بامشخص شدن نتايج انتخابات
دور
هفتم پارلمان ايران، چند
مدتي است كه اين نماينده ها فعاليت خود راشروع كرده اند و
"بايرام گلدي برمك"
نماينده مردم كلاله و
مينودشت نيز اولين
نطق خودرا درتاريخ 27/خرداد/83درصحن علني مجلس ايراد نمود.
مجلس هفتم ازچند نظر بامجلس
ششم داراي تفاوتهاي اساسي است.اگردرمجلس ششم تمامي نمايندگان استان(بجز
نماينده علي آبادكتول)خود را منتسب به جناح چپ مي دانستند دراين
دوره اوضاع كاملا عوض شده است وتمام نمايندگان بجز نماينده دوم
گرگان؛سيدسبحان حسيني(بطور رسمي ياغير رسمي)از جناح چپ برائت جسته اند
وبه آغوش گرم راست تمايل بيشتري نشان داده اند.
دوره ششم دوره اي بود كه
عملا بامصايب بزرگي همراه بود.چه براي منطقه تركمن صحرا وچه براي استان
گلستان؛
سانحه سقوط
مرموز هواپيماي توپولوف روسي حامل وزير راه ايران ونمايندگان
پارلماني استان گلستان مصيبت قابل جبراني نبوده است وهنوز هم منطقه
درداغ طيار، گل و معمي عزيز خون مي گريد. هنوز هم درباورمان نمي گنجد
كه چه گلهايي را از دست داده ايم . هنوز هم سخت است بپذيريم ديگر هلاكويي
نيست كه بي باكانه در صحن علني مجلس حقوق حقه تركمن ها را فرياد كند و با
چنگ و دندان دربرابر ظالمان بايستد. هنوز هم سخت است داغ نبودن اترك (اين
مرد خاكي، بي ادعا و مردم مدار ) و هنوز هم عطر و بوي حضور شهيد گل در
كوچه ها و خيابانهاي خاكي و گلي بندرتركمن به مشام مي رسد. براستي چه
كساني را از دست داده ايم و چه كساني جاي خالي آنها را قرار است برايمان
پركنند؟! چه كسي را ياراي آنست كه همانند معمي در پارلمان ايران مظلوميت
تركمنها را فرياد بزند و بگويد كه تركمنصحرا غصب شده است!
آري دوره آنان زود تمام شد. گل، معمي و اترك به خاطره ها
پيوستند و انتخابات مياندوره يي برگزار گرديد.جاي دو تن ازنمايندگان شهيد
تركمن را دو نفر ديگر گرفتند، يكي در مركز تركمن صحرا (گنبد) و ديگري
درغربي ترين نقطه آن(بندرتركمن) و شروع به فعاليت نمودند.حال آنها بعد از
دو سال حضور درمجلس چه ارمغاني براي مردم آوردند؟ كارنامه آنها به چه نحو
بوده است و آيا در كارنامه اعمالشان نمره قبولي گرفته اند؟ يا خير!؟
بگذريم. چرا كه مردم خود بهترين داورند و نيك مي دانند فرق شعار
و عمل را و ديگر گذشت دوره يي كه بسياري با شعارهاي ظاهر فريب خود سقف
آسمان را پاره مي كردند و براي رسيدن به پست و مقام حاضر بودند شرافت و
عزت خود و قوم خود را زيرپا بگذارند...
دوره هفتم پارلمان ايران براي استان گلستان يك فرق ديگر نيز
دارد وآن اينكه تعداد نمايندگان تركمن در مجلس بلحاظ كمّي از دو به سه
نفر افزايش يافته است و اين درحالي بود كه اين تعداد مي توانست به چهار
نيز برسد.باز هم بگذريم كه مردم آق قلا چه فرصتي را ازدست دادند و گرهي
را كه مي شد براحتي باز كرد نگشودند....
دوره هفتم پارلمان فعاليت خود را آغاز نموده است.از كلاله
بايرام گلدي برمك؛ از گنبد محمدقلي مارامايي و از بندرتركمن محمد قلي
ايري به مجلس راه يافته اند.سه نماينده اي كه هيچكدام قبلا سابقه
نمايندگي نداشته اند و اكنون هركدام با برنامه هاي خاص خود پابه عرصه
گذاشته اند.حال اينان در مجلس بدنبال چه هدفي خواهند بود؟ وكدام گره را
از مشكلات مردم محروم تركمن باز خواهند نمود؟ مردمي كه بيشترين آمار
بيكاري را بخود اختصاص داده اند و به لحاظ پيشرفت صنعتي در پايين ترين
شهرهاي استان گلستان زندگي مي كنند. مردمي كه تيغ تيز گزينش راهنوز هم
بالاي سر خود مي بينند و مردمي كه هميشه غير بومي ها براي اشتغال بر آنها
ترجيح داده مي شوند، حتي در زادگاهشان كه نسل اندر نسل در آنجا زندگي
كرده اند. و مردمي كه هيچ نمي خواهند جز اينكه عزت نفس آنها محترم
شمرده شود و با آنها مانند يك شهروند درجه يك ايراني برخورد شود نه به
عنوان افرادي كه گويي بايد تامادام العمربايد به عنوان شهروند درجه چندم
شمرده شوند ودر منطقه نيز طوري با آنها برخورد شود كه ....
نمايندگان اين دوره چه كاري براي مردم انجام خواهند داد؟
آيا آنها خواهند توانست درجهت جلب رضايت مردم گام بردارند؟آيا آنها مي
توانند درچارچوب نظام جمهوري اسلامي به تمام مطالبات مردم پاسخ گويند؟
وآيا آنها تمام تلاش خود را در راستاي رسيدن به اهداف كلان و منطقه
يي معطوف خواهند كرد؟ تجربه ثابت نموده است كه نمايندگان تركمن (وچه بسا
نمايندگان ساير اقوام) آنطور كه بايد و شايد نمي توانند به تمام
اهداف خود دست پيدا كنند، ساليان مديدي است كه نمايندگان ترك، تركمن،كرد،
بلوچ و عرب به دنبال اجراي يك اصل مهم قانون اساسي ايران هستند كه اشعار
مي دارد: "زبان وخط رسمي ومشترك مردم ايران فارسي است. اسناد و
مكاتبات و متون رسمي و كتب درسي بايد با اين زبان و خط باشد ولي استفاده
از زبان هاي محلي و قومي در مطبوعات و رسانه هاي گروهي و تدريس ادبيات
آنها درمدارس، در كنار زبان فارسي آزاد است" ولي تاكنون به هيچ
توفيقي در اين زمينه دست نيافته اند. و آنقدر اين امر باعث دغدغه براي
نمايندگان محترم مي گردد كه به عنوان مثال آقاي ولي پور نماينده بندر
تركمن طي يك مصاحبه اعلام مي كند كه وزير آموزش و پرورش ايران با
درخواست شخصي وي مبني بر حضور دختران تركمن با پوشش محلي موافقت
نموده است و نشريه همزيستي نيز به مدير مسئولي تاج محمد كاظمي
تيتر اصلي هفته نامه را به اين موضوع اختصاص مي دهد و جالب ترين بخش اين
سناريو هفته بعد اتفاق مي افتد كه روابط عمومي وزارت طي جوابيه اي
مدعي مي شود كه خبر از اساس دروغ است و اصلا چنين بحثي مطرح نشده
است! به نظر مي رسد كه ديگر در عصر ارتباطات القاي خبر غير واقعي به مردم
كاركرد خود را ازدست داده باشد چرا كه مردم صحت خبر راپيگيري مي كنند و
نمايندگان بايد بدانند كه مردم تركمن فرق بين دوغ و دوشاب را خوب تشخيص
مي دهند.
پيگيري اصل15 قانون اساسي
همانطور كه در دوره هاي قبلي نيز بوده است بايد در اين دوره نيز در دستور
كار نمايندگان منطقه قرار گيرد تا اقوام ايراني به يكي از اساسي ترين
حقوق خود كه همان يادگيري زبان مادريشان است دست پيدا كنند، بيش از 65
درصد ايرانيان داراي زباني غير از زبان فارسي هستند(كردي، تركي آذري،تركي
تركمني، بلوچي، عربي و...)و اين حق آنان است كه به زبان قومي خود صحبت
نمايند و آنرا فراگيرند.
قانون اساسي ايران داراي يك
اصل ديگر نيز هست كه چندان حساسيت نماينده هاي ايراني را برنيانگيخته است
و آن اصل نوزدهم قانون اساسي است كه اشعار مي دارد:"مردم ايران از هر
قوم و قبيله كه باشند از حقوق مساوي برخوردارند و رنگ، نژاد، زبان و
مانند اينها سبب امتياز نخواهد بود".
بنظر نگارنده،اين اصل
حتي از اصل پانزدهم قانون نيز مهمتر است چرا كه حقوق بسيار اساسي تري
را مطرح مي كند كه درواقع دربرگيرنده تمام آمال، ايده ها و آرزوهاي فرو
خفته اقوام ايراني و بويژه قوم تركمن است. در اين اصل هيچ تفاوتي بين
اقوام وجود ندارد و هركس بصرف ايراني بودن حق دارد كه ازتمامي حقوق
شهروندي برخوردار شود و هيچ تبعيضي نيز دراين زمينه دربين اقوام مختلف
نبايد باشد. بسياري ازحقوقدانان ايراني اعتقاد دارند كه اصول قانون
اساسي ايران بويژه در بحث اقوام و آزاديهاي مدني سلبي مي باشد به اين
معنا كه قانونگذار با وضع اين اصول تنها خواسته است رضايت اقوام رابه سوي
خود جلب نمايد و ضمانتي براي اجراي اين قانون وجود ندارد؛درحالي كه بنظر
من اين اصول (وبويژه اصل نوزدهم قانون)نه تنها سلبي نبوده بلكه ازنوع
قوانين ايجابي است كه بايد لازمه اجرايي پيدا كند واگر چنين نشود از
آفات يك جامعه دموكراتيك است وضعف بزرگي براي سيستم حكومتي ايران است كه
قوانين آن لازمه اجرايي ندارند.بهمين دليل بايد نمايندگان اقوام ايراني
پيگيري اين اصول مهم قانون اساسي را خواستار شوند وبايد در اين زمينه
نهادهاي ذيربط راتحت فشار قرار دهند.
اما دربحث منطقه
اي، مطالبات مردم تركمن صحرا چيست؟ و نمايندگان در سطح منطقه بدنبال
چه اهدافي بايد باشند؟ در اين دوره باتوجه با افزايش كمي نيروهاي تركمن
در مجلس مي توان از اهرم فشار بر مديران و مقامات اجرايي براي
اعمال خواسته هاي بحق مردم تركمن استفاده نمود. اين حق تركمن هاست كه
سهمي از مديريتهاي استاني را بخود اختصاص دهند. تركمنها بزرگترين قوم
استان هستند كه بسياري را عقيده بر آنست با وجود تزريق اقوام غير
بومي (سيستاني ها و...) به اين منطقه، حدود 55درصد جمعيت استان
راتشكيل مي دهند. (هرچند بدليل ترس دولت از شمارش واقعي اقوام ايراني،
هيچگاه در سرشماريهاي عمومي؛ اين اقوام بلحاظ زباني و مذهبي مورد سرشماري
قرار نمي گيرند) ولي اگر اين آمار رانپذيريم و آماري را كه مديران اجرايي
غيرتركمن دراستان آنرا تبليغ مي كنند (سهم غير واقعي 33درصدي تركمنها از
تركيب جمعيتي گلستان) قبول نماييم بايد ديد كه سهم اين جمعيت از پستهاي
مهم و مديريتي كلان در استان چگونه است؟
و
آيا سهم مديريتي تركمنها در استان گلستان قابل قبول است؟ چرا اين سهم
33درصدي (بزعم حاكميت) و سهم 55 درصدي (بلحاظ آمارهاي تقريبي) در هيچيك
ازادارات كل حتي يك مديركل ندارند؟ و آيا باعث تأسف نيست كه نخبگان
تركمن تنها بصرف تركمن بودن بايد درحاشيه قرار بگيرند؟ پس كجاست شعار
شايسته سالاري كه مسئولان نظام اينهمه دم ازآن مي زنند؟! آيا بايد فاصله
بين شعار و عمل اينچنين عميق و ژرف باشد؟ بايرام گلدي برمك درنطق پيش
ازدستور خود روي مسأله مهمي انگشت گذاشت و آن لزوم استفاده از مديران
بومي در استان است ولي چه سود كه بومي ترين قوم استان سهمي در مديريت
كلان استاني ندارد؟ و باعث تأسف اينكه وقتي تعريف بومي بودن پيش مي
آيد، اقوامي كه از دورترين نقطه جغرافيايي ايران پابه اين منطقه نهاده
اند بومي تر لقب مي گيرند در حاليكه سابقه سكونت آنها درگلستان به بيش
از20-25سال نيزنمي رسد! چرا بايد خون اين افراد رنگين تر از خون قوم
تركمن باشد؟ كدام منطق مي پذيرد كه استان گلستان يكي ازبالاترين آمار
وجود مديران پروازي را دربين استانهاي كشور داشته باشد؟
مديراني كه درطول هفته باپرواز به گرگان مي آيند و عصر سوار بر هواپيما
به شهر خود برمي گردند، آيا اين افراد براي استاني كه هيچ تعلق خاطري به
آن ندارند دل خواهند سوزاند؟ اگر حتي پايين ترين سهم جمعيتي استانرا در
نظربگيريم تركمنها بايد حداقل 33درصد مناصب مديريتي استان رادراختيار
بگيرند ولي چرا عملا چنين نمي شود؟چرا فرمانداران شهرهاي تركمن نشين بايد
غيربومي باشند؟چرا ادارات كل استان دردست اقوام غيرتركمن باشد .چرا
ازتركمنهادرمعاونتهاي اقتصادي،عمراني،سياسي واجتماعي استانداري استفاده
نمي شود.و اصلا چرا نبايد نمايندگان تركمن با كمي خودباوري بحث
استاندار تركمن رامطرح ننمايند؟ مگر بومي تر ازتركمنها نيز دراين
استان نيز پيدا مي شود؟وچرا نمايندگان تركمن ازمطرح نمودن اين موضوع ابا
دارند وآنرا براي خود خط قرمز فرض مي كنند وچرا نمي خواهند براي يكبارهم
كه شده پارافراتر از پندارهاي ذهني خود بگذارند؟
چطور مي شود كه يك استاندار بدون هيچ سابقه مديريتي آشكار در رأس هرم
مديريتي استان قرار بگيرد و با وجودي كه همگان بر بي كفايتي وي مهر تأييد
مي زنند (و در نشست جبهه مشاركت در تهران نيز عنوان مي شود كه بعلت بي
توجهي به حقوق مردم استان، جناح دولتي اصلاح طلب پايگاه خود را در استان
(وبويژه درتركمن صحرا) ازدست داده اند) ولي وي همچنان بايد در رأس كار
باشد بطوري كه فعالان سياسي استان به طنز به استان گلستان لقب استان
مهيمنيان داده اند! در واقع اين استان گويي به مردم تعلق ندارد بلكه
به خانواده مهيمني تعلق دارد كه سابقه آنها براي بسياري روشن است!
آيا نبايد فرياد اعتراض نمايندگان تركمن در برابر اينهمه تبعيض
آشكار بلند شود؟ و مگر هدف از داوطلبي نمايندگي مجلس چه بوده است؟ مگر نه
اينست كه نمايندگان تركمن براي مقابله با تبعيض و نابرابريها پا به عرصه
گذاشته اند؟ پس آيا وقت آن نشده است كه بي تعارف همه چيز را كنار بگذارند
و حرف حق را فرياد زنند؟ نمايندگان تركمن نبايستي منفعت گروه و فرد را بر
مصلحت عموم ترجيح دهند و از فرصتي كه مردم بدست آنها داده اند بنحو احسن
درجهت پيگيري مطالبات مردمي بهره بگيرند.
پيگيري ديگر مطالبات قوم تركمن درشهرهاي كلاله،گرگان،گنبد،آق قلا
وبندرتركمن بايد دردستوركار نمايندكان قرار گيرد.يادمان نرفته است وقتي
راكه نمايندگان استان ازخاتمي درخواست تأسيس منطقه آزاد استان گلستان
را نموده بودند وي در جواب مرقوم كرده بود: "گويي نمايندگان محترم انتظار
دارند تمام ايران به منطقه آزاد تبديل شود!" و به طنز و به جد اين طرح را
رد كرده بود. ولي به محض اينكه بحث منطقه آزاد خرمشهر- آبادان بميان آمد
خاتمي بي درنگ با آن موافقت كرد! و اين دوگانگي درعمل جالب توجه است.
علاوه برپيگيري تأسيس منطقه آزاد درگلستان (ياحتي منطقه ويژه اقتصادي)
بايد ساير طرحهاي منطقه اي نيز مورد توجه قرار گيرد.
چند وقت پيش بود كه در ايران سوار قطار تهران- جنوب شده بودم و نقشه اي
توجه مرا بخود جلب كرد. دراين نقشه مسيرهاي مطالعاتي راه آهن را مشخص شده
بود كه قرار است در آتيه مورد بهره برداري قرار گيرند. مسير راه آهن
گرگان –گنبد درفاز نخست مطالعاتي اين نقشه بود ولي هنوز هم اين
آرزوي ديرينه مردم شرق گلستان تحقق نيافته است ؛ اين درحاليست كه بسياري
از خطوط راه آهن كه درمرحله دوم مطالعات قرار دارند كلنگ آنها زده شده
است و در برخي مسيرها نيز (مثل مسير استانهاي كرمان يا بلوچستان) سوت
حركت قطار بصدا درآمده است و جديدا نيز خط آهن قزوين- بندر انزلي خارج از
طرحهاي مطالعاتي؛ عملياتي شده است و پيش بيني مي شود تا 3سال آينده
بطور كامل افتتاح شود.
متأسفانه گلستانيها در مركز
كشور نيز كسي را ندارند كه حامي استان باشد و از حقوق حقه آنها دفاع كند
و دقيقا بهمين دليل است كه بسياري از پروژه هايي كه در منطقه سوددهي و
انتفاع فوق العاده يي دارند به خارج استان منتقل مي شوند و مثال بارز آن
تأسيس بندر ويژه نفتي اميرآباد مي باشد كه ميلياردها تومان ريالي و
ميليونها دلار ارز را روانه شهرهاي بهشهر و نكاء نمود. با وجودي كه
بندرتركمن (بندرشاه سابق) تمامي قابليتهاي لازم را براي گسترش
فعاليتهاي بندري داشته است و از امتياز راه آهن نيز بهره مند بوده
است متأسفانه دولتمردان جمهوري اسلامي ترجيح دادند ميلياردها سرمايه
گذاري كنند و بندر امير آباد را تأسيس نمايندتا از اهميت بندرتركمن
بكاهند و با هزينه هاي گزاف چندين كيلومتر راه آهن از بهشهر به كناره
دريا كشيده اند درحاليكه راه آهن بندرتركمن بيش ازنيم قرن است كه برلب
آب تكيه زده است. دراين زمينه عملكرد نمايندگان دوره هاي قبلي چه
بوده است؟ و آيا آنها نمي توانستند به اين امر اعتراض كنند؟ بندرتركمن از
سالهاي قبل از انقلاب وبويژه در جنگ جهاني دوم پايگاه اصلي ترانزيت كالا
و اسلحه بوده است ولي اكنون خاموش و ساكت نظاره گر پيشرفت بنادري همچون
انزلي، اميرآباد و...است.مسأله تعيين رژيم حقوقي جزيره آشوراده ،شبه
جزيره ميانكاله و خليج گرگان نيز معضلي براي پيشرفت منطقه شده است و
مازندرانيها اعتقاد دارند كه تمام اين بخش جزء لاينفك قلمرو سرزميني
استان مازندران است درحالي كه تمام شواهد تاريخي عكس اين موضوع را اثبات
مي كند.براستي خليجي كه ازساليان دراز نام گرگان را به خود گرفته
است وجزيره اي كه ازديرباز محل اقامت وفعاليت تركمنها بوده است وشبه
جزيره اي كه غير از صيادان تركمن سكنه ديگري ندارد چگونه به اين راحتي
محل مناقشه اي مي شود كه فرجام آن نامعلوم است وچرا نمايندگان
گلستان،استانداري و...دراين زمينه هيچ اقدام درخوري انجام نداده اند؟
براستي اگر اين مناطق را از گلستانيها بگيرند چه براي استان باقي مي
ماند.همين فرداست كه استان همجوار ادعاي مالكيت بندرتركمن رانيز بنمايد
بااين استدلال كه اين شهر نيز سابقا جزئي از استان آنها بوده است واسكله
آن زيرنظر اداره كل بنادر وكشتيراني استان مازندران اداره مي شود!تعيين
رژيم حقوقي ميانكاله وخليج گرگان بايد دردستور كار نمايندگان گلستان
وتركمن صحرا قرار گيرد وآنها بايد باتعيين گروههاي كارشناسي ازحيثيت
وتماميت استان ومنطقه دفاع كنند.
بحث مسير شمالي استان گلستان نيز از بحثهاي جدي و بسيار
حياتي در پيشرفت و توسعه اقتصادي استان و منطقه محروم شمالي تركمن صحرا
است. قرار است اين (درنهايت) اتوبان ترانزيت وبين المللي ازشهر بندرگز
آغاز وشهرهاي بندرتركمن- آق قلا-گنبد-مينودشت –آشخانه را دربر
گيرد ودرصورت احداث اين باند علاوه برپيامدهاي اقتصادي آن،شهرهاي شمالي
استان ازبن بست خارج خواهند شد وبه لحاظ گسترش توريسم دراستان نيز
مفيدخواهد بود.علاوه برآن ازترافيك اتوبان بندرگز،گرگان،مينودشت
نيزبطورمحسوسي كاسته خواهدشد.
تغييرمسير جاده ترانزيت تهران-مشهد كه از گرگان و
مينودشت عبور ميكند و روي محيط زسيت طبيعي جنگل زيباي گلستان تأثيرات
مخربي داشته است نيز امري است كه نبايد ازنظر نمايندگان مجلس دور بماند.
با اين امر علاوه برآنكه منطقه كلاله و نوار شمالي آن تا گليداغ به لحاظ
اقتصادي شاهد پيشرفت بسياري خواهند بود چهره زيباي طبيعت درجنگل گلستان
نيز ازآزار انسانها مصون خواهد ماند وديگر اينكه ازتخريب درختان چندين
ساله جلوگيري خواهد شد تاكمتر شاهد بليه طبيعي سيل دراين نقطه ازاستان
باشيم.
ازديگر مسائلي كه غرب تركمن صحرا (كؤموش دپه، خوجه نپس
وبندرتركمن) با آن به شدت دست به گريبان است مسأله صيد و صيادي مي
باشد و موضوعي كه مردم اين منطقه را بشدت رنج مي دهد آمار بالاي
بيكاري جوانان در منطقه است. حال اين جوانان بايد چه تدبيري
بينديشند؟ يك جوان مسكن مي خواهد، تفريحات سالم مي خواهد، مي خواهد تشكيل
خانواده بدهد، استقلال مالي داشته باشد و...چاره آنها نيز همه به اقتصاد
برمي گردد. جوانان اين منطقه از داشتن شغل دولتي كه محرومند، از كارخانه
هاي عظيم توليدي نيز در منطقه خبري نيست و شرايط نامساعد اشتغال جوانان
نيز مزيد برعلت است؛ حال يك جوان بندر تركمني بايد براي آنكه روي پاي خود
بايستد چه راهكاري بينديشد؟ آيا نه اينست كه اين جوانان نيز حق حيات
دارند؟ آيا نه اينست كه بايد استقلال مالي داشته باشند تا دست خود را
بسوي هركس و ناكسي دراز نكنند؟ آيا ايجاد شغل مناسب براي جوانان از وظايف
ذاتي دولتها نيست؟
وقتي دولت دروظيفه
خود كوتاهي مي كند جوان بندرتركمني نيز چاره اي ندارد جز اينكه هرچه
درتوان دارد انجام دهد.وگرنه كدام عقل سليم قبول مي كند كه يك جوان
درسرماي زمستان ودر دل توفان سوار بريك قايق پارويي خود را اسير سرنوشتي
نامعلوم كند كه فرجامش يا بدست آوردن تكه اي قوت لايموت (در
خوشبينانه ترين حالت)؛ يا غرق شدن در درياي متلاطم خزر و يا اصابت تيري
برسينه اش باشد؟ متأسفانه در اين زمينه علاوه برآنكه دولت در وظايف خود
كوتاهي مي كند، چنان با اين صيادان برخورد مي نمايد كه گويي جان انسانها
هيچ ارزشي ندارد! مردم محروم غرب تركمن صحرا تا كي بايد در غم كشته شدن
عزيزانشان خون گريه كنند؟ واين سناريوي دردناك تاكي بايد ادامه يابد؟ آيا
وظيفه نمايندگان استان ونمايندگان تركمن نيست كه از حقوق مردم خود دفاع
كنند؟آيا نبايد كسي فرياد اعتراض تركمنها را به گوش همه برساند؟آيا شيلات
استان كه حدود نيمي ازخاويار كشور را ازبندرتركمن وكؤميش دپه وخواجه نفس
استحصال مي كند نبايد زمينه اي براي اشتغال جوانان استان دراين زمينه
ايجاد نمايد؟چرا كارخانجات فرآوري وعمل آوري خاويار وتن ماهي بايد درساير
استانها مستقر گردد وتنها رنج ومشقت صيد نصيب صيادان سختكوش استان
گردد؟آيا نبايد درزمينه ايجاد كارخانه هاي تبديلي خاويار وتن ماهي
درمنطقه اقدامي صورت گيرد؟
مسائل مرتبط با كشاورزي دراستان گلستان نيز بايد توسط
نمايندگان مردم پيگيري شود. بسياري از كشاورزان منطقه از كمترين امكانات
كشاورزي بهره مند نيستند، محصولات آنها بيمه نمي شود و شرايط پرداخت وام
نيز بسيار سخت است. كشاورز محروم منطقه تنها بايد به شرايط جوي اميدوار
باشد واگر خداي ناكرده خشكسالي رخ بدهد تمام زحمتهاي يك ساله كشاورزان
برباد مي رود.ايجاد صنايع تبديلي وكارخانجات فرآوري محصولات كشاورزي
نيز مي تواند نويدبخش توسعه آشكاري براي استان باشد.و چه افتخاري
بالاتر ازآنكه يك نماينده باغرور بگويدمشكلي را ازپيش پاي مردم منطقه
برداشته است؟
وجود مزرهاي آبي و خاكي
استان گلستان با
كشورهاي آسياي ميانه، ققفاز و فدراسيون روسيه نيز از مزاياي بالقوه استان
است كه به فعليت نرسيده است. بعد از اعمال قوانين سختگيرانه كشور
تركمنستان در مورد مجوزهاي گذر مرزي ترانزيت كالا و مسافر از مرز پل به
شدت كاهش يافته است و اين معضل تأثير منفي آشكاري روي اقتصاد شهرهاي آق
قلا، گنبد وكليه شهرهاي استان گذاشته است و در واقع استان گلستان
نتوانسته است از مزاياي مرزي خود كوچكترين بهره ها را ببرد و مرز پل نيز
ديگر آن دوران شكوفايي خودرا پشت سرگذاشته است و بصورت“باري
بهرجهت ”اداره
مي شود. رسيدگي به مشكل تجار گلستاني در تركمنستان و اعمال فشار برروي
كشور تركمنستان مبني بر لغو محدوديت سفر 45كيلومتري درخاك
تركمنستان و نيز راه اندازي يا تجهيز گمرك شهرهاي آق قلا، گنبد و
بندرتركمن اقتصاد استان را متحول خواهد كرد. در اين زمينه مي توان به
تجهيز امكانات گمركي و بندري شهر بندرتركمن و نيز پيگيري ايجاد جاده
ترانزيت دور خزر (كه شهرهاي بندرتركمن،خوجه نپس وكؤميش دپه را ازطريق
جاده زميني به شهرهاي بندري كراسنوودسك، آكتائو، آستراخان وباكو متصل
ميكند) مي تواند تحولي شگرف در روابط بين ايران و آسياي ميانه و قفقاز
ايجاد نمايد. سالهاست كه پروتكل ايجاد اين جاده به امضاي كشورهاي
ساحلي رسيده است و دركشوي دولتمردان كشورهاي ذينفع خاك مي خورد. اين جاده
مي تواند تحولي را نيز در زمينه صنعت توريسم استان موجب شود كه صد درصد
به نفع اقتصاد وفرهنگ استان خواهد بود.
ايجاد زير ساختهاي گردشگري
درجزيره آشوراده،
بندرتركمن،بندرگز و كردكوي، تالابهاي بين المللي آق قلا و گنبد و نيز
ساير مناطق استان مي تواند ارزش افزوده اقتصادي فراواني براي منطقه تركمن
صحرا به ارمغان آورد. جزيره آشوراده تنها جزيره ايراني درياي خزر است كه
اكنون بصورت متروك درآمده است ودرصورت توجه به اين منطقه مي توان شاهد
سيل گردشگراني بود كه براي اقامت احتياج به هتل دارند،براي تغذيه احتياج
به رستوران دارند وبراي خريد سوغاتي احتياج به فروشگاههاي عرضه صنايع
دستي دارند.
توجه به مشكلات بافندگان فرش كه درسخت ترين شرايط نيز
ازعرضه هنرهاي خود دست نمي كشند مي تواند انگيزه اي باشدبراي آنها كه به
كيفيت بهتر بافت فرش توجه جديتري بكنند وعرصه خلاقيت خودرا گسترش
دهند.بيمه بافندگان فرش وبرگزاري سمينارهاي تخصصي بهينه سازي نقوش سنتي
فرش مي تواند صنعت بافت فرشهاي زيباي تركمني ازخطرنابودي كامل نجات دهد
وعرضه اين فرشها كه شهرت جهاني دارند دربازارهاي جهاني رونق واعتباري
دوباره خواهديافت.
گنجاندن استان گلستان درليست استانهاي توسعه نيافته و
برخورداري از بودجه توسعه نيز سالهاست كه توسط نمايندگان پارلمان دنبال
مي شود و به نتيجه نرسيده است. چهره دلفريب و جذاب استان گلستان باعث
شده است كه دولتمردان ايران اين استان را در فهرست استانهاي برخوردار و
متمكن كشور بحساب آورند در حالي كه اين استان از مشكلات ريشه اي و عميق
عدم توسعه رنج مي برد.براستي آيا اين استان از لحاظ توسعه زيرساختهاي
لازم را داشته است كه دركنار استانهايي چون اصفهان، مركزي، تهران و فارس
قرار گرفته است؟ اگربخشهايي از استان بخاطر وجود عرصه هاي جنگلي ممنوعيت
توسعه صنعتي دارند شمال اين استان كه اقليم بياباني ونيمه بياباني
دارند مي تواند بهترين مكان براي احداث كارخانه هاي عظيم ومادر همچون
صنايع تبديلي،كارخانه سيمان و...باشند.حال نمايندگان استان چه تدابيري
براي استفاده از مناطق بي بر شمالي تركمن صحرا انجام داده اند؟
ارتباط با نخبگان خارج از
كشور نيز از
مسائل مهمي است كه تاكنون مورد غفلت نمايندگان بوده است. جمعي از بهترين
سرمايه هاي معنوي و فكري ايران و تركمن هم اكنون درخارج از كشور حضور
دارند و عاشق خدمت به زادگاه خود هستند. متأسفانه وجود قوانين دست و
پاگير و نيز وجود بحث خودي وغير خودي باعث دوري اين عزيزان از مام ميهن
شده است درحالي كه اين افراد در خارج از كشور داراي موقعيت بالاي
اجتماعي ،علمي و اقتصادي هستند و كافي ست كه به آنها اندكي بها داده
شود و تضمين لازم به آنها داده شود تا شاهد سيل عظيم روانه شدن سرمايه
هاي خارجي به ايران و تركمن صحرا باشيم. اين امر نيز از لحاظ اقتصادي و
فرهنگي ثمرات مثبت فراواني خواهد داشت. اينكه تاكنون اين امر مورد مداقه
نمايندگان نبوده است نمي تواند دليلي باشد بر اينكه هم اكنون نيز از اين
امر غفلت شود. درحاليكه دركشورهايي مثل كوبا، هندوستان و پاكستان حساب
ويژه اي روي اتباع اين كشورها در خارج و مشاركت اين اتباع در پيشرفت
كشورشان باز مي شود متأسفانه حكومت جمهوري اسلامي به بهانه هاي واهي از
ورود ايرانياني كه بعلل مختلف از كشور خارج شده اند ممانعت مي كند درحالي
كه اين عزيزان در همه جا با افتخار از كشور خود ياد ميكنند و دلشان براي
ميهنشان سخت مي تپد.
نهادهاي مدني و مردمي
از پوياترين و كاراترين نهادهاي يك كشور بشمار ميروند كه عملكرد مثبت
آنها دست كمي ازبزرگترين نهادهاي دولتي ندارد وازآنجا كه اين نهادها
باعشق وشور وعلاقه اداره مي شوند كارايي انها حتي بسيار بيشتر ازنهادهاي
دولتيي مي باشد كه مديران آنها تنها به فكر رضايت مقامات بالادستي هستند
وهيچ تفكري جز اين ندارند.درتركمن صحرا نيز بعد ازدوم خرداد1376 بسياري
ازعلاقمندان ودلسوزان فرهنگ تركمن بصورت كاملا خودجوش به فعاليت درزمينه
هاي اجتماعي وفرهنگي درغالب تشكلهاي مدني غيردولتي(NGO`s)پرداختند،بدون
اينكه كوچكترين چشمداشت مادي ومعنوي ازدولت داشته باشند.اين نهادها حلقه
واسط مردم ودولت هستند وحمايت ازنهادهاي مدني مي تواند درزمينه بهبود
اوضاع اجتماعي وفرهنگي تركمن صحرا بسيار مؤثر باشد.نمايندگان بايد
درراستاي حمايت ازنخبگان ونخبه پروري درمنطقه تركمن صحرا ازفعاليتهاي اين
تشكل ها حمايت كنند.تشكلهاي غيردولتي استان وتركمن صحرا تاكنون باوجود
كارشكنيهاي فراوان وسنگ اندازيهاي دولتي كارنامه قابل قبولي ازخود به جا
گذاشته اند ودرصورت حمايت نمايندگان ازاين تشكل ها(حتي حمايت بصورت دفاع
ازفعاليت هاي آنها ونه حمايت مالي) مي توان به آينده اين تشكلها اميد
فراوان بست.
ازنمايندگان تركمن استان
اميد مي رود كه از عرصه نشر مكتوب تركمن صحرا نيز حمايت كنند و
دربرابر فشارهايي كه به صاحبان قلم مي رود دربرابر صاحبان قدرت بايستند
.درمنطقه اي كه نوشتن ناكارآمدي نيروي انتظامي براي مدير مسئول نشريه
خطرات فراواني به ارمغان مي آورد و در منطقه اي كه براحتي جلوي انتشار
نشريات را به كوچكترين بهانه هاي واهي مي گيرند چه تضميني وجود دارد كه
نويسندگان تركمن بتوانند به رسالت حرفه اي خود عمل كنند؟ هنوز هم
احضار مدير مسئول صحرا و نيز تعطيلي نشريه وزين"گلستان ايران" از ذهن
و خاطر تركمنها نرفته است و نمايندگان بايد در برابر فشارهاي خارجي كه
برمديران مسئول و خبرنگاران نشريات تركمني مي رود مقاومت كنند و از اين
نشريات حمايت قاطع به عمل آورند و فراموش نكنند كه نشريات استاني پل بين
آنها و مردم منطقه هستند. علاوه بر آن بسياري از اهل قلم تركمن تقاضاي
مجوز نشريه از وزارت ارشاد ايران را نموده اند كه سالهاست به اين تقاضاها
پاسخي داده نشده است، متأسفانه درايران هميشه كارهاي اداري ازگذرگاه
ارتباطات فراقانوني انجام مي پذيرد و به دليل اينكه نويسندگان تركمن
درحاكميت هيچ مقام آشنايي ندارند هميشه دراين زمينه به حقوق خود دست پيدا
نمي كنند.دركنار اينها بايد به مشكلات مالي وفني نشر نيز اشاره كرد كه
كمر نشريات محلي راتاكرده است ومدير مسئول تنها بخاطر عشق وعلاقه به
فرهنگ قومي اش عرصه نشر راترك نمي گويد وتمام سرمايه خودرا صرف اين كار
غير سودده وغير انتفاعي مي كند وكمترين انتظار ازنمايندگان آنست كه آنها
رادرزمينه گرفتن سهميه از وزارت ارشاد ياري كنند.
ايجاد بنياد تركمن شناسي
(خانه تركمن)نيز مي تواند به آشنايي مردم ايران با اين قوم صبورايراني
كمك شاياني بكند وعرصه رابراي مطالعات دامنه دار قوم شناسي،زبانشناختي
وفرهنگي ـ تاريخي مهيا نمايد.اين مكان همچنين مي تواند به محلي براي
ارتباط هرچه بيشتر شاعران،نويسندگان،محققان،پژوهشگران وعلاقمندان فرهنگ
تركمن تبديل شود ودر دراز مدت مي تواند بسيار اثرگذار باشد.نظير اين
بنياد در كردستان(سسندج)با عنوان "خانه كرد"ايجاد شده است وتأسيس مركزي
مشابه براي تركمن صحرا ضروري مي نمايد.
حل مسأله گزينش تركمنها
نيز ازمهمترين خواسته هاي مردم تركمن صحراست.متأسفانه مشكل مصاحبه وگزينش
باعث شده است كه بسياري ازتحصيلكردگان تركمن باوجود شايستگيهاي علمي
فراوان نتوانند درزمينه هاي علمي خود شغل مناسبي راپيدا كنند.سئوالاتي كه
ازجوان تحصيلكرده پرسيده مي شود درنوع خود بسيار جالب وتأسف برانگيز است.سئوالاتي
كه بيشتر شبيه تفتيش عقايد است تا چيز ديگر!براستي جواني كه قرار است
دريك نهاد دولتي به عنوان حسابدار استخدام شود چرا بايد درمورد اينكه
درنمازجمعه شركت مي كند يانه؟آيا به ولايت فقيه اعتقاد راسخ دارد
يانه؟آيا ازجنگ گنبد واز همزبانان تركمن خود كه دراين نبرد نابرابر شركت
داشته انداظهار بيزاري مي جويد يانه؟و...پاسخ گويد؟وآيا مگر اين سئوالات
ربطي به حوزه كاري وي درشركت دارد ياخير!؟
دوستي تعريف مي كرد كه چندي
پيش قرار بوده دريك اداره درگرگان به عنوان مستخدم به كار مشغول شود و
مسئول حراست آن اداره اولين سئوالي كه از وي پرسيده آن بوده است كه "آيا
درجنگ گنبد شركت داشته اي؟!" جالب اينجاست كه وي در زمان جنگ تركمن صحرا
تنها دوسال بيشتر نداشته است! وي اضافه ميكند كه از وي سئوالات عقيدتي
اهل تشيع را مي پرسيده اند و اينكه آيا به نظر او خلفاي پيشين حق حضرت
علي(ع) را غصب نكرده اند! همين سئوالات باعث انزجار شديد وي شده است
بطوري كه مي گويد همانجا با عصبانيت بلند شدم و قيد كار دولتيي را (كه به
اعتقادات قلبي ام لطمه ميزند) براي هميشه زدم و به سركار صيادي غيرمجاز
برگشتم!
دردهاي منطقه بسيار است.
رنج و غم باپوست و خون مردم تركمن عجين شده است. آنها دردهاي اساسي
بسياري دارند و حل تمامي مشكلات تركمنها در سيستم فعلي غير ممكن به نظر
مي آيد. سيستمي كه آنها رابه انزوا مي راند، به آنهاسركوفت مي زند و به
انحاء مختلف آنها را تحت فشار قرار مي دهد. تنها به اين دليل كه آنها مي
خواهند به اعتقادات، زبان،فرهنگ و آداب و رسوم خود پايبند باشند كه
درفرهنگ خودساخته التقاطي حاكميت مضمحل نشوند. جرم آنها درمقاومتشان است،
جرم آنها دراينست كه مي خواهند ايراني وتركمن باقي بمانند. جرم آنها
اينست كه مي خواهند به فرزندانشان بياموزند كه وامدار چه فرهنگي هستند و
چه پيشينه تاريخي ،فرهنگي و زباني پرباري داشته اند. آنها تاوان گناهي را
پس ميدهند كه اين گناه برايشان شيرين ترين ثواب است و آن چيزي نيست جز
ايستادن در برابر سختيها و گذشتن از رفاه مادي بخاطر اصول و اعتقادات
ملي، قومي و ديني شان. هر وقت كه بيادحرفهاي آن جوان مي افتم كه خاطره
استخدام نشدنش دربالا آمد بي اختيار اشك در چشمانم حلقه مي زند.
وتركمن صحرا با اميد زنده است. باهمين جوانان گمنامي كه وطن به آنها
ميبالد. همين جواناني كه درعمق محروميت نيزدست از ايستادگي برنمي دارند.
ونمايندگان تركمن صحرا بايد
بدانند كه نماينده اينچنين افرادي هستند و بايد از دل و جان مايه بگذارند
و هر آنچه كه از دستشان بر مي آيد براي اين مردم انجام دهند. مردم نيز
محظوريتها و محدوديتهاي آنها را درك مي كنند و انتظار معجزه ندارند ولي
هرگونه حركت نمايندگانشان از نظر آنها دور نخواهد ماند و در حافظه تاريخي
اين ملت ثبت خواهد شد.
نمايندگان تركمن صحرا بايد
با ارزيابي روشهاي نمايندگان قبلي منطقه (گنبد و بندر) و نيز تصحيح
روشهاي خطاي آنها و حتي بهره بردن از مشورتهاي آنان سعي كنند كه يادگار
درخشاني از خود به جا گذارند.
بي شك مردم تركمن قدردان
نمايندگاني خواهند بود كه خالصانه بامردم سخن بگويد و از دادن وعده هاي
دروغين به مردم و چرب زباني بپرهيزد و واقعيت امور را به مردم بي هيچ
پرده پوشي بگويد.نماينده بايد دربرخوردبامردم ساده باشد ودربرخورد
باحاكميت ازهيچ راهي براي گرفتن حق اين مردم فروگذارنكند.براي اين مردم
هرچقدر كارشود باز هم اندك است،اينطور نيست آقاي نماينده؟
|