در قبال حرکت تکامل انساني در ايران نشان ميدهد. در پي تصميم اخير وزارت آموزش و پرورش، تعدادي از اعضاي بلند پايه اين جبهه طي يک نامه اعتراضي وزارت را در اتخاذ به توجه به نيازهاي کودکان استانهاي غيرمرکزي محکوم به بيگانه پرستي ميکنند.
 
اين آقايان به افتراي سياسي خود عليه وزارت مذکور اکتفا نکرده بلکه در فراي آن، با پايين ترين تاکتيک سياسي در پي مجادله عليه هواداران حقوق بشر هستند. در نامه خود ذکر ميکنند که ٌ عوامل دوست نماي دشمنان ايران، برخي مسئولان را وادار به اتخاذ ... که ميتواند حمله به ريشه هاي موجوديت ملت بزرگ ايران و يکپارچگي اين سرزمين بشمار آيد.ٌ
 
واقعا درد اسفناک اين است که اين آقايان باصطلاح صاحب نظر که مورد توجه عده اي از هموطنان نيز هستند چنين کلمات مغرضانه، بي مفهوم و تبليغاتي را در يک نامه عمومي استفاده ميکنند. براي شخص بنده معلوم نيست اين عوامل دوست نماي دشمنان ايران چه کساني هستند. آيا اشخاصي مثل نويسنده که امر دمکراسي و حقوق بشر را که بعنوان هسته اصلي نگرش سياسي خود مينگرند دشمن دوست نماي مد نظر جبهه ملي ميباشد و يا اينکه آن کودکان دهاتي که طالب امکان آموزش به تاريخ زادگاه، ادبيات و زبان خود هستند. آيا مطالبات بالحق شهروندان ايراني در نوع آموزش و پرورش مطابق با شرايط اجتماعي، اقليمي و فرهنگي منطقه مترادف با دشمني دوست نمايانه ويا خيانت به زادگاه خود ميباشد؟ مگر غير از اين است که شما و همفکرانتان زير پوشش شعار مبارزه با تجزيه کشور حاضر به پايمال کردن حقوق اوليه و انساني ساير مليتهاي ايراني هستيد و به وزير آموزش و پرورش جمهوري اسلامي تکليف ميکنيد که يک درس دو واحدي در باره زبانها و گويشهاي مختلف کفايت خواهد بود. انصاف که يکي از ارزشترين و گرانبهاترين خصلت بشري بحساب ميايد داشتن آن خوب چيزي است. انصاف شما کجاست که کودکان آذربايجاني، کردي، بلوچ، لري، عرب و ترکمن، و حتي فارس تکلمان غير مرکز را از تحصيل و آشنائي به تاريخ، فرهنک و زبان خود انکار ميکنيد و دو واحد درسي را جايگزيني آن پيشنهاد ميدهيد. 
 
اين آقايان در تحکيم افکار شوينيستي خود استناد به ساير کشورها در جهان مينمايند و ادعا ميکنند که هيچ دولتي کتابهاي درسي ابتدايي خود را بر پايه فرهنگ و زبان محلي تدوين و منتشر نميکند. اينها غافل از حقايق در کشورهاي کثيرالملل به فريب کاري آشکار مشغولند. مگر اين امضا کنندگان اعتراض نامه اطلاعي از کتابهاي درسي فلامينگها در بلژيک، سوئديها در فنلاند، گرنلانديها در دانمارک، فرانسويها در سويس و کاتولونيها در اسپانيا ندارند و اگر دارند پس با چه نيتي به گمراهي مردم ايران تلاش ميکنند. 
 
رهبران جبهه ملي در ادامه اعتراض نامه خود مينويسندٌ ايجاد کانال هاي تلويزيوني استاني با توليد قومي و گويش محلي.... نتيجه اين شده که اکنون کودکان ما در اين مناطق از آغاز با آموزش گويشها و زبانهاي محلي بزرگ ميشوندٌ.
 
 اين آقايان از حقوق کدام کودکان دفاع ميکنند معلوم نيست. مگر طبق منشور سازمان ملل تمام کودکان ازحق تساوي در امر آموزش و پرورش و تحصيل به زبان خود برخوردار نيستند و تنها نظامداراني همچون نازيستها اعتقاد به برتري نژاد و زبان آريائي نسبت به ساير ملتها دارند و به هزاران بهانه هاي گوناگون سعي در نابودي هويت ديگران ميکنند . کودکان آذربايجاني، کردي، بلوچ، لري، عرب و ترکمن طبق تمام قوانين نوشته و ننوشته جهاني حق دارند با آموزش گويشها و زبان محلي خود بزرگ بشوند. پس مگر غير از اينست که شما بدليل آروزوهاي امپرياليستي و شوينيستي خود حاضر به پايمال و محدود کردن حقوق انساني و طبيعي اين کودکان هستيد.
 
آيا انکار حقوق کودکان غير مرکز بدلايل واقعا بي پايه ( مصلحت ملي جهت جلوگيري از فروپاشيدن کشور) ننگ بزرگي براي وطن پرستان نيست؟ امروز هر انسان عاقل به اين حقيقت پي برده است که آموزش و پرورش متناسب با شرايط منطقه بهترين سيستم انسان پروري و وطن پروري ميباشد. اکثر سازمانهاي سياسي و اجتماعي درون و برون مرز، شخصيتهاي ايراني و حتي سلطب طلبان با درک اهميت مسئله به سياست مرکززدائي تاکيد ميکنند. اما در ايران ما همواره تشکلاتي همانند جبهه ملي خواهان سلب و محدود کردن اين آموزش به کودکان آذربايجاني، کردي، بلوچ، لري، عرب و ترکمن هستند و به دنبال آن با تمام بي انصافي طالب وفاداري به وطن از اين کودکان ميباشند. يا اينکه با صداي بلند و حق به جانب در محکوميت سايرناعدالتيها در جامعه بانگ فرياد ميزنند.
 
همه ما از تاريخ آموخته ايم که بدون تلاش پايدار براي گسترش فرهنگ دمکراسي و حقوق بشر قبل از تحولات اساسي، پيشبرد آنها بعد از دگرگونيها امري خيلي دشوار است. خردمندان و وطن پرستان دلسوز ايراني با احساس مسئوليت و وظيفه و همينطور با پرداختن هزينه سنگيني ساليان متمادي در گسترش چنين فرهنگ در کشور تلاش کرده و ميکنند. اما با کمال تاسف بايد قبول کرد که گاهگاهي شيوه تلاش با مداخله تنگ نظران با آماج مبارزه گره ميخورد و طبيعتا در شدت تکامل سالم تاخير پيش مياورد. امروز حزب جبهه ملي ايران دقيقا چنين نقش واپسگرانه در صحنه سياسي کشور بازي ميکند. اين وطن پرستان خاص جبهه ملي معتقدند که با زور، ستم و تحريف حقايق ـ هويت ساير ملتها همچنان قادر به ايجاد يک کشور يکپارچه و بزرگ و همزمان دمکراتيک خواهند بود غافل از اينکه کاروان پيشرفت بشريت از کنار اين آقايان رد شده بدون آنکه آنها محتواي آن را در يابند.
 
 حقيقت اين است که سنگ دمکراسي را بر سينه زدن خواهان تاوان سنگين وعظيم است و صداقت يکي از شرايط اصلي اعمال دمکراسي ميباشد. رهبران حزب جبهه ملي با انکار حقوق ساير شهروندان ايراني بصراحت نشان ميدهند که تاوان دمکراسي را ندارند. از طرف ديگر به اعتقاد اکثردانشمندان و آگاهان سياسي، اگر محور اصلي راهبرد يک سازمان سياسي همچون جبهه ملي بر مبناي دمکراسي و حقوق بشراستوار نشده باشد بايد ادعاي  وطن پرستي آنها را زير علامت سوال برد. وطني که در آن عدالت حاکم نباشد وطن نميشود چنانچه اگر امروز کشورهاي اروپائي و امريکائي مرزهاي خود را به روي ايرانيان کاملا باز کند بيش از نيمي از اهالي ايران مهاجرت را ترجيح خواهند داد.
 
 
باميد يک ايران براي همه شهروندان

                                                                                         

       [ بازگشت به صفحه اول ]          [ نسخه قابل چاپ ]        [ اين متن را با ايميل بفرستيد ]

turkmensahra.org