مقاله

احمد مرادي

تخريب يا سازندگي، كداميك؟
اخيراً در وب سايت "تركمنصحرا" شخصي بنام نوربردي مطلبي تحت عنوان "دو هفته با آقاي مرادي در پال تالك تركمن صحرا دا" نوشته است كه معلوم نيست آن يك مقاله است و يا يك گزارش و در آن به نكاتي اشاره نموده است كه نيازمند توضيح و روشنگري است. اين مطلب كه در واقع گزارشي كلي از مجموعه سخنان من در اين دو نشست مي باشد، در عين حال آغشته به برخي برداشتهاي ذهني و شخصي نويسنده بوده و از آنجاكه امكان چنين برداشتهايي در ميان ديگر دوستان تركمن نيز مي تواند موجود باشد، لازم است كه اين نكات بطور روشن و صريح توضيح داده شوند.

1) نويسنده اين مطلب در چند مورد بطور آگاهانه و عامداً با آوردن نام اينجانب، مرا بعنوان مسئول فصلنامه سؤز معرفي كرده است. من نميدانم كه آقاي نوربردي با استناد به كدام منبع و مرجع به چنين نتيجه نادرستي دست يافته است، در حاليكه چه در 7 شماره منتشره فصلنامه سؤز و چه اطلاعيه هيئت ادمين اطاق تركمنصحرادا در وب سايت تركمنصحرا كه قطعاً آقاي نوربردي آنرا ديده و خوانده است، از من بعنوان تنها عضو ساده شوراي سردبيري فصلنامه سؤز و انجمن پژوهشي تركمن ياد شده است و واقعيت هم همين است. در واقع شركت من در اين جلسه اساساً ربطي به فصلنامه سؤز و انجمن پژوهشي تركمن نداشته و آنچه را كه من در آنجا طرح كردم صرفاً نقطه نظرات شخصي ام بود. علاوه بر آن، من نميدانم كه واقعاً چه ضرورتي دارد كه بايد هر بار با ذكر نام شخصي فردي الزاماً وابستگي گروهي و حزبي و مقام آن فرد آنهم به نادرست آورده شود. تنها برداشتي كه ميتوان از آن كرد اين است كه اين عمل دقيقاً آگاهانه و هدفمند صورت گرفته و نويسنده مطلب بجاي برخورد به نظر فرد مربوطه، بي اعتبار ساختن تشكل وابسته به آن فرد را هدف قرار داده است. اين برخورد كاملاً ناسالم و مخربي است و توصيه ام به آقاي نوربردي آنطور كه وي ادعاي دمكرات منشي داشته و قطعاً بايد از الفبا و اصول اوليه دمكراسي در روابط مابين انسانها چيزي بداند اين است كه آنچه را كه نگاشته است دوباره مرور كرده و بر عواقب و تاثيرات منفي چنين برخوردي در محيط خارج از خود كمي تامل كند.

2) در بحث مربوط به مسئله زبان در ايران همانگونه كه در ابتداي صحبتم نيز در آن جلسه اشاره داشتم من قصد طرح آلترناتيو پيشنهادي خود را نداشته و آن بزعم من مدخلي براي وارد شدن به مسئله زبان در ايران بود و نقطه اصلي بحث من بيشتر بر متدولوژي برخورد نسبت به مسئله زبان در ايران و اصول و پرنسيپهاي حاكم بر اين سياست در جامعه چند مليتي چون ايران متمركز بود. بهمين جهت در اين جلسه تلاش نمودم كه تا جاي ممكن به نقد نظرات اراده گرانه و قيم مابانه برخي احزاب و سازمانها پرداخته و تناقضات فكري آنان را روشن كنم. من در اين نشست كوشش نمودم كه عواقب سياستهاي تبليغ تك زباني در جامعه ايران را از سوي سازمانهاي سياسي كشور بعنوان زبان مشترك از زاويه متدولوژي برخورد روشن نمايم و طرح نمودم كه در رابطه با زبان و يا زبانهاي ارتباطي، در نهايت اين مليتهاي كشورمان هستند كه بايد تصميم بگيرند. نكته ديگر در اين رابطه كه گمان نميكنم آقاي نوربردي آنرا فهميده باشند، مسئله حقوقي و ايجاد امكانات لازم براي رشد و پويايي زبانهاي مليتهاي كوچك در ايران است و در آن جلسه بارها اشاره نمودم كه رسمي اعلام كردن زبانهاي مليتهاي كشورمان كافي نيست و بايد درجامعه مكانيزمها و اهرمهاي مناسبي از جنبه حقوقي براي رشد و پويايي همه زبانها فراهم گردد.عملي ساختن اين مسئله نيازمند يك برنامه دراز مدت بوده و آن دقيقاً با ساختار سياسي- اقتصادي و ميزان رشد جامعه رابطه تنگاتنگي دارد. در واقع هر چه جامعه به لحاظ پتانسيل اقتصادي و تفكر سياسي نيرومندتر باشد، امكان مشاركت آحاد هر چه بيشتري از مردم در سرنوشت خويش و از آن منظر در تثبيت موجوديت و هويت ملي خويش بعنوان يك مليت فراهم تر ميگردد.در رابطه با نگراني آقاي نوربردي از اينكه يك تركمن براي ارتباط با ديگر مليتهاي كشورمان بايد همه اين زبانها را فرا گيرد بايد بگويم كه اساساً اينطور نيست و بايد مابين زبان و يا زبانهاي ارتباطي و زبان حاكم منطقه زيست يك مليت تفاوت قائل گرديد و همانگونه كه بارها اشاره نمودم اين يك بحث حقوقي است نه برنامه اي. در واقع آنگونه كه دوستمان آقاي نوربردي از فراگيري چندين زبان برداشت نموده اند بايد بگويم كه هيچ عقل سليمي از فرداي مثلاً برقراري يك جمهوري فدرال در ايران يك اصفهاني را نمي تواند وادار كند كه تركمني يادبگيرد، اين امر به لحاظ پرنسيپ برخورد كاملاً خطاست و اساساً با ساختار سياسي- اقتصادي جامعه و روانشناسي آلوده به شوونيسم توده مردم همخواني نداشته و در مغايرت كامل با اصل حق تعيين سرنوشت توده مردم قرار دارد و طرح آن در اينجا صرفاً در رابطه با سرزميني كردن زبان يك مليت در محدوده محل زيست خويش و اعتبار حقوقي بخشيدن به آن است. علاوه بر آن،بايد ميان فراگيري فردي اين يا آن زبان و يا لزوم تدريس آن در مدارس مناطق ملي تفاوت قائل گرديد و همانگونه كه فرد تركمني كه براي تحصيل به فرانسه ميرود الزاماً زبان فرانسوي را فرا ميگيرد و بر آن اساس نميتوان همه تركمنها را وادار به فرا گيري زبان فرانسوي كرد، در رابطه با زبانهاي درون كشور هم بهمان صورت است. ضرورت تدريس و فراگيري زبانهاي ديگر را الزامات زمان و نيازهاي مشخص مناطق مختلف است كه تعيين ميكند. ولي همانطور كه گفتم اين يك بحث حقوقي و استراتژيك است ، از اين رو آقاي نوربردي نگران آن نباشد كه در حكومت آتي دمكراتيك وي مجبور خواهد بود كه در كنار همان زبان فارسي كه وي حتي به همان زبان نيز از نوشتن چند جمله فارسي عاجز است بايد ديگر زبانها را نيز فرا گيرد.معضل رابطه و معاشرت بين مليتهاي ايران از طريق زبان يا زبانهاي ارتباطي حل خواهد گرديد. در رابطه با آلترناتيو پيشنهادي خودم مطلبي در دست تهيه دارم كه در آن بيشتر به اين مسئله خواهم پرداخت.

3) در رابطه با گراميداشت خاطره دو واليباليست تركمني كه اخيراً در يك سانحه جان خود را از دست دادند بايد بگويم كه اين كار درست و قابل تقديري است و درك آنچه را كه من پيرامون پرهيز از مرده پرستي و تجليل از شخصيتهاي اجتماعي جامعه تركمن در شرايط امروز طرح نمودم براي آن كساني كه عادت به اسطوره سازي و تغذيه معنوي از آن دارند ميسر نمي باشد و بر خلاف نظر آقاي نوربردي كه عنوان كرده اند ما تركمنها زودتر از ديگران از دست رفتگان خود را فراموش ميكنيم بايد بگويم كه شايد براي آقاي نوربردي چنين باشد ولي ما تركمنها همواره خاطره شهدا و از دست رفتگان خودمان را به مناسبتهاي مختلف گرامي داشته و هنوز هم كه هنوز است پس از گذشت چندين قرن، از مقام شامخ شاعر بزرگ تركمن ماغتئم قلي تجليل بعمل آمده و ياد شهداي دوران رضا شاه و محمد رضا شاه و جمهوري اسلامي گرامي داشته ميشود.وجه ديگر صحبت من در اين نشست كه آقاي نوربردي آنرا نفهميده و يا شايد برايش مهم هم نباشد، تجليل و قدر شناسي از آن شخصيتهاي تركمني است كه حيات دارند و بهر حال همه آنان سرمايه هاي ملي ما محسوب ميگردند و روشنفكران امروز تركمن وظيفه دارند كه از دانش و تجربيات آنان بهره گرفته و بهر نحوي كه ميتوانند حمايتهاي مادي و معنوي خود را از آنان بعمل آورده و مشوق فعاليتها و اقدامات آنان باشند. منظور من آن بود كه همين امروز هم در ميان تركمنهاي ايران شخصيتهاي ادبي، فرهنگي، علمي و غيره كم نيستند و من تا به امروز نديدم كه تلاشي براي دعوت از آنان مثلاً در همين اطاق تركمنصحرادا بعمل آيد، ولي به محض درگذشت يكي از آنان، مجالس و سخنرانيهاي متعددي در مقام تجليل از آن فقيد ( كه البته كار درستي است) در گوشه و كنار دنيا بر پا شده وقبل از آنكه جامعه تركمن از فيض دانش او سيراب شده باشد به آرشيو تاريخ سپرده ميشود. ( در گذشت دكتر نجيب جعفري و ملا غفور آهنگري تنها دو نمونه آخر مي باشند.)

4) در رابطه با خطاب كردن اسامي واقعي برخي از شركت كنندگان اين اجلاس كه حساسيتهايي را بدرستي موجب شده است بايد بگويم كه بهيچوجه عمدي در كار نبوده و ذكر اسامي واقعي اين دوستان صرفاً بنا به عادت و سابقه دوستي طولاني است كه ما با هم داشته و داريم و اگر در اين رابطه احساسات دوستان را جريحه دار كرده باشم از تك تك آنان پوزش ميخواهم.

5) در رابطه با اطاق تركمنصحرادا، من با همه انتقاداتي كه به مضامين بحثها و شيوه كار اين دوستان داشته و دارم، اما براي تك تك گردانندگان اين اطاق و ديگر شركت كنندگان در آن كه هر يك از آنان در گذشته به سهم و توان خويش در راه آرمانهاي مردم تركمن رزميده و متحمل زحمات و مشقات فراواني گرديدند احترام قائلم و زحمات شبانه روزي امروز آنان را در برگزاري چنين نشستهايي مي ستايم.

اما اينكه اين اطاق، اطاق بحث آزادي است بر همگان روشن است و نيازي به توضيح آقاي نوربردي ندارد، ولي اگر آقاي نوربردي ادعا ميكند كه از مجموعه اين بحث و فحص ها چيزهايي ياد گرفته است، من شخصاً بسيار خوشحال خواهم شد كه از فيض دانش او بهره مند گردم.

6) اما خارج از اين موضوعات، من شخصاً از نوربردي نوعي انتظار داشتم كه بجاي نگاشتن چنين مطلب بي حاصلي، حداقل در چارچوب همان صحبتهاي كلي من نقطه نظرات خود را چه در قالب يك ايده و چه سئوال طرح مينمود كه ديگران نيز با زواياي ديگري از اين بحث آشنا ميشدند. اما با توجه به مسائلي كه آقاي نوربردي در اين نوشته خود طرح نمودند برايم سئوال برانگيز است كه چطور آقاي نوربردي در برابر اظهار نظرات دهها مهماني كه اطاق تركمنصحرادا قبلاً دعوت بعمل آورد ، از آقايان شريعتمداري گرفته تا بهزاد كريمي و ديگر دوستان عرب و بلوچ و غيره سكوت اختيار ميكند ولي به محض شركت يك تركمن در اين اطاق و طرح نقطه نظراتي كلي پيرامون يك موضوع موتور قلمهايش بكار مي افتد و مسائلي را در آن طرح ميكند كه از يك فرد با سابقه سياسي بعيد است؟.من شخصاً نمي توانم باور كنم و يا آقاي نوربردي هم نمي تواند ادعا كند كه با مضامين صحبتها و نظرات همه اين سخنرانان موافق بوده و يا هيچ نكته سئوال برانگيز و مبهمي برايش از اين صحبتها وجود نداشته است. پس چرا آقاي نوربردي قلمش را بكار نمي اندازد و نظرات خود را پيرامون آنان طرح نمي كند؟ آيا از مقابله با غير خوديها وحشت دارد؟ شايد هم مضمون سخنان آنها را درك نكرده و مجموعه اين بحث و فحصها از توان فكري آقاي نوربردي بالا بوده باشند؟.اگر آقاي نوربردي توان برخورد با آنان را ندارد و اگر واقعاً ميخواهد خدمتي به جامعه تركمن نمايد پيشنهادم اين است كه اقلاً به نقد نظرات تحريف آميز سوآبان نامي در تركمنصحرا بپردازد. بهر حال اينها مواردي هستند كه آقاي نوربردي بايد بدانان جواب داده و به نحوي تضاد ها و دوگانگي درون وجودش را حل كند.

7) ختم كلام آنكه، نوربردي يك فرد نيست، بلكه فكر و انديشه و حتي فراتر از آن جرياني است در ميان جامعه تركمن. او خود را با خوديها ميداند ولي تحمل رشد و تعالي خوديها را ندارد و بهر شيوه اي از دروغپردازي گرفته تا شانتاژ و تخريب شخصيت ها متوسل ميشود كه مانع رشد آنان گردد، از اين منظر او عنصري است واپسگرا و نيرويي ماند در مقابل ترقي و شكوفايي، و خواسته و ناخواسته در خدمت غير خوديهاست. او كلام و حضور بيگانگان را مقدس ميدارد، زيرا كه بيگانه پرستي در ضمير ناتوانش ديگر نهادينه شده و توان خروج و دفع آنرا از خود ندارد. اين فكر از توان مقابله با نظرات ديگر عاجز است، زيرا كه چيزي از خود ندارد، تهي است، از سلاح علم منطق و استدلال چيزي نميداند و پرخاشگري و دشنام و هوچي گري يگانه سلاحي است كه او با آن آشناست. اين تفكر با مطالعه و دانش اندوزي بيگانه است، روشنفكر كاسبكاري است كه تلاش ميورزد به مقتضاي زمان با عاريت گرفتن واژه هاي متداول امروزي مثل انديشه نو، گلوباليزاسيون و جامعه مدني و غيره كه خود دركي از آن مفاهيم ندارد به حيات روشنفكري خود ادامه دهد.آن فاقد شخصيت تثبيت شده اجتماعي و سياسي است، آدم متظاهر و شعار پردازي است كه تلاش ميكند بي عملي و بي لياقتي خود را در قالب بكار گيري كلمات پر طمطراق در ميان جمع توجيه نمايد. ظاهراً روشنگر حقايق است، ولي با سلاح تخريب به مصاف كشف حقيقت ميرود. اين تفكر در ميان جامعه تركمن هنوز حيات دارد و هر چه بيشتر اجازه حيات يابد طيف هر چه وسيعتري را آلوده ميسازد، اين يك بيماري و مرضي در جامعه تركمن است و آگاهي و ارتقاي دانش و بصيرت ذهن يگانه سلاحي است كه ميتواند ريشه آنرا بخشكاند.
 
a-moradi@foni.net
 
[ بازگشت به صفحه اول ]  [ نسخه قابل چاپ ]  [ اين متن را با ايميل بفرستيد ]

turkmensahra.org