ايوب گرکزيخبر داري که در
صحراچه ها با لاله ها
کردندکه خاکستر کرده
آنرا و بر باد صبا
کردندبه صد نيرنگ و زور
اندربه خيّاط جفا
بردندلباس وصله داري راشنيد ستي به تن
کردندچه شد چابک سواران
را که ميدان را ظفر
کردندنديده اي سواران
را بر سرابي خطا
کردندگر چه روزي کشتيش
راکه بر ساحل پناهي
بودکشتي نجات آنرا
ناخدايش فنا کردند