كسب
علم و
دانش
از ضروريات پيشرفت هرجامعه اي مي باشد و
ملت
تركمن نيز از
اين
قاعده مستثني نيست و
بايد
كه براي پيشرفت جامعه تركمن به علم روز مجهز بود.
پيشينه تلاش براي كسب علم روز در بين تركمنها به قرنهاي قبل بر
مي
گردد ولي اگر به حدود دويست سال قبل برگرديم بايستي از
مدارس خيوه و
بخارا نام ببريم كه محل آمد و
شد
سرآمدان سواد و
دين
در
آسياي ميانه بوده اند و
تركمنهاي ايران،
افغانستان و
تركمنستان كنوني نيز در
اين
منطقه و
مدارس علمي و حوزوي اين دو
شهر
علم آموزي مي كرده اند.
دراين مدارس آموزش زبانهاي تركي جغتايي
(ازبكي و
تؤركمني)، عربي و
فارسي و
نيز
آموزش مذهبي رايج بوده است.
حسن
مدارس خيوه و
بخارا دراين بوده است كه بافت فرهنگي اين مناطق با بافت فرهنگي مردم
تركمن همگون بوده است و
در
خود
خيوه و
بخارا نيز جمعيت زيادي ازتركمنها ساكن بوده اند و
بواقع تركمنها بخشي ازتاريخ و
فرهنگ اين مناطق محسوب مي شده اند و
اين
بافت همگون فرهنگي باعث دوام وتداوم زبان،
فرهنگ و
آداب
و
رسوم
مردم تركمن مي شده است.
امري
كه تركمنها با آن در
دنياي كنوني غريبه اند
(يعني پايگاه علم براي تركمنهاي كنوني تغيير يافته است و
اين
پايگاه،
ديگر
با
بافت
فرهنگي جوامع تركمن همگوني ندارد:به عنوان مثال ازتركمنستان كنوني كه
خاستگاه تركمنهاي جهان است ـ بدليل عقب ماندگي هاي علمي و
جهاني ـ نمي توان به عنوان محل تجهيز تراكمه به علم روز نام برد و
بايد
از كشورهايي مثل ايران،
تركيه،
كشورهاي اروپايي و... بايد نام برد كه فرهنگ غالب در
آنها
به تناسب خودشان تفاوتهايي با فرهنگ مردم تركمن دارد).
درايران اما نهضت آموزش علم بين تركمنها اندكي ديرتر از
ساير
نقاط شروع شد.
در
دوره
رضاشاه و
به
سال 1312 در
بندرتركمن دبيرستان هدايت بنياد نهاده شد و
در
همان
هنگام در
اومچلي
(سيمين شهر)
مقدمات تأسيس دانشسراي مقدماتي (براي سطوح بالاتر از
ديپلم)
فراهم آمد
و
درواقع مناطق تركمن نشين اندكي ديرتر از ساير
نقاط
ايران ولي همپاي منطقه مازندران و
گرگان به سيستم نوين آموزش علوم مجهز شدند.
هرچند بايد حوزه هاي علميه رانيز درشمار مدارس علمي اضافه نمود چرا
كه
دراين مدارس
(همچون مدرسه كريم ايشان)
علاوه بر
علوم
قرآني و
ديني
طلاب با
زبانهاي تركمني فصيح،
عربي
دستوري و
فارسي محاوره اي نيز آشنا مي شده اند.
بعد
از يكجانشيني تركمنها در
دوره
رضاشاه كه با
اهداف خاصي همچون آساني سركوب تركمنهاي ايران و
قطع
ارتباط فرهنگي آنان با
تراكمه تركمنستان صورت گرفت لزوم تأسيس مدارس و
مراكز علمي - كه الگوهاي پان ايرانيستي را به زبان فارسي به تركمنهاي
آزاد و
رها
از
هر
قيد
و
بند
تحميل كند - براي حكومت ايران آشكار گرديد و رضاشاه نيز بخاطر دل
سوزاندن به قوم تركمن و افزايش سطح علم درمنطقه نبوده است كه به تأسيس
مراكزي همچون دانشسرا در
اومچلي همت گمارده است
(هرچند اين دانشسرا نيز قبل ازآغاز به كار به استرآباد
(گرگان)
انتقال يافت!) بلكه وي بيشتر دنبال شستشوي فكر و
ذهن
گريزپاي تركمنها بوده است و
سعي
در
القاي تفكرات شوونيستي خود داشته است.
علت عمده عدم پذيرش اين
الگو براي توسعه دانش دربين تركمنها نيز درهمين امر بوده است،
چرا كه معلمان آن،
فرهنگي را
ترويج مي كردند كه
تناسبي با
فرهنگشان نداشته است
(گو اينكه هنوز هم
ندارد!) و
به همين دليل بود كه
تركمنها از
حضور فرزندانشان در
اين مدارس اكراه
داشتند.
حضور دختران كه بكلي
ممنوع بود.
اين سياست در دوره شاه
بعدي
(محمدرضا)
نيز دنبال شد ولي
جامعه تركمن تا
حدودي به ابن
مدارس و كاركردهاي آن آشنا شدند.
آنها آموختند كه
در
مدارس هنجارهاي مفيد را
بگيرند و
آنچه را
كه درجامعه شان
مضر تشخيص داده مي شد
(باوجود آموزش آن)
بدان عمل ننمايند.
و
از اينروست كه
درساليان اخير روز به روز تعداد دانش آموزان تركمن درمدارس افزايش كمّي
يافته است و
تا اين اواخر كه
حتي به جرأت مي توان گفت كه قريب به اتفاق جامعه تركمن صحرا تمامي
فرزندان خود را
به كسب سواد و
علم مكلف كرده
اند.
باتأسف بايد گفت كه
تركمنها در دوران معاصر سهمي در
توليد علم در
كشور نداشته اند
و
براي ارتقاي جايگاه
تركمنها درجامعه علمي كشور بيش از
پيش بايد فعاليت
نمود.
هرچند درچند ساله اخير
فرهيختگان و
نخبگان علمي تركمن
باكوشش و تلاش زايدالوصفي كوشيده اند خلاء علمي موجود در جامعه تركمن
را به نحوي پر كنند و
در اين راه گامهاي
مهم و
اساسيي نيز برداشته اند
كه نمي توان به سادگي از كنار آن گذشت.سهم اندك تركمنها از
عضويت در
هيأت علمي
دانشگاهها و
مراكز تحقيقاتي
نيز در
كشور تاكنون ناعادلانه
بوده است و دراين زمينه
شايستگي هاي علمي
آخرين گزينه مدنظر مسئولان حاكميت براي جذب نخبگان تركمن بوده است و
هميشه نخبگان
تركمن از اينكه به استخدام آنها به عنوان هيأت علمي مراكز دانشگاهي با
ديد غير علمي
نگريسته مي شود گلايه داشته اند
ولي هيچ كاري از
دستشان برنيامده
است و
اين هم به ضرر تركمنها و
هم به ضرر جامعه
علمي كشور است چرا كه باعث محروميت جامعه علمي كشور از
علم و
دانش اين افراد مي
گردد.
در چند ساله اخير تركمنها
عليرغم تمام مشكلاتي كه بر
سر حضور
انديشمندان آنان در
دانشگاهها وجود
داشته است توانسته اند با بروز خلاقيتها و
شايستگيهاي خود
زمينه جذب به عنوان اعضاي هيأت علمي را
فراهم سازند و
در
واقع برنامه ريزان
علمي حكومت چاره اي جز پذيرش اين افراد نداشته اند چرا كه احاطه بالاي
آنان به علم باعث مي شد كه حاكميت مجبور به پذيرش آنان شود.
اكنون تعدادي از
انديشمندان و
قشر علمي تركمن
صحرا در
بالاترين دانشگاههاي كشور
مشغول به تدريس هستند و
بارها و
بارها در
مجامع علمي
برشايستگي هاي خود مهر تأييد زده اند.
به
عنوان مثال حتي تعدادي از
آنها
علاوه برآنكه عضو هيأت علمي دانشگاههاي معتبري همچون دانشگاه تهران،
شهيد بهشتي،
سيستان و
بلوچستان، گرگان،
مازندران
(بابل) و
گيلان هستند به عنوان مديرگروه نيز انتخاب شده اند كه در
جاي
خود شايسته تحسين است.
به
عنوان مثال مي توان ازدانشگاه گيلان نام برد كه مدير گروه علوم اجتماعي
آن يك دانش آموخته تركمن درخارج از
كشور
است كه در
رشته
خود داراي تخصص دكتراست و
يا
همينطور است در
دانشگاه سيستان و
بلوچستان.
همينطور در دانشگاه مرجع ايران
(دانشگاه تهران)
مدير
گروه
يكي ازرشته هاي فني- مهندسي اين دانشگاه يك دانش آموخته تركمن مي باشد
كه بارها با ارائه مقاله در
نشريات و
سمينارهاي مختلف علمي داخل و
خارج
از
كشور
براي ميهن و ملت تركمن افتخار آفريده اند.
به
اين افراد بايد شمار بيشتري را
نيز
اضافه نمود .فرهيختگاني كه در دانشگاههاي غير
دولتي همچون پيام نور،
دانشگاه آزاد اسلامي و
دانشگاههاي غير
انتفاعي به تدريس مشغول هستند و
جامعه علمي كشور را از
حضور
خود بهره مند مي سازند.
اين
اساتيد ثابت كرده اند كه علاوه بر آنكه به فرهنگ غني ملت خود و
نيز
به
آداب و
رسوم
زيباي خود پايبندند حاضرند براي پيشرفت كشور هر
آنچه
كه در
توان
دارند انجام دهند.
آيا
اين كافي نيست؟
پس
چه هدفي در
پشت
سياست جدا
نمودن تركمنها از كرسيهاي علمي نهفته است؟
و
چرا
استادان تركمن غيرخودي محسوب مي شوند؟
چرا
شرايط جذب انان بسيار سخت تر از شرايط استخدام ساير افراد است؟
حكومت از چه مي ترسد كه مانع استخدام آنها مي گردد؟
و
درحد امكان سنگ اندازي مي كند؟
كاملا واضح است كه عده اي درايران هستند كه مي خواهند
برداشت و
تلقي
اكثريت ايرانيان از جامعه تركمن و
آداب
و
رسوم
اين ملت همان زندگي درآلاچيقها و
سوار
شدن
براسب باشد و
هرآنچه را كه نشاندهنده حضور مدرنيته و
علم
روز در
بين
اين مردم باشد نفي ميكنند و
مي
دانند كه درصورت حضور تركمنها در
جايگاه بالاي علمي در
كشور
مي توانند سمت و
سوهاي جديدي براي اصلاح تفكر عموم به قوم تركمن پيدا
كنند
و
نيك
مي دانند كه فرهيختگان تركمن تأثير فراواني در
بينش
دانشجويان خود خواهند گذاشت به همين دليل درحد توان نمي گذارند كه
دانشگاهها از حضور آنان بهره ببرند. ولي موج جديدي از حضور تركمنها در
عرصه دانش و
علم
كشور در
راه
است و
طولي
نمي كشد كه سايستگزاران علمي در
كشور
چاره اي جز پذيرش واقعيات نخواهند داشت.
هم
اكنون بسياري از دانشجويان تركمن با همه تنگ نظري هايي كه روي آنها
وجود دارد
در
آزمون دكتراي اعزام به خارج قبول شده اند و
بسياري نيز خود رنج سفر را تقبل كرده اند تا در
معتبرترين دانشگاههاي جهان تخصص كسب كنند و
تمايل آنها به سازندگي و ميهن نيز كاملا قابل درك است.
با
آمدن اين جوانان روح تازه اي در عرصه علمي تركمنهاي ايران دميده خواهد
شد و
تأثيرات آن نيز كاملا محسوس خواهد بود.
دردنياي كنوني بايد براي رسيدن به هدف غايي و بهنجار ازكليه وسايل مفيد
بهره جست و
در
اين ميان براي رسيدن به پيشرفت بايد حرفي براي گفتن درعرصه علم
داشت.جامعه تركمن نيز اين نياز رادرك نموده است وبحق بايد گفت كه پدران
ومادران تركمن براي رسيدن فرزندانشان از آنچه كه دردوره هاي قبل
وساليان گذشته از
آن
محروم بوده اند از
دل
وجان مايه مي گذارند.
مادري رامي شناسم كه با
فروش
شير تنها دام اهلي خود خرج تحصيل فرزندش را در مي آورد و
مادري را كه تمام طلاهايش رافروخته است تافرزندش گوهر علم بدست آورد.
و
آفرين بر
غيرت
اين شير
زنان
كه هر
آنچه
كه خود از
آن
محروم بوده اند درنهاد فرزندانشان مي جويند.
دير
زماني نيست كه دختران تركمن بدليل برخي نظرات و
عقايد از تحصيل درسطوح عالي محروم بوده اند و
اكنون به همه آنچه كه مي خواسته اند رسيده اند.
ولي
دانشجويان بايد در
برابر اهميتي كه خانواده ها به تحصيل آنها مي دهند چه بايد بكنند؟
بسياري از
دانشجويان تركمن با
مشكلات و
رنجهاي جامعه خود آشنا هستند و
از
نزديك دردها را
لمس
ميكنند.
بهمين دليل ميدانند كه عليرغم همه مشكلات و
دردها بايد تنها به كسب دانش و
علم
فكر كنند و
براي
رسيدن به اين هدف سختي ها را
به
جان بخرند ولي هستند معدودي ازهمين دانشجويان كه بعد از
قبولي در
دانشگاهها چندان به بالابردن سطح علمي خود واقف نيستند و
براي
آنها دانشگاه جايي براي رسيدن به مدارج بالاي علمي نيست.
اين
عده متأسفانه باعث مي شوند كه تمام سرمايه گذاريهاي خانواده و
جامعه تركمن برباد برود و
اين
امر از
آسيبهاي وارده بر قشر دانشجو و
دانشگاهي تركمنهاست.
آسيب شناسي حضور دانشجويان تركمن دردانشگاهها:
حضور
دانشجويان تركمن در
شهرهاي دور و
نزديك باعث تعاطي و
تضارب آراء و
افكار مي شود و
باعث
آشنايي ساير اقوام و
زبانها با جامعه تركمن مي شود بطوري كه دانشجويان،
نمايندگان جامعه تركمن در
شهرهاي گوناگون ايران هستند و از اين نكته نبايد غافل بود كه اكثريت
اقوام چون درطول تحصيل با
يك
يا چند نفر معدود از
دانشجويان تركمن آشنا مي شود در
نتيجه تمام حركات و
رفتارهاي وي يا آن چند نفر رابه كل قوم تركمن تعميم مي دهد.حال چه آن
دانشجويان تأثير مثبتي از
خود
به جا گذاشته باشند و
چه
تداعي كننده خاطرات تلخي براي دانشجويان قوميتهاي ديگر بوده اند بي شك
اين در
حافظه افراد ثبت خواهد شد.
در تركمن صحرا دانشگاه
وجود ندارد!
يك بعد منفي
نبودن دانشگاه معتبر درمنطقه تركمن صحرا نيز در دورشدن دانشجويان از
زادگاهشان نهفته است كه تأثيرات منفي فراواني دارد.
نزديك ترين شهرهاي
علمي معتبر
به منطقه تركمن صحرا؛
شهرهاي تهران،
مشهد و
رشت هستند كه
هركدام 400-500كيلومتر با تركمن صحرا فاصله دارند.
و در مورد
دانشگاههاي درجه دو كه مي توان از دانشگاههايي چون ساري،
بابل و
شاهرود نام برد و
نيز تنها دانشگاه
در
استان گلستان كه همان
دانشگاه علوم كشاورزي و منابع
طبيعي گرگان است.
متأسفانه سالهاست كه مسئولان استان از تأسيس دانشگاه جامع استان صحبت
مي كنند ولي درعمل خبري از تأسيس اين دانشگاه نيست. جالبتر آنكه در
استان گلستان چندين دانشگاه آزاد وجود دارد (گرگان، علي آباد كتول،
آزادشهر) ولي دربزرگترين شهر تركمن صحرا (گنبد كاووس) دانشگاه آزاد
تابحال ايجاد نشده است! حال دليل درچه مي تواند باشد بسيار بحث انگيز
است. آزادشهر از شهري مثل بندرتركمن كم جمعيت تر است و جمعيتي
تقريبا برابر با آق قلا دارد ولي يكي از قديمي ترين و بزرگترين
دانشگاههاي آزاد درشمال كشور در اين شهر استقرار يافته است! و جالب است
بدانيم كه همين چند سال پيش در همين شهر (كه باگنبد كاووس تنها ده
كيلومتر فاصله دارد) مسئولان دانشگاه ؛ دختران دانشجوي تركمن را تحت
فشار قرارداده بودند كه چادر بر سر كنند!
در تركمن صحرا دانشگاه
وجود ندارد!
هركسي كه دفترچه كنكور دانشگاههاي دولتي رابخواند شايد باديدن اسم
شهرهاي گنبد وبندرتركمن درليست پذيرندگان دانشجو، به اين جمله اعتراض
كند ولي اين يك واقعيت است.
اگر
ملاك ما از دانشگاه، مؤسسه آموزشي و...نباشد و توجه به اين نكته كه
دانشگاه پيام نور (دانشگاههاي گنبد و بندر تركمن) به لحاظ سيستم آموزشي
چندان كاراييي ندارندبطوري كه حتي هنوز هم به عنوان مثال بعد از چندين
سال كه از افتتاح دانشگاه پيام نور بندر تركمن مي گذرد دانشجويان آن
خانه بدوش و اجاره نشين هستند و كلاسهايشان در فلان دبستان و دبيرستان
برگزار مي شود!! دانشگاهي كه تعداد دانشجويان آن شايد كمتر از تعداد
دانش آموزان يك دبيرستان باشد! و براي همين تعداد دانشجو نيز مكاني
براي برپايي كلاسها ندارد! آيا به اينچنين مكانهايي مي توان كلمه
دانشگاه را اطلاق نمود؟ مكاني كه استادان آن افرادي هستند كه اكثرا در
دبيرستانهاي منطقه تدريس مي كنند و حال همين افراد در اين به اصطلاح
دانشگاه نيز به تدريس مشغولند. و دانش آموزاني كه سالهاي قبل در كلاس
درس آنها درپشت نيمكتها حاضر مي شدند هم اينك در همان نيمكتهاي
دبيرستان (گفتيم كه اين دانشگاه فضاي كلاسي مستقل ندارد!) پاي درس
استاد مي نشينند و تنها اسم دانش آموز با عنوان دانشجو عوض شده است!
درتركمن صحرا دانشگاه
وجود ندارد!
چند سال قبل دانشگاه پيام نور گنبد اولين دانشگاه پيام نور منطقه بوده
است كه ازشهرهاي بهشهر تا مراوه تپه دانشجو مي گرفته است ولي بعد از
مدتي مسئولان پيام نور زير فشار مديران گرگاني تصميم جالبي گرفتند! با
توجه به اينكه گرگان در30 كيلومتري يك مكان دانشگاهي پيام نور قرار
داشت (بندرتركمن)؛ تأسيس داشگاه پيام نور دراين شهر به نظر عملي نمي
رسيد.بنابراين چاره اي انديشيده شد: دانشگاهي درگرگان تأسيس شد با
عنوان خنده دار "دانشگاه پيام نور گنبد كاووس؛ شعبه گرگان"! و
اين شعبه گرگان كه طبعا بايستي جزئي از پيام نور گنبد باشد بعد از مدتي
كوتاه مستقل شده است و بودجه اي كه صرف اين دانشگاه مي شود بسيار
بالاتر است و زمزمه اختصاص برخي سهميه هاي گنبدكاووس به دانشگاه پيام
نور گنبد شعبه گرگان (كه اكنون مستقل شده است!)به گوش مي رسد.
نظير
همين سناريو براي دانشگاه پيام نور بندر تركمن نيز به اجرا درآمد و اين
بار تابلويي ديگر در ده كيلومتري بندر تركمن سربرآورد باعنوان:"دانشگاه
پيام نور بندر تركمن؛ واحد كردكوي"! و حال صحبت از اينست كه درصورت
عدم توانايي بندرتركمني ها در حفظ بهينه اين به اصطلاح دانشگاه كه ذكرش
دربالا رفت، كردكويي ها آمادگي دارند كه دانشگاه پيام نور بندرتركمن را
با عنوان مستقل در شهر خود ايجاد كنند و در آن صورت چون وجود دو مؤسسه
آموزش عالي در يك منطقه معنا ندارد شعبه اصلي بندر تركمن بايستي تعطيل
شود!
درمبحث حضور دانشجويان تركمن درعرصه هاي علمي از نكته اي نبايد غافل
بود و آن جداشدن موقت از پيكره جامعه بومي و معاشرت با جامعه اي
بزرگتر (و غير همگون) است. يعني دانشجوي تركمن كه تا ديروز تنها
باعقايد و آداب و رسوم فرهنگي خود زندگي مي كرد هم اينك باعقايد متفاوت
و نقيضي آشنا مي شود كه درذات خود مي تواند از جهاتي مفيد و از جهات
ديگر مضر باشد. اگر از بعد آشنايي جوان تركمن با فرهنگهاي مختلف اين
ديدگاه را بسنجيم در عمل اين امر پديده مباركي ست ولي اگر اين جوان به
فرهنگ خود آنچنان كه بايد علم و احاطه نداشته باشد اين امر بعد خطرناكي
پيدا ميكند. خطرناك از اين جهت كه وي بدليل عدم آشنايي كامل به فرهنگ
خودي، نقاط قوت وبسيار غني فرهنگ خود رانمي شناسد و بسياري از اين نقاط
قوت را دربرخورد با فرهنگهاي ديگر در تعارض مي بيند. جوان تركمن در
شهري مانند تهران، اصفهان، شيراز، مشهد و... از چند جهت در اقليت است:
-
ازنظر زباني
-
ازنظرفرهنگ و آداب ورسوم
-
ازنظرمذهبي
-
ازنظر جمعيتي
واين
اقليت بودن باعث سرخوردگي و يأس شديد دانشجو مي شود. و اين امر دربين
دختران دانشجي تركمن بسيار بغرنج تر است. دختران بدلايل گوناگون
عاطفي تر و حساس تر هستند و شرايط آسيب پذيري در آنان نيز بيشتر است و
عده اي نيز عامدانه درپي كشاندن دختران دانشجوي تركمن به بيراهه ها
هستند و در تلاش براي ازبين بردن خلوص نژادي و زباني تركمنها از طريق
جدا نمودن دختران تركمن از پيكره ملت تركمن و جذب آنان در اقوام ديگر.
متأسفانه دربحث تقويت خودباوري ملي دربين جامعه تركمن نتوانسته ايم
آنچنان كه بايد مفيد و مؤثر عمل كنيم و اين امر باعث شده است كه
دانشجوي تركمن (بويژه دختران دانشجو) در برخورد با مشكلات و نيز
سئوالات بعضا بي پايه و غير منطقي ساير افراد نتوانند آنچنان كه بايد
جوابي شايسته بدهند (هم به لحاظ سئواالات ديني و هم به لحاظ مسائلي كه
با فرهنگ و آداب و رسوم تركمن همخواني دارد) و اغلب نيز نمي توانند از
نظريه هاي ملي خود دفاع نمايند چرا كه درباره آن احاطه لازم را ندارند.
به همين دليل اين امر باعث سرخوردگي ويأس دربين دانشجويان تركمن مي
گردد و حتي گاه تاحد شكستن هنجارهاي جامعه تركمن و پذيرش هنجارهاي قوم
بيگانه پيش مي رود كه براي فرهنگ تركمنهاي ايران بسيار مضر و دردناك
است.
تابه حال آماري از وضعيت تحصيلي دانشجويان بعد ازقبولي دركنكور سراسري
ايران نداشته ايم و جاي اين تحقيق درجامعه تركمن به شدت خالي ست.
نتايج يك بررسي:
طي
يك نمونه تصادفي از جامعه آماري دانشجويان تركمن يكي ازشهرهاي ايران كه
دريك دانشگاه معتبر دولتي به تحصيل اشتغال داشته اند به نتايج جالبي
رسيديم:
طي
اين بررسي مي توان گفت كه مرحله آموزش دانشگاهي رابه لحاظ وضعيت تحصيلي
به سه بخش تقسيم نمود:
-
مرحله قبولي بعد ازكنكور (سال اول تحصيل در دانشگاه)
-
بخش مراحل مياني تحصيل
-
مرحله پايان تحصيلات
طي
بررسي بيست نفر ازاين دانشجويان كه هم اكنون درحال اتمام تحصيلات
هستندبه اين داده ها برخورديم:
1.
اكثريت قريب به اتفاق اين دانشجويان در سال اول تحصيل به دلايل مختلف
(ازجمله خوشحالي بعد از قبولي دركنكور) دروس خود را با موفقيت سپري
نمودند.
2.
در 8 نفر ازاين افراد تغييري در طول تحصيل مشاهده نگرديد و تمام سه
مرحله بالا درآنها به يك نسبت تعادلي طي شده است. ( كه اين افراد به
عنوان افراد شاخص در نحوه نگرش به تحصيل در اين تحقيق مي باشند)
3.
بقيه دانشجويان (دوازده نفر ) در سال دوم تحصيل خود دچار تحولات درسي
شدند كه بجز يك نفر در بقيه افراد اين تحول منفي بوده است وبه عبارتي
11 نفر ازدانشجويان مورد پژوهش درساليان دوم وسوم دوره كارشناسي به
دلايلي دچار افت تحصيلي مي شوند.
4.
از بين اين 11 نفر شش نفر تحصيلات خود رابموقع (يا حداكثر بايك ترم
تأخير) به اتمام رسانده اند،
5.
سه نفر با چندين ترم تأخير به پايان دوره كارشناسي نزديك شده اند.
6.
دو نفر بدليل مشروط شدن براي بار سوم متوالي ازدانشگاه اخراج شده است
در
بررسي اين داده ها توجه به نكات زير جالب توجه است:
1.
وضعيت دانشجويان تركمن
(از لحاظ تقيّــد و تـشخص به هويت قومي در دانشگاههاي كشور ) با وجود
ايده آْل نبودن ، نسبت به ساير اقوام مناسب است.
2.
شكست تحصيلي مي تواند دلايل مختلفي داشته باشد كه از جمله آنها مي توان
به عدم تناسب رشته تحصيلي با علايق دانشجو اشاره نمود ولي آنچه كه
در برخورد با اين پديده بين دانشجويان تركمن قابل ذكر است يأس شديد و
سرخوردگي فراوان بين آنان درسال دوم وسوم تحصيل است كه بايد ريشه يابي
شود. يكي ازمهمترين دلايل اين امر رسيدن دانشجويان به تعارضي است
كه در هنگام مقايسه فرهنگ خود با فرهنگ شهري مثل تهران يا اصفهان بدان
ميرسند.و اين تعارض در بين دانشجويان دختر تركمن بيشتر به چشم مي خورد.
طبيعتا اولين نمود اين تعارض در پوشش ظاهري دانشجو نمايان مي شود كه در
آن دانشجوي تركمن سعي ميكند الگوي رفتاري خود را تغيير دهد و الگوهاي
غير خودي را جايگزين الگوهاي ملي خود نمايد. نابهنجاريهاي بعدي نيز
وجود دارند كه اعتياد به سيگار از شايعترين آنهاست و نمره پايين در
دروس كه نمودهاي بعدي اين تعارض هستند.
3.
باتوجه به داده هاي آماري ميتوان گفت كه 40درصد دانشجويان تركمن تأثير
چنداني از محيط پيرامون خود نمي پذيرند و در واقع دوري از زادگاه تأثير
منفي روي عملكرد اين دانشجويان نداشته است
4.
55 درصد دانشجويان دچار
افت محسوس در دروس خود شده اند كه اين آمار بسيار سئوال برانگيز و قابل
تعمق است.
اين آمار آمار كمي نيست و متأسفانه اين دانشجويان در دوران اوج آمادگي
خود براي كسب علم با سرخوردگي از وقايع پيرامون خود؛ از تحصيل كه هدف
اصلي دور شدن از شهرشان و آمدن به يك شهر دور است غافل مي شوند.
5.
ده درصد جامعه آماري
دانشجويان تركمن بدون گرفتن مدرك از دانشگاه اخراج شده اند. يعني چندين
سال تلاش و كوشش آنها براي علم اندوزي و گرفتن مدرك و احيانا شغل به
ثمر نرسيده است كه اين باعث تأسف بسيار است.
6.
اين آمار از مطالعه وضعيت تحصيلي بيست نفر از دانشجويان پسر استنتاج
شده است و نمي تواند درباره دانشجويان دختر تركمن نيز قطعيت داشته
باشد. ولي شايد وضعيت دختران دانشجو بحراني تر و خطرناكتر باشد چون
آنها در معرض خطرات بيشتري هستند و به لحاظ روحي نيز آسيب پذيرتر از
پسران هستند.
|